روشهای پدیدارشناختی، هرمنوتیک، سازهانگاری و شالودهشکنی در نگارش مقاله و تحقیقات مطرح هستند. اتخاذ هر کدام از این شیوههای تحقیقاتی مسائل و موضوعات خاصی از هر پدیده را مورد توجه قرار میدهد و به نوع خاصی از آزمون فرضیه منجر خواهد شد.
اهمیت این موضوع در تحقیق و نگارش مقالات باعث شده تا گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر این موضوع را با فیلسوفان و اندیشمندان برجسته معاصر به بحث و گفتگو بگذارد که حاصل آن در ادامه میآید.
اسکانلون: اندیشه نمیتواند به روشی خاص محدود شود
دکتر توماس اسکانلون فیلسوف اخلاق معاصر و استاد فلسفه دانشگاه هاروارد در مورد این موضوع که روشهای پدیدارشناختی، هرمنوتیک، سازهانگاری و شالودهشکنی در نگارش مطرح هستند و بر این اساس شما کدام روش را در تحقیق به کار میبرید به خبرنگار مهر گفت: در مورد اینکه این روشها، روش نگارش و تحقیق باشند کمی تردید دارم. وقتی میخواهم اثری بنگارم اولین موضوع مهم برای من این است که کدام سؤالات واقعاً سؤال هستند. به عبارت دیگر تحقیق و پژوهش باید دربردارنده سؤالات جدی باشد و برای پاسخگویی به چنین سؤالاتی باشد.
مؤلف "ابعاد اخلاقی" در ادامه یادآور شد: پس از این مرحله است که به سمت پاسخگویی به سؤالات کشیده میشوم. پرسش اساسی مهترین مرحله از یک کار علمی است. ابتدا باید در مورد پرسشها غور کرد و آنها را عمیقاً دریافت. پس از این سعی در حل و پاسخ به این پرسشها خواهد بود. اگر چنین با تحقیق مواجه شویم در این صورت درک و فهم ما از موضوع مورد تحقیق بیشتر میشود. به عبارت دیگر موضوع و پرسشهای تحقیق باید به صورت دغدغه محقق درآید.
مؤلف "نظریه اخلاق" در پایان تصریح کرد: پیروی از یک خط فکری خاص برای پاسخگویی به سؤالات تحقیق اشتباه خواهد بود. در طول تحقیق میتوان روشهای گوناگونی را به کار بست و مورد استفاده قرار داد.
هاگ: دقت لازمه کار علمی و فکری است
دکتر سوزان هاگ استاد فلسفه و حقوق دانشگاه میامی امریکا در این دانشگاه در این خصوص معتقد است: من هیچ کدام از این روشها را به کار نمیگیرم. ولی این به معنای این نیست که هیچ روشی برای تحقیق و پژوهش ندارم. ابتدا و به مدت زیادی به موضوع تحقیق فکر میکنم و میاندیشم. پس از اینکه موضوع تحقیق و پژوهش را مشخص ساختم لیستی خام از آنچه که میخواهم در مورد آن صحبت کنم تهیه میکنم.
هاگ در ادامه یادآور شد: اولین پاراگراف معمولاً سختترین بخش از نگارش یک مقاله به شمار میرود. پس از شروع نگارش ممکن است مسائل و موضوعاتی پیش آیند که نیاز به تحقیق و پژوهش جدیتر در مورد آنها وجود داشته باشد. در این صورت به منابع و مراجع تخصصی رجوع میکنم. گاهی وقتها در مراجعه مجدد و مرور دوباره متوجه میشوم که خیلی از چیزها و موارد مورد غفلت قرار گرفته و بدان توجه نشده و اصلاً در مورد آنها قبلاً فکر نکرده بودم.
مؤلف "فلسفه منطق" در ادامه یادآور شد: وقتی مقاله و یا کار تحقیقاتی انجام میدهم بارها و بارها طرح خود را عوض کرده و تغغیر میدهم. هر روز که بخشی از مطلب به نگارش درمیآید در روز بعد مرور میشود و اگر نیاز به تکمیل و اصلاح داشته باشد این کار انجام میشود.
هاگ با اشاره به اینکه اگر در مرور متوجه هیچگونه اشتباهی نشدم ادامه مطلب را پیش میبرم، گفت: این مسأله برای این است که در هر مرور و بررسی ممکن است بعدی جدید از موضوع به ذهن آید و مطلبی جدید به آن اضافه شود و نهایتاً غنای مطالب افزون گردد. چرا که دقت لازمه کار علمی و تحقیقاتی است.
وود: شالودهشکنی یک مد بود
دکتر آلن وود عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا و استاد فلسفه دانشگاه استنفورد در مورد این موضوع با مهر اظهار داشت: قصد ندارم بگویم که روشی خاص را در نگارش به کار میبرم. باید توجه داشت روشها برای فعالیتهای تحقیقاتی به کار برده میشوند و یا اینکه نظمی به نتایج تحقیقات میدهند. روشهای تحقیق، قابل کاربرد برای فعالیتهایی مثل نوشتن مقاله یا کتاب که ممکن است تحقیقی را انجام دهند یا مبین نتایج تحقیقی باشند مناسب نیستند.
وود در ادامه بررسی روشهای تحقیق پرداخت و گفت: در اینجا مایل هستم در مورد روشهای پدیدارشناسی، هرمنوتیک و به ویژه شالوده شکنی سخن بگویم و آنها را کمی باز کنم. پدیدارشناسی میتواند به عنوان روش تحقیق مطرح باشد ولی باید توجه داشت خود به عنوان موضوع و رشته تحقیق نیز مورد توجه است. در مورد هرمنوتیک نیز همین ادعا صادق است.
مؤلف "اندیشه اخلاقی هگل" با اشاره به اینکه شالوده شکنی کمتر به عنوان روشی برای فرموله کردن، تدوین و نگارش مقاله و اثر مطرح است، گفت: این روش توسط افرادی که فاقد آگاهی و خلاقیت برای اندیشدن به طور قطعی در مورد چیزی هستند به کار برده میشود.
استاد دانشگاه استنفورد تأکید کرد: شالوده شکنی نوعی آشفتگی را مستقر و تثبیت میکند. فقدان استدلال و بی منطق بودن در این روش جایگاهی بالاتر از معنادار بودن و عقلانیت پیدا میکند. شالوده شکنان اصول و مبانی خود را نیز نقض میکنند. اگر شما این موضوع را به آنها متذکر شوید با شوخی و گاهی با تمسخر به حرف شما گوش خواهند داد. آنها تصور میکنند که همه چیز بی معنی و یاوه است. سؤال این است که اگر آنها چنین میاندیشند چرا باید شیوه و روش آنها متفاوت باشد؟
وود تصریح کرد: آنچه در پایان باید به آن اشاره داشت این است که شالودهشکنی یک مد بود و در حال حاضر باید با کمال احترام گفت که دوران آن به سر آمده است و باید با آن خداحافظی کنیم.
کرامر: فلسفه تحلیلی دستاوردهای مهمی در قرن گذشته داشته است
دکتر متیو کرامر استاد فلسفه سیاسی و فلسفه حقوق دانشگاه کمبریج و مدیر برنامه فلسفه سیاسی و فلسفه حقوق در این دانشگاه در مورد روشهای پدیدارشناختی، هرمنوتیک، سازهانگاری و شالوده شکنی در نگارش، به خبرنگار مهر گفت: تمام آثار و نوشتههای من مبتنی بر فلسفه تحلیلی و بر اساس این شیوه نوشته میشوند. این شیوه نگارش و تحقیق یعنی فلسفه تحلیلی در دنیای انگلیسی زبان در قرن گذشته مسلط بوده است.
مؤلف "محل تلاقی اخلاق و حقوق" در ادامه یادآور شد: فیلسوفان تحلیلی دقت و صراحت و شفافیت زیادی در تحلیلها و استدلالهای خود به کار میگیرند و با محور قرار دادن این موضوع به تحلیل و تحقیق میپردازند. این در حالی است که فیلسوفان قارهای فاقد این ویژگی هستند و ابهام در گفتار و اظهار از ویژگیهای آنها است.
وی افزود: این ابهام از اینرو است که آنها عمیق دانسته شوند. در واقع آنها ابهام در گفتار و نوشتار را از این جهت به کار میبرند که ایدههای آنها عمیق پنداشته شود.
کرامر بحث و استدلال را نیروی حیاتی فلسفه میداند و اظهار میدارد: اما باید توجه داشت که بحث و استدلال شایسته و مناسب، زمانی رخ میدهد که همه طرفهای گفتگو با شفافیت و دقت فرضها، نتایج و استنتاجهای خود را بیان کنند.
وی با اشاره به اینکه سهم بسزایی از فعالیت و مشارکت فلسفی در قرن گذشته از سوی فیلسوفان سنت فلسفه تحلیلی بوده گفت: برای نمونه راسل و وایتهد ریاضیات را فرموله و ساماندهی کردند. گودل براهین خود را ارائه و کواین پوزیتویسم منطقی را مورد نقد قرار داد. همچنین در همین سده گذشته بود که جان رالز نظریه عدالت را خود را ارائه و ریچارد مروین هیر به تحلیل زبان اخلاق پرداخت. همچنین نوزیک به دفاع از علم الاخلاق پردخت و "لویس" ضد واقعیتها و قراردادها را مورد بررسی قرار داد. باز در همین سده شاهد این بودیم که کریپکی نظریه منطقی خود را بیان میکند و هارت از پوزیتویسوم رسمی دفاع میکند.
مؤلف "نظریه حقوق، نظریه سیاسی و شالوده شکنی" در پایان تأکید کرد: چنین سنت فلسفی که به چنین دستاوردهای مهمی نائل آمده و دست یافته شایسته تقدیر و باعث شگفتی است.
تالیافرو: روش تحلیلی موضوع تحقیق را مشخص و واضح میکند
دکتر چارلز تالیافرو استاد کالج سنت اولاف مینهسوتای امریکا نیز در این مورد معتقد است: من عمدتاً در سنت تحلیلی پرورش یافتم و تربیت شدهام. ویژگی روش شناسی تحلیلی مبتنی بر شفاف سازی مفهومی است. فیلسوفان تحلیلی از جمله جرج ادوارد مور و برتراند راسل در اوایل و اواسط قرن بیستم و بعد از آن به دنبال این بودند که معنا و ماهیت اصطلاحات و استدلالها را شفاف و مشخص سازند.
تالیافرو در ادامه با اشاره به اینکه در تحقیقات و تدریس خود خیلی از سنت تحلیلی پیروی نمیکند و محدود به این روش نیست، گفت: من از روش پدیدارشناسی نیز بهره میبرم. بر این اساس به تجربه و به ویژه آگاهی اول شخص توجه میکنم. به طور کلی به نظر میرسد رهیافت پدیدارشناسی به آگاهی و ماهیت انسان، دارای اهمیت بنیادی و اساسی است و استدلالی را به دست میدهد که بر اساس آن میتوان میان آنچه رفتارگرایان از زندگی انسان بیان میکنند سردرگم نماند.
وی افزود: استفاده از روش تحلیلی به این علت است که موضوع مورد تحقیق تا آنجا که ممکن است تصریح شود و چارچوبهای مفهومی آن واضح و شفاف شوند. ولی این به معنای آن نیست که از سایر روشهای تحقیق بی نیاز هستیم. برای غنای موضوع تحقیق در کنار روش تحلیلی میتوان از روشهای پدیدارشناسی، هرمنوتیک و نظایر آن بهره گرفت.
اندرسون: راهحلهای "نظری" باید امکان کاربست "عملی" داشته باشند
دکتر الیزابت اندرسون استاد فلسفه و مطالعات زنان در دانشکده جان رالز دانشگاه میشیگان در مورد این موضوع به مهر گفت: روش من در نگارش و تحقیق، تحلیلی و پراگماتیستی است. روش و شیوه فلسفی تحلیلی بر تصریح و مشخص کردن چارچوب مفهومی تأکید دارد. این روش به تعریف دقیق از مفاهیم اصرار و تأکید میورزد.
وی یادآور شد: این روش از آزمایشها و آزمونهای ذهنی و نظری به منظور اقتباس درک مستقیم اصول انتزاعی که به منظور توصیف، تبیین و توجیه موارد ذهنی و نظری مشخص به کار میروند بهره میگیرد.
وی در ادامه با اشاره به اینکه تأکید فلسفه تحلیلی بر تعریف و مشحص کردن چارچوب مفهومی و مفاهیم مورد توجه و تأیید من است، گفت: بر این اساس مفاهیم به طور دقیق، مشخص و معین میشوند و مرز میان آنها به طور دقیق مشخص میشود. در مورد اینکه فلسفه تحلیلی سنتی به عنوان یگانه راه و شیوهای که بتواند مفاهیم را تصریح و تعریف کند و به موارد فرضی و تحلیل مفهومی بپردازد خیلی مطمئن نیستم و در این مورد تردید دارم.
مؤلف "ضرورت یکپارچگی" گفت: بر این اساس و به خاطر این ناتوانی سنت تحلیلی است که شیوه و روش پراگماتیستی نیز مورد توجه من در تحقیقات است. پراگماتیستها معتقد هستند که تحقیق باید با پرسش آغاز شود. بر اساس این دیدگاه، تحقیق باید به گونهای تنظیم شود و سامان یابد که بتواند پرسش و مسألهای واقعی که مردم با آن مواجه هستند را حل کند و به آن پاسخ دهد.
استاد فلسفه دانشگاه میشیگان با اشاره به اینکه بر این اساس وظیفه اولیه یک محقق و اولین چیزی که باید مورد توجه قرار دهد درک و فهم مسأله و مشکل است، گفت: لازمه این موضوع تحقیق تجربی است و نه تحقیق صرفاً مبتنی بر رسیدن از علت به معلول یا قیاسی.
اندرسون تأکید کرد: بر اساس عملگرایی، این موضوع در کانون توجه قرار میگیرد که چرا روشهای معهود و شناخته مورد استفاده ما نمیتوانند عمری طولانی داشته باشند. بر این اساس برای رسیدن به راه حل برای مشکل باید دست در دست هم گذاشت تا بتوان پاسخی موقتی برای آن یافت. به خاطر هزینه و عدم تعین این پاسخ موقت در عرصه عمل، باید متمرکز بر آزمایشها و آزمونهای ذهنی شویم تا این هزینه را نپردازیم.
لچز: موضوع تحقیق باید ناشی از دغدغه محقق باشد
دکتر جان لچز استاد فلسفه دانشگاه وندربیلت امریکا نیز در این خصوص تصریح کرد: اولین موضوعی که در نگارش و تحقیق مورد توجه است، موضوع تحقیق است. موضوعی باید مورد تحقیق قرار گیرد که ناشی از علاقه و دغدغه محقق باشد.
مؤلف "ذهن و فلسفه" در ادامه یادآور شد: نکته دومی که در نگارش یک اثر تحقیقی باید مورد توجه باشد صراحت و شفافیت در نگارش است. به عبارت دیگر شیوه نگارش باید به گونهای باشد که ابهامی در آن وجود نداشته باشد و خواننده بتواند نیات نویسنده را به خوبی متوجه شود. پس از این مرحله باید پاسخ احتمالی به پرسش و موضوع تحقیق داده شود. در این مرحله فرضیههای تحقیق ارائه میشوند.
این استاد دانشگاه در ادامه یادآور شد: پس از نگارش و انجام یک تحقیق، شاهد واکنشهایی به موضوع طرح شده خواهیم بود. در این مرحله لازم است که کلیه انتقادات مورد بررسی قرار گرفته و پاسخ داده شود.
ریمان: مهمترین مرحله در کار فکری تشخیص مسئله است
دکتر جفری ریمان استاد فلسفه دانشگاه امریکن در مورد این موضوع که روشهای پدیدارشناختی، هرمنوتیک، سازهانگاری و غیر سازهانگاری در نگارش مطرح هستند و بر این اساس شما کدام روش را در تحقیق به کار میبرید به خبرنگار مهر گفت: تصور من این است که شما مکتبهای فلسفی را با روشهای نگارش اشتباه گرفتهاید.
مؤلف کتاب "عدالت و فلسفه اخلاق معاصر" در ادامه تصریح کرد: هرمنوتیک، سازهانگاری و پدیدارشناسی مکاتب فلسفی به شمار میروند و اصول و مبانی خاص خود را دارند. من هیچ روش خاصی برای نگارش ندارم ولی اصولی را برای انجام کار تحقیقاتی و نگارش اثر علمی و پژوهشی مد نظر قرار میدهم.
وی تأکید کرد: اولین اصلی که برای من مهم است مشخص کردن مسأله و مشکل است. تا مسأله و مشکل برای محقق مشخص نشود مراحل بعدی تحقیق و پژوهش عمق نخواهد داشت. باید محقق برای جامعه علمی مشخص کند که ادبیات موضوع در مورد آن تحقیق دارای غنا نیست و لذا ضرورت تحقیق را متذکر شود. در بررسی ادبیات موضوع محقق باید تصریح کند که روشها و راهحلهای قبلی رضایت بخش نبوده است و ضرورت انجام آن تحقیق از آن زاویه احساس میشود.
مؤلف "در دفاع از فلسفه سیاسی" در پایان یادآور شد: پس از اینکه موضوع و مسأله به طور دقیق مشخص شد و به ادبیات موضوع نیز اشاره شد محقق باید پاسخهای احتمالی خود به سؤالات تحقیق را بیان و استدلالهای خود را ارائه کند.
کوهن: روش سازهانگاری اشتباهات رایج فکری را مشخص میسازد
دکتر جوشا کوهن استاد فلسفه، علوم سیاسی و حقوق در دانشگاه استنفورد و مدیر مرکز عدالت جهانی در این دانشگاه در مورد این موضوع به مهر گفت: شیوه و روش مورد استفاده من در نگارش یک اثر شیوه سازهانگاری است. بر این اساس موضوع و مسأله تحقیق باید مشخص و مورد شناسایی قرار گیرد. پس از اینکه موضوع مورد تحقیق مورد شناسایی قرار گرفت از راه حلی که برای آن در نظر گرفتهام دفاع میکنم.
کوهن در مورد علت انتخاب این شیوه و روش تحقیق نیز گفت: دلیل و علت انتخاب روش سازهانگاری در تحقیق این است که این روش برای پیدا کردن و یافتن خطاها و اشتباهاتی که در جریانات رایج و غالب فکری وجود دارند کارآمد است. به عبارت دیگر سازهانگاری باعث میشود تا دیدگاهها و روشهای رایج و غالب مورد واکاوی دقیق قرار گیرند و اشتباهات و خطاهای آنها به آسانی مورد شناسایی قرار گیرند.
وی در ادامه مهترین چالش موجود در یک کار تحقیقاتی و نگارش یک اثر را چنین برشمرد: چالش واقعی در یک تحقیق پیدا کردن و یافتن پاسخهای درست و صحیح به پرسشهای مهم است. این موضوع نشان میدهد که پرسش تا چه اندازه در یک کار تحقیقاتی حائز اهمیت است. ابتدا باید مسأله مشخص شود و سپس پاسخی مناسب و درست به آنها داده شود.
کریسپ: شفافیت لازمه کار پژوهشی و علمی است
دکتر راجر کریسپ استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد و فیلسوف اخلاق معاصر در مورد این موضوع که روشهای پدیدارشناختی، هرمنوتیک، سازهانگاری و غیر سازهانگاری در نگارش مطرح هستند و بر این اساس شما کدام روش را در تحقیق به کار میبرید به خبرنگار مهر گفت: این موضوع بستگی به این دارد که چه تعریفی از روش داشته باشیم و ارائه دهیم.
وی تصریح کرد: در یک معنای وسیع و با تفسیری موسع از روش، وقتی مقالهای را مینویسم ابتدا سؤال تحقیق و پژوهش را مشخص میکنم. پس از مشخص شدن و روشن شدن سؤال تحقیق درصدد پاسخگویی شفاف و دقیق به آن برمیآیم. جوابی که به سؤال تحقیق داده میشود تنها و یگانه جواب ممکن نیست بلکه این جواب احتمالی است و جوابی ممکن به آن سؤال است.
مؤلف "دیدگاه هیوم درباره فضیلت" در ادامه گفت: نکته مهم در پاسخگویی به سؤال تحقیق که میخواهم مورد تأکید قرار دهم شفافیت است. پاسخ باید کاملاً شفاف باشد و در تمام تحقیق هیچ عبارتی به صورت مبهم به کار نرود. این شفافیت باید به گونهای باشد که خواننده و مخاطب به شفاف بودن آن اذعان کند. در واقع این شفافیت در اندیشه برای کار علمی، مهم و اساسی است. چنین شفافیتی در اندیشه برای هر فیلسوفی لازم و ضروری است.
وی در ادامه اضافه کرد: اگر روش به معنای انتخاب و اتخاذ روشی خاص در تحقیق و پژوهش باشد در این صورت شیوه تحقیق من تلفیقی از چند روش است. برای نمونه روش سنتی ارسطویی و سنت نتیجه گرایی مدرن بنتام و میل و سیج ویک را در روش تلفیقی به کار میبرم و مورد استفاده قرار میدهم.
مؤلف "دیدگاه ارسطو درباره نفس" در پایان تصریح کرد: البته انتخاب و اتخاذ این روش تحقیق به معنای نادیده گرفتن سایر روشهای تحقیق نیست. میتوان از روشهای تحقیق گوناگون آموخت و آنها را به کار برد. برای نمونه میتوان از روش تحقیق افلاطون و کانت بسیار آموخت.
کلاگ: روش تحلیلی بر تعریف شفاف و تحلیل مفاهیم تأکید دارد
دکتر جیمز کلاگ استاد فلسفه دانشگاه تکنولوژی ویرجینیای امریکا و رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه تکنولوژی ویرجینیای امریکا و از ویتگنشتاین شناسان معاصر در مورد این موضوع به مهر گفت: من در تحقیقات و پژوهشهای خود از روش تحلیلی بهره میگیرم. روش تحلیلی دارای مزایایی است که در روشهای دیگر دیده نمیشود. این روش بر تعریف شفاف و تحلیل مفاهیم تأکید دارد.
مؤلف "ویتگنشتاین در تبعید" در ادامه تأکید کرد: همانگونه که سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان میگوید تا زمانی که نتوانیم کلمات و واژهها را تعریف کنیم نمیدانیم که راجع به چه چیزی صحبت میکنیم. فلسفه باید به ما کمک کند تا اندیشه خود را به طور شفاف بیان کنیم. این بهترین روش برای مشخص کردن مسائل و موضوعات دشوار است. پس از این مرحله لازم است تا باورهای خود را به آزمون بگذاریم. محک این باورها دلالتها و اشارات آنها هستند. اگر تمام دلالتها و اشارات را به کار بردیم و مشاهده کردیم که برخی دلالتها و اشارات باورهای ما مورد قبول نیستند باید آنها را تعدیل کنیم. در واقع این است روش تحلیلی.
گلسپی: روش تاریخی تفکر ماهیت و سیر تکمیلی یک ایده را مشخص میکند
دکتر مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک آمریکا در مورد این موضوع که روشهای پدیدارشناختی، هرمنوتیک، سازهانگاری و غیر سازهانگاری در نگارش مطرح هستند و بر این اساس شما کدام روش را در تحقیق به کار میبرید به خبرنگار مهر گفت: در نوشتن مقالات گوناگون از روشهای تحقیق متعددی استفاده میکنم.
وی تصریح کرد: در بررسی و تحقیق درباره یک ایده، بر روش تاریخی تأکید دارم. روش تاریخی باعث میشود ماهیت یک ایده و سیر تکمیلی آن در بستری تاریخی مشخص و معین شود. شاید بتوان این روش را در معنای عام روش هرمنوتیکی نامید. همه ما در بستر تاریخی و در جغرافیای خاصی زندگی میکنیم. بر این اساس باورها و اهداف ما در این بستر و شرایط شکل می گیرد.
وی یادآور شد: بر این اساس فهم و درک ما از جهان محدود به این چارچوبها و بسترها است، البته باید توجه داشت این درک به صورت جبری توسط جهان تعیین نمیشوند.
گلسپی با اشاره به اینکه وظیفه تعلیم و تربیت از یک سو تحقیق و پژوهش و از سوی دیگر گسترش این چارچوبها و بسترها است گفت: این مهم از طریق آموزش و معرفی مکانهای دیگر و بررسی زمانهای دیگر (تاریخ) میسر است. همچنین یکی از وظایف اصلی تعلیم و تربیت آموختن شیوههای گوناگون درک و فهم جهان است. این شیوههای درک و فهم جهان باید به زبانی قابل فهم برای افراد جوامع ترجمه شود تا این نظام استعاری برای مردم جوامع به گونهای ملموس و قابل فهم باشد.
وی افزود: همچنین باید با گفتگو به زبانی مشترک برای فهم و درک از جهان رسید. تفاوتها در میان مردم جوامعی که در نقاط مختلف جغرافیایی زندگی میکنند وجود دارد ولی میتوان با گفتگو و تبادل اندیشه به زبانی مشترک رسید. هر فرد و هر جامعهای تعریفی خاص از خود و جامعه خود دارد. اما میتوان راهی برای گفتگو و اشتراک نظر یافت.
نظر شما