سنت نوروز از ابعاد مختلفی قابل توجه است؛ از بعد اجتماعی، اقتصادی، عرفانی و اخلاقی میتوان آن را نگاه کرد و فرهنگ ایرانی تجمیع همه این موارد است. یعنی نوروز هر چهار بعد را داراست. پیوند نوروز با طبیعت و سبزشدن دوباره فضا، زمین و درختان باعث شده نوروز از سایر فرهنگها متمایز شود.
عامل ماندگاری مراسم نوروز وابستگی انسانها به ملیت و هویت ملی خودشان است، همینطور مسئلهای که در نوروز است در دین اسلام هم به صفات اخلاقی و یا صفات خوبی که نوروز بدانها اشاره دارد توجه شده ازجمله دید و بازدیدی که در این مراسم به وجود میآید.
عامل ماندگاری مراسم نوروز وابستگی انسانها به ملیت و هویت ملی خودشان است، همینطور مسئلهای که در نوروز است در دین اسلام هم به صفات اخلاقی و یا صفات خوبی که نوروز بدانها اشاره دارد توجه شده ازجمله دید و بازدیدی که در این مراسم به وجود میآید.
نوشدن طبیعت و نوشدن انسانها، نظافت و پاکیزگی و صله رحمی که در ایام نوروز گسترش یافته و تعمیق می یابد باعث شده هماهنگی بین اسلام و نوروز به وجود آید که دینداران و مردم ما مقید به برگزاری این مراسم هستند.
مراسم نوروز از جمله معدود مراسمی است که منعکس کننده فرهنگ ایرانی است ولی متأسفانه آن چیزی که از نوروز برای ما مانده این است که سینه به سینه بطور شفاهی به ما رسیده ولی عالیتر این است که به جایگاه نوروز درمسائل معنوی و باطنی اقوام گذشته مراجعه کنیم. نوروز ریشه تاریخی و مدنی دارد و نمایش قدرت فرهنگی ایرانیان است.
مراسم نوروز از جمله معدود مراسمی است که منعکس کننده فرهنگ ایرانی است ولی متأسفانه آن چیزی که از نوروز برای ما مانده این است که سینه به سینه بطور شفاهی به ما رسیده ولی عالیتر این است که به جایگاه نوروز درمسائل معنوی و باطنی اقوام گذشته مراجعه کنیم. نوروز ریشه تاریخی و مدنی دارد و نمایش قدرت فرهنگی ایرانیان است.
نوروز، باستانی و مورد احترام ایرانیان بوده است زیرا ریشه عرفانی دارد. اینکه با دین عجین گشته است، همه مقربین درگاه الهی نوروز را تصدیق و خواندن دعای سال تحویل را تشویق کردهاند.
اخلاقی بودن نوروز از مشخصههای آن است، البته اخلاق از دین و عرفان جدا نیست. به خود رجوع کردن و کدورتها و آلودگیها را بیرون ریختن و سستی ها و گرفتاریهای رفتاری خود را از بین بردن از مشخصههای دیگر نوروز است.
نکته بعد به فکر فرو رفتن در نوروز است. اینکه یک سال به پایان عمر خود نزدیک میشویم، خودت را بشناس از نوروز آغاز میشود. نکته بعد هنرها در نوروز است اینکه باطل میرود و حق جایگزین میشود. یکی دیگر از مشخصههای نوروز این است که سحرگاهان بوی عید به مشام انسان میخورد و نسیمی وزیدن می گیرد که ممات را از بین میبرد و حیات را بخاطر میآورد .
نوروز ریشه تاریخی و مدنی دارد و نمایش قدرت فرهنگی ایرانیان است، اگر چه رومیان در اخلاق، یونانیان در فلسفه، مصریان در صنعت و چینیان در دین پیشرفت کرده بودند ایرانیان در همه این امور تبحر داشتند. صدق، وفا و دوری از غیر خدا تجلیگاه اخلاق و تاریخ و فرهنگ ایرانی است. در واقع نوروز ریشه در دین و عرفان دارد و نماد صلح و صفا و بطور کلی مدنیت کامل ایرانیان است.
اخلاقی بودن نوروز از مشخصههای آن است، البته اخلاق از دین و عرفان جدا نیست. به خود رجوع کردن و کدورتها و آلودگیها را بیرون ریختن و سستی ها و گرفتاریهای رفتاری خود را از بین بردن از مشخصههای دیگر نوروز است.
نکته بعد به فکر فرو رفتن در نوروز است. اینکه یک سال به پایان عمر خود نزدیک میشویم، خودت را بشناس از نوروز آغاز میشود. نکته بعد هنرها در نوروز است اینکه باطل میرود و حق جایگزین میشود. یکی دیگر از مشخصههای نوروز این است که سحرگاهان بوی عید به مشام انسان میخورد و نسیمی وزیدن می گیرد که ممات را از بین میبرد و حیات را بخاطر میآورد .
نوروز ریشه تاریخی و مدنی دارد و نمایش قدرت فرهنگی ایرانیان است، اگر چه رومیان در اخلاق، یونانیان در فلسفه، مصریان در صنعت و چینیان در دین پیشرفت کرده بودند ایرانیان در همه این امور تبحر داشتند. صدق، وفا و دوری از غیر خدا تجلیگاه اخلاق و تاریخ و فرهنگ ایرانی است. در واقع نوروز ریشه در دین و عرفان دارد و نماد صلح و صفا و بطور کلی مدنیت کامل ایرانیان است.
نوروز بنوعی سپاسگزاری از طبیعت و خالق مدبر آن است.هماهنگی نوروز با طبیعت، شاخصه اصلی نوروز است . نوروز یک تجدید حیات معنوی هم هست و انسان را از دام روزمزهگیها نجات میدهد و حال انسان را بهتر میکند. تمام آیینهای که وابسته به نوروز است هم بنوعی با طبیعت هماهنگ و برگرفته از طبیعت است، نوروز بنوعی سپاسگزاری از طبیعت و خالق مدبر آن است.
راز ماندگاریش همچنین در شاخصه آن یعنی هماهنگی با طبیعت نهفته است. چون منطبق با طبیعت است و طبیعت با فطرت آدمی سازگار است بنابراین ماندگار شده است.
نوروز در طول تاریخ ماندگار مانده و کشورهای آسیای میانه، ترکیه و قسمتی از عراق به نوروز با همین نام گرایش دارند و آن را برپا میکنند. این هم بخاطر قرابت و نزدیکی است که انسان با طبیعت دارد چنانچه این آیین برگرفته از تجدید طبیعت است.
اگر نوروز را بعنوان یک سمبل و نماد بخواهیم به فرهنگهای دیگر وارد کنیم لوازم فرهنگی دیگر آن را نظیر احترام به بزرگترها، احترام به طبیعت و خالق آن را در محیطهای فرهنگی جدید هم میتوانیم انتقال دهیم.
درسهایی که از نوروز میگیریم یکی این است که جهان هستی دائماً در حال نو شدن است و کهنگی در آن نیست. ما فکر میکنیم که استمرار است ولی هرلحظه جهان دارد نو میشود. خلق جدید در قرآن هم آمده و در اسلام تکرر وجود معنی ندارد. بنابراین همه مردم نو شدن جهان را احساس نمیکنند اما با بهار جهان این نوشدن خود را نشان میدهد.
این جنب و جوشی که ایرانیان در برپایی این جشن در خود نشان میدهند به این شکل در هیچ جای دنیا مشاهده نمیکنیم. اینکه جهان در حرکت است و این حرکت هم تکاملی است یعنی طبیعت در جای سال قبلش قرا ندارد بلکه حرکت کرده و به جای جدیدتری رفته ما هم باید همراه این حرکت شویم و الا از سرعت این کاروان هستی عقب میمانیم والا ظرفیتهایمان هدر خواهند رفت. درس دیگری که ار نوروز میگیریم مسئله اخلاق است. یعنی اخلاق خودمان را همچون سبزه زاران و بهاران نیکتر و بهتر کنیم. نکته بعدی این است که همانطور که خانههایمان را خاکروبی میکنیم خانه دلهایمان را از افکار شیطانی پاک و منزه کنیم یعنی به ظاهر فقط اهمیت ندهیم.
رازماندگاری نوروز را هم هماهنگی و سنخیت و مطابقت نوروز با فطرت انسانی دانستهاند فطرت انسانی این تازه شدن و نویی را دوست دارد و خداوند این را در خمیر مایه انسانها نهاده است و چون فطرت انسانی استوار است نوروز هم ماندگار مانده است.
فرهنگ ایرانی را در ارتباط اجتماعی و دید و بازدیدهای عید میتوان مشاهده کرد. اینکه دستگیری از مستمندان و عیادت بیماران و احترم به بزرگترها و لباس نو پوشیدن و نوشدگی همه در مراسم نوروز نمایان است. اینها موجب میشوند که انسانها بیشتر به خودشان بیایند و توجه به آن حقیقت اصلی خودشان پیدا بکنند.
نوروز در طول تاریخ ماندگار مانده و کشورهای آسیای میانه، ترکیه و قسمتی از عراق به نوروز با همین نام گرایش دارند و آن را برپا میکنند. این هم بخاطر قرابت و نزدیکی است که انسان با طبیعت دارد چنانچه این آیین برگرفته از تجدید طبیعت است.
اگر نوروز را بعنوان یک سمبل و نماد بخواهیم به فرهنگهای دیگر وارد کنیم لوازم فرهنگی دیگر آن را نظیر احترام به بزرگترها، احترام به طبیعت و خالق آن را در محیطهای فرهنگی جدید هم میتوانیم انتقال دهیم.
درسهایی که از نوروز میگیریم یکی این است که جهان هستی دائماً در حال نو شدن است و کهنگی در آن نیست. ما فکر میکنیم که استمرار است ولی هرلحظه جهان دارد نو میشود. خلق جدید در قرآن هم آمده و در اسلام تکرر وجود معنی ندارد. بنابراین همه مردم نو شدن جهان را احساس نمیکنند اما با بهار جهان این نوشدن خود را نشان میدهد.
این جنب و جوشی که ایرانیان در برپایی این جشن در خود نشان میدهند به این شکل در هیچ جای دنیا مشاهده نمیکنیم. اینکه جهان در حرکت است و این حرکت هم تکاملی است یعنی طبیعت در جای سال قبلش قرا ندارد بلکه حرکت کرده و به جای جدیدتری رفته ما هم باید همراه این حرکت شویم و الا از سرعت این کاروان هستی عقب میمانیم والا ظرفیتهایمان هدر خواهند رفت. درس دیگری که ار نوروز میگیریم مسئله اخلاق است. یعنی اخلاق خودمان را همچون سبزه زاران و بهاران نیکتر و بهتر کنیم. نکته بعدی این است که همانطور که خانههایمان را خاکروبی میکنیم خانه دلهایمان را از افکار شیطانی پاک و منزه کنیم یعنی به ظاهر فقط اهمیت ندهیم.
رازماندگاری نوروز را هم هماهنگی و سنخیت و مطابقت نوروز با فطرت انسانی دانستهاند فطرت انسانی این تازه شدن و نویی را دوست دارد و خداوند این را در خمیر مایه انسانها نهاده است و چون فطرت انسانی استوار است نوروز هم ماندگار مانده است.
فرهنگ ایرانی را در ارتباط اجتماعی و دید و بازدیدهای عید میتوان مشاهده کرد. اینکه دستگیری از مستمندان و عیادت بیماران و احترم به بزرگترها و لباس نو پوشیدن و نوشدگی همه در مراسم نوروز نمایان است. اینها موجب میشوند که انسانها بیشتر به خودشان بیایند و توجه به آن حقیقت اصلی خودشان پیدا بکنند.
نوروز روز نو و جدید است یعنی نوروز یک تحول و دگرگونی و نقطه عطفی است که آن را جشن میگیریم دقیقاً منطبق با نو شدن طبیعت و دگرگونی آن و پیدا شدن آثار حیات در طبیعت است. کمتردر آیینهای مختلف اتفاق میافتد که چنین اوصافی برای جشنشان حکمفرما باشد یعنی مسئله طبیعی با مسئله تشریعی یعنی آداب و سنن ، تکوین و تشریع با هم منطبق باشند و این مسئلهای است که در نوروز اتفاق افتاده است.
یکی دیگر از دلایل ماندگاری نوروز هم این است که با دین اسلام و عرفان ما گره خورده است و پاسخگوی نیازهای فطری و معنوی انسانها است و هرچیزی که فطری و برمبنای فطرت باشد پایدار میماند. اینکه بزرگان دین ما برای جریان نوروز دعای بسیار پر مفهومی را قراردادند که فلسفه نوروز را نشان میدهد راز ماندگاری نوروز در آن نهفته است. اینکه خدا توانسته زمین مرده را از نو زنده کند قادر است قلبها را هرچند که سیاه و با قساوت شدهاست از گل ایمان برویاند و شناخت ما را عوض کند. خداوند نحوه دیدن ما را هم دگرگون میکند همانطوری که احوال طبیعت را دگرگون میکند احوال ما را هم متحول میکند زیرا همیشه محتاج این هستیم که قلبمان را به خدا بسپاریم. این نیازها با نوروز و نوشدن طبیعت پیوند خورده است و موجب ماندگاری نوروز شدهاند.
هرقومی برای خود فرهنگی دارد ولی فرهنگ وقتی پایدارمیشود که با نیاز انسان به قول فلاسفه با ماهو انسان پیوند بخورد. یعنی سنتی که با فطرت پیوند نداشته باشند پایدار نمیماند و دلیلی و توجیهی برای آن باقی نمیماند. لذا اگر درفرهنگ ایرانی گذشتگان ما کسانی که جزو انبیا و اولیا بودند و الهام به آنها میشده یکسری مسائل را که نیاز انسان است درک کرده و فهمیدند و این مسائل با طبیعت و نوشدن گره خورده است. این فرهنگ ایرانی دقیقاً نشان میدهد که در آن معنویت موج میزند بویژه وقتی که بحث نور و ظلمت و شکوفایی مطرح است بخصوص در حکمت اشراق که مسئله نور، مهر، محبت، گرمی، حیات و دگرگونی و شکوفایی درجان به تعبیر ابن عربی در پهلویان یا فلاسفه پهلوی مطرح بوده است.
هرقومی برای خود فرهنگی دارد ولی فرهنگ وقتی پایدارمیشود که با نیاز انسان به قول فلاسفه با ماهو انسان پیوند بخورد. یعنی سنتی که با فطرت پیوند نداشته باشند پایدار نمیماند و دلیلی و توجیهی برای آن باقی نمیماند. لذا اگر درفرهنگ ایرانی گذشتگان ما کسانی که جزو انبیا و اولیا بودند و الهام به آنها میشده یکسری مسائل را که نیاز انسان است درک کرده و فهمیدند و این مسائل با طبیعت و نوشدن گره خورده است. این فرهنگ ایرانی دقیقاً نشان میدهد که در آن معنویت موج میزند بویژه وقتی که بحث نور و ظلمت و شکوفایی مطرح است بخصوص در حکمت اشراق که مسئله نور، مهر، محبت، گرمی، حیات و دگرگونی و شکوفایی درجان به تعبیر ابن عربی در پهلویان یا فلاسفه پهلوی مطرح بوده است.
این فلاسفه درجاتی از نبوت را داشتند که این چنین به دست ما رسیده است. لذا از مشکاة نبوت و مسئله ولایت است که معنویات میماند. اما سننی که ریشه در معنویات و فطرت انسانها ندارند نه دنبال میکنیم و نه خودش پایدار میماند.
نوروز زمان تجدید حیات است و زنده شدن طبیعت، انسانها برای اینکه جزوی از طبیعت هستند این زندگی و حیات در وجود آنها هم شادابی و نشاط ایجاد میکند، بنابراین نوروز جشن طبیعت جهانی است.
یکی از شاخصهای فرهنگ اسلامی و انسانی ایجاد حیات در زندگی بشر است . یعنی به عبارت دیگر انسانها از نو متولد میشوند تمام عوامل زندگی در آنها فعال میشود و نوروز آغازی برای چنین مرحلهای از مراحل حیات بشری است، اگر چنانچه نوروز خوب فهمیده شود اگر طبیعت را با معنای عمیق نگاه شود در وجود اینها هم حیات و حرکت و زندگی نو ایجاد میشود.
از مشخصات دیگر نوروز این است که مرزهای بین کشورها و ملتها را از بین می برد. شاهد هستیم که امروزه هم در ایران و ممالک فارسی زبان و هم در کشورهای عربی با اسامی مختلف مثل عید درخت و یا حتی عید نوروز و یا اسامی دیگر این روز را جشن میگیرند. بنابراین میتواند مرزها را از میان بردارد و ملتها را در یک صحنه حیات بخش مفرح و زندگی نو جمع کند.
یکی از شاخصهای فرهنگ اسلامی و انسانی ایجاد حیات در زندگی بشر است . یعنی به عبارت دیگر انسانها از نو متولد میشوند تمام عوامل زندگی در آنها فعال میشود و نوروز آغازی برای چنین مرحلهای از مراحل حیات بشری است، اگر چنانچه نوروز خوب فهمیده شود اگر طبیعت را با معنای عمیق نگاه شود در وجود اینها هم حیات و حرکت و زندگی نو ایجاد میشود.
از مشخصات دیگر نوروز این است که مرزهای بین کشورها و ملتها را از بین می برد. شاهد هستیم که امروزه هم در ایران و ممالک فارسی زبان و هم در کشورهای عربی با اسامی مختلف مثل عید درخت و یا حتی عید نوروز و یا اسامی دیگر این روز را جشن میگیرند. بنابراین میتواند مرزها را از میان بردارد و ملتها را در یک صحنه حیات بخش مفرح و زندگی نو جمع کند.
مسئله دیگر نوروز این است که دنیا به سمت زیبایی در حرکت است یعنی زمین و درختان از حالت خمودگی و زشتی به حالت شادابی و زیبایی در میآیند، این زیبایی گرایی در نوروز خود یک معنای بزرگی دارد بدین ترتیب که چشم انسانها را به زیباییها باز میکند اگر انسان به عمق زیباییها نگاه کند زشتیها از بین میروند، وقتی انسانها به سمت زشتی میروند که زیباییها را ندانند و نبینند اگر چنانچه وجود انسانها مالامال از زیبایی و زیبایی گرایی شد اینها خواه ناخواه از تمام خشونتها، بغضها، کینهها و حسدها که از زشتیهای طبیعت انسان است دور خواهند شد .
اینکه نوروز با فطرت انسانها سازگار است، یعنی فطرت انسانها زیبایی گرا و حیات گرا است و نوروز از آنجایی که سمبل این زیبایی گرایی و حیات گرایی است بنابراین جاویدان مانده است. یکی دیگر از علتهای جاودانگی آن این است که بعد از اسلام با اسلام پیوند خورده یعنی یک چارچوب دینی و مذهبی به خود گرفته و از آنجایی که دین و مذهب جاویدان است نوروز هم به علت اینکه چارچوب دینی به خود گرفته جاودان مانده است.
اینکه نوروز با فطرت انسانها سازگار است، یعنی فطرت انسانها زیبایی گرا و حیات گرا است و نوروز از آنجایی که سمبل این زیبایی گرایی و حیات گرایی است بنابراین جاویدان مانده است. یکی دیگر از علتهای جاودانگی آن این است که بعد از اسلام با اسلام پیوند خورده یعنی یک چارچوب دینی و مذهبی به خود گرفته و از آنجایی که دین و مذهب جاویدان است نوروز هم به علت اینکه چارچوب دینی به خود گرفته جاودان مانده است.
بطور معمول اگر چنانچه شاخصهای نوروز را زیبایی گرایی و حیات گرایی بدانیم فرهنگ ایرانی فرهنگی است که همواره به سمت زیبایی و جاودانگی حیات بخش میرود. نه تنها در مراسم نوروز بلکه در همه هنرهای ایرانی اعم از کاشی کاری، نقاشی، مینیاتور و قالیبافی نوعی از فرهنگ ایرانی در آنها نهفته است که هم به سمت زیبایی گرایی و هم به سمت حیات و حرکت و زندگی میروند. این دو مشخصه یعنی حیات گرایی و زیبایی گرایی از مشخصههای فرهنگ ایرانی است که در نوروز و تمام هنرهای ایرانی نمایان است.
نوروز انسان را به تاریخش وصل میکند. زیرا اعتدال ربیعی اساس تعیین این زمان به عنوان نوروز است. درواقع همه چیز نو میشود و فصل جدیدی در زندگی همه آدمها آغاز میشود، همین باعث میشود که زندگی شیرین شود و با توان و کارمایه جدید زندگی را شروع کنند.
بنابراین سایر اعیاد اهمیت خود را دارند ولی نوروز به دلیل اینکه با گردش ایام ارتباط تنگاتنگی دارد و به عنوان فصل اساسی زندگی مطرح است. شکوفایی و نوجوانی در فرهنگ ما از دیرباز به عنوان نقطه عطف زندگی تلقی شده اینکه هرچه گرفتاری و شوربختی و ناکامی است کنار بگذاریم و با انرژی و امید تازه وارد زندگی بشویم. بر این اساس نوروز اهمیت ویژهای دارد و با فرهنگ و ملیت ایرانی هم عجین شده است.
نوروز انسان را به تاریخش وصل میکند. زیرا اعتدال ربیعی اساس تعیین این زمان به عنوان نوروز است. درواقع همه چیز نو میشود و فصل جدیدی در زندگی همه آدمها آغاز میشود، همین باعث میشود که زندگی شیرین شود و با توان و کارمایه جدید زندگی را شروع کنند.
بنابراین سایر اعیاد اهمیت خود را دارند ولی نوروز به دلیل اینکه با گردش ایام ارتباط تنگاتنگی دارد و به عنوان فصل اساسی زندگی مطرح است. شکوفایی و نوجوانی در فرهنگ ما از دیرباز به عنوان نقطه عطف زندگی تلقی شده اینکه هرچه گرفتاری و شوربختی و ناکامی است کنار بگذاریم و با انرژی و امید تازه وارد زندگی بشویم. بر این اساس نوروز اهمیت ویژهای دارد و با فرهنگ و ملیت ایرانی هم عجین شده است.
رازماندگاری نوروزهمچنین بدان جهت است که نوروز با اسطورهها و حماسهها و اساس فرهنگ و تاریخ ایرانیان پیوند عمیقی خورده است. پادشاهان و سلسلهها آمدند و رفتند ولی آنچه که در صحنه آخر به عنوان یک رویداد اساسی در زندگی تلقی شد نوروز بوده است. بنابراین همه بیگانگانی که به ایران هجوم آوردند بعد استقرارشان ناچارشدند نوروز را به عنوان یک فصل اساسی در حیات اجتماعی و زندگی تاریخی و فرهنگ این مردم قبول کنند.
تحقیقات زیادی راجع نوروز شده است تصادفاً همه کسانی که درباره تاریخ و فرهنگ ایران مطالعه میکنند یکی از فصول اساسیشان درباره عید نوروز است. حتی درباره سفرنامههایی که از ایران نوشته شده آمده است سیاحان و جهانگردانی وقتی به ایران میآمدند یکی از مسائلی که برایشان جالب بوده همین نوروز بوده است. بنابراین مطالعه نوروز گستره وسیعی از ادبیات را برای ما به ارث گذاشته است که اگر کسی بخواهد تأثیرش را بداند آن ادبیات بسیار گویا است.
نظر شما