به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر "، رضا عطاران كارگرداني است كه معمولا" به توليد آثاري دست مي زند كه در باره معضلات اجتماعي بوده و بيان واقعيات ملموسي است كه در جامعه جريان دارد و در اين راه به موضوع هايي مي پردازد كه مورد توجه و نظر اقشار ضعيف و فرو دست جامعه است.
به عبارت بهتر، توجه اين كارگردان معطوف به نشان دادن خير و شر از راه بررسي روابط آدمهاي قشر متوسط جامعه و كاركردهاي آن دراجتماع مي باشد.
داستان مجموعه تلويزيوني " خانه به دوش " نيز در همين راستا شكل مي گيرد. قصه اين اثر، زندگي شخصي به نام ماشا الله را روايت مي كند كه از وضعيت مالي مناسبي برخوردار نيست و در عين حال همواره در رقابت با باجناق ثروتمند خود( اصلان) به سر مي برد. روزي كه پس از 10 سال قطع رابطه، ماشاالله به خانه اصلان مي رود، به تصور به دست آوردن درآمد بيشتر، گول فردي به نام بيات را مي خورد و پول زيادي را از دست مي دهد. پس از اين، ماشاالله با همكاري دوستي به نام احمد در پي يافتن بيات بر مي آيند و دراين راه رد پاي اصلان هم به چشم مي خورد.
اين مجموعه از قصه ساده اي برخوردار است، ولي در طول داستان تلاش شده به مسايل و مشكلات اجتماعي مانند زياده خواهي، جهل، مشكلات بي پولي، رقابت هاي بيهوده و بي عاقبتي كارهاي خلاف قانون اشاره شود. زباني هم كه براي بيان، اين مشكلات به كار برده مي شود، طنزي شيرين و روان است تا تلخي هاي داستان كام بيننده را آزار ندهد و در عين حال او با مضمون ارتباط برقرار كند. نكته بسيار مهمي كه در اين سريال به چشم مي خورد، توجه به قشر آسيب پذير جامعه است.
" خانه به دوش " تقابل ميان دو قشرمتوسط و بسيار ثروتمند جامعه را به طريقي خاص تصوير مي كند و با قلمداد كردن اينكه ثروت همه چيز نيست و هر چند ظاهرا ثروت، قدرت و توانايي مي آورد، اما در ايجاد خصوصيات انساني ناتوان است.
داستان به شكلي آدم هاي كم درآمد را كه ساده تر زندگي مي كنند، به عنوان افرادي به تصويرمي كشد كه به مسايل احساسي و انساني توجه بيشتري نشان مي دهند. اين مساله به خودي خود ايراد ندارد، اما تكرار آن نوعي موج منفي به وجود مي آورد و افراد جامعه را نسبت به ديگر اقشار بدبين مي كند.
دكتر ابوالفضل آقا بابا، كارشناس رسانه و جامعه شناس در اين زمينه معتقد است: اين سريال به يكي از مشكلات عيني و روزمره جامعه مي پردازد. اين نوع نشان دادن مشكلات جامعه هر چند كه كار بدي نيست، اما نشان دادن اين كه مشكلات در اين سريال به شكلي غيرمنطقي حل مي شوند، نوعي دلداري براي طبقات محروم جامعه مي باشد و به جهت جامعه شناسي، اين مساله به كساني كه دچار بدبختي بوده و گرفتار هستند، نوعي آرامش مي دهد. چون اگر ما بدانيم كه تنها فرد مشكل دار جامعه هستيم، تحمل آن برايمان غير ممكن مي شود.
مخاطب از تيتراژ متفاوت اين سريال در مي يابد كه داستان به مساله امرار معاش و تامين نيازهاي خانواده در زمينه مسكن و ديگر نيازها اشاره دارد. حتي تقابلي هم كه دراثر به نمايش گذاشته مي شود، دراصل تفاوت فاحش ميان شكل تامين همين نيازها است. دراين ميان، سريال تاكيد زيادي بر كسب روزي حلال و توجه به معيشت دارد و اينكه عده اي از راه هاي غير اخلاقي و نامشروع، پولهاي هنگفتي به دست مي آورند و اين كسب ثروتهاي بادآورده با بدبخت كردن عده ديگري بدست مي آيد. اما اين موضوع متاسفانه در تلويزيون و سينماي ما تبديل به اپيدمي شده وهمين مساله اين نوع داستان را تبديل به كليشه اي ناخوشايند كرده كه كاركرد آن در جامعه به طور كلي از بين رفته است.
آقا بابا دراين زمينه اعتقاد دارد: به عقيده من رسانه ها با وجود اينكه اهميت بسيار زيادي دارند، اما نمي توانند درايجاد يا از بين بردن پديده اي دخيل باشند. بلكه فقط مي توانند يك مساله را تشديد يا تلطيف كنند. اين مساله هم از نظرعلمي و هم تجربي به اثبات رسيده است. مسوولين تلويزيون ما نگاه عجيبي به ساخت سريالها دارند. آنها تصور مي كنند از راه انعكاس مشكلات مردم مي توانند به كم كردن يا از بين بردن آنها اقدام كنند. در صورتي كه اين چنين نيست.
وي مي افزايد: مجموعه " خانه به دوش " از آن دسته از برنامه هاي سرگرم كننده تلويزيون است كه از كاركرد بالايي برخوردار نيست. هر چند كه آن را نفي هم نمي كنم و ساخت چنين برنامه هايي را بد نمي دانم. چون اين گونه آثار در زماني پخش مي شوند كه بيننده در حالت انفعال قرار دارد و به خاطر فعاليت هاي روزانه خسته است و در صدد ديدن برنامه اي به سر نمي برد كه بخواهد انديشه خود را به كار بياندازد. بنابراين پخش اين نوع برنامه ها دراين ساعات مناسب است و هر چند كه از نظر ساختار كيفي در درجه پاييني قرار دارند، اما مناسب فضاي ذهني بيننده در آن زمان است. حتي مي توان گفت بينندگاني كه هر شب به تماشاي اين سريال مي نشينند پاي سفره افطار نشسته اند و در عمل شرايط اين ساعت خاص هم مي تواند به استقبال بينندگان از تلويزيون منجر شود.
نكته قابل توجه ديگر درباره سريال " خانه به دوش " قصه اثر است. داستان اين اثر هرچند كه بايد از قواعد طنز پيروي كند و شكل ارايه آن با يك داستان جدي تفاوت داشته باشد، اما به هر حال بايد منطقي و باور پذير باشد تا خنده بيننده را به همراه بياورد. در اين سريال داستان به هيچ وجه ملموس و باور پذير نيست. نخست اينكه رابطه عجيب ميان باجناق هاي سريال با توجه به اينكه 10 سال رابطه اي ميان آنها وجود نداشته است، اما به ناگاه اصلان درصدد آزار دادن ماشاالله بر مي آيد. بي آنكه اين آزار براي او نفع مالي يا دروني داشته باشد. همچنين موضوع كلاهبرداري بيات از اين دو نفر به قدري عجيب است كه احتمال وقوع آن را بسيار كم مي كند. چون شخصي مانند ماشاالله هر چند كه انساني ساده لوح و زود باور است، اما خيلي بعيد به نظر مي رسد كه تمام دارايي خود را بدون داشتن هيچ گرو يا مدرك معتبري در اختيار شخصي قرار بدهد كه شناخت چنداني از او ندارد. همچنين شخصيت متزلزل احمد به قدري دور از باور بيننده است كه حتي ميان ارتباط منطقي شخصيت و داستان، شكاف به وجود مي آورد.
در اين مجموعه طنز ( و البته تقريبا" در تمامي آثار طنز تلويزيوني ) كلام بسيار سخيف است. يعني در ديالوگها بازيگران از كلماتي استفاده مي كنند كه به اصطلاح كوچه - بازاري است و مطابق شان يك رسانه فراگير، تاثيرگذار و ملي نمي تواند باشد. هر چند سازندگان اين نوع برنامه ها ممكن است به بيان اين دليل بپردازند كه اين نوع كلمات در محاوره روزمره مردم مورد استفاده قرار مي گيرد و كلام شخصيتهاي داستان براي آنكه باور پذير باشد از صحبت هاي مردم عادي بايد بهره گيري شود. اما حقيقت اين است كه در صورت استفاده تلويزيون از كلمات ناخوشايند، به نوعي زشتي بهره گيري از اين كلمات شكسته مي شود و آنگاه بينندگان عام، اين واژه ها را به راحتي بيان مي كنند.
دكتر فريدون آزما، كارشناس رسانه و استاد دانشگاه در اين باره مي گويد: البته من قسمتهاي كمي از اين سريال را ديده ام. اما به هر حال اين مجموعه يك اثر طنز آميز تلويزيوني است كه مختصات خود را مي طلبد و نبايد نگاه بدبينانه اي نسبت به آن داشته باشيم. داستان و ديالوگ هاي اين مجموعه نيز بر اساس همان معيار طنز آميز بودن ارايه مي شود. من كلمات زشت و ناپسند نشنيدم، به هر حال، اگر واژه ها جنبه شوخي داشته باشد، از تاثير منفي آن مي كاهد.
دكتر آقا بابا درباره قصه و ديالوگهاي اين سريال مي گويد: اين مجموعه تلويزيوني داستان محكم و قابل توجهي ندارد و من حتي يك نقطه اوج هم در آن نديدم. در 6 قسمت اول " خانه به دوش " خاطره خشايار را براي بيننده زنده مي كند و همين مساله جذابيت به وجود مي آورد. گرچه اين شخصيت ديالوگ هاي خاصي دارد كه چندان خوشايند نمي تواند باشد. اصولا" ديالوگ هاي اين سريال حساب و كتاب ندارد و همه اينها باعث مي شود " خانه به دوش " مجموعه ارزشمندي نباشد.
عطاران در اين سريال همانند اثر قبلي خود بازي خوبي از بازيگرانش گرفته است و هر چند پيش از اين، نقش پردازيهاي خوبي از اين بازيگران ديده بوديم، اما در اين سريال وجه ديگري از تواناييهاي خود را ارايه داده اند. حميد لولايي با آنكه مشخصه هاي شخصيت خشايار مستوفي را همچنان در خود حفظ كرده است، اما با پيشرفت داستان و سريال، آرام آرام براي ماشاالله ويژگي هايي به وجود آورده است كه منحصر به همين شخصيت است. ساير بازيگران هم به خوبي از پس نقش خود برآمده اند و در كنار ساير نقش پردازان تركيب بسيار مناسبي ايجاد كرده اند.
در مجموع بايد گفت " خانه به دوش " اثري اجتماعي و طنز آميز است كه به مولفه هاي طنز و بازي ها توجه كافي داشته است و دقت در نوع داستان پردازي، ديالوگ نويسي و شخصيت پردازي مي توانست اثر با كيفيت تري را به وجود بياورد.
نظر شما