الف) رويكرد تحليلي:
روند طي شده در پرونده هسته اي به لحاظ ماهيت تعاملات ديپلماتيك نه صد در صد پيروزمندانه است كه ريسه رويم و نه آنقدر كه تدبير و درايت عالي نظام را در كشف برخي دستاوردهاي پنهان در كنج هياهوها رصد نكنيم. بايد دانست:
1- استراتژي نظام در عبور از بحران هسته اي، تعامل براي اثبات حقانيت كشور، ندادن بهانه به دشمنان جهت تنش زدايي در منطقه و نگهداشتن گام آخر فقط براي مرحله آخر بوده است. حفظ مدبرانه يك "دستاورد بزرگ در معرض هجوم" و طرح مدلي براي كنترل ، تحليل و تبديل يك بحران مصنوعي امنيتي عليه كشورمان به يك بحران فني و سپس اتمسفر صلح جويانه همكاري بين المللي سر فصل هايي است كه مسوولين پرونده را جهت نمايي كرده است.
2- وافعيات موجود پيرامون پرونده و همچنين مقتضيات كار ديپلماتيك را بايد در نظر گرفت. ريسك پذيري عنصر اصلي تعامل بين المللي است و مديريت نظام با حداكثر استفاده از "خرد جمعي" در صدد به حداقل رساندن آن بوده است. تاخير در ظهور توانمندي ضرر است، اما در بازي ديپلماسي ندادن چيزي كه نتوان پس گرفت، منفعت است.
از سوي ديگر در فضاي ديپلماسي بخش اعظم توفيق نه در امتيازات واقعي گرفته شده از حريف، بلكه در شكست حريف (و البته حريفان نا پيدا) در رسيدن به نقطه مطلوب اوليه جستجو مي شود.
3- توافق اخير شايد بهترين تصميم در بدترين شرايط باشد. تصميمي كه دفاع مطلق يا نفي مطلق آن بيراهه رفتن است. اگر خوب به محاسبه بنشينيم، شايد بهره هاي بالقوه در حاشيه توافق اخير كمتر از نبودن آن نباشد!
منافقيني كه در اوت 2002 و با صحنه آرايي CNN آغازگر اتهام عليه كشورمان بودند، اكنون در يك متن بين المللي از سوي غرب همپاي القاعده اند. اسرائيل و آمريكا كه در طول دهه هاي گذشته حتي كتاب نيز در خصوص محل استقرار سلاح هاي اتمي ايران منتشر كرده بودند (مثلاٌ در سال 1994) اكنون بر اساس داوري يك مرجع فني بين المللي در اثبات ادعاهاي خود ناكام شده اند.
اگر غرب، ديروز سرمستانه مدعي بود كه دست ما را در آژانس زير سنگ قرار داده است، مجبور به اعتراف است كه دست خود را در عراق زير سنگ ايران ديده است و همانند اجلاس قبلي مادريد، حضور ايران را مكمل اجلاس شرم الشيخ مي داند.
فضاي منازعه با ايران به يك فضاي محتمل و مشتاقانه همكاري تبديل شده است. روسيه و چين از شركاي اصلي پروژه هاي هسته اي ما بارها يا در اثر فشار غرب عهد شكني كردند يا به زياده خواهي و تعلل پرداختند. حال آنكه اكنون از ورود قدرتهاي ديگر به همكاري اتمي با ايران مضطربند و سخن از همكاريهاي بزرگتر و استقبال از ساخت 6 نيروگاه ديگر نيز مي زنند!
كلمه توقف از ادبيات مذاكرات ها، اروپا و آژانس رفت و به هر تقدير داوطلبانه و اطمينان ساز و بدون الزام حقوقي بودن تعليق رسمي شد. عباراتي كه در حقوق بين المللي خلع سلاح بار مفهومي موثري دارند كه در هنگامه خود به كار آمدني هستند..
نيز اينكه آمريكا يك بلوك منفرد و منزوي شده و ايران را در جايگاه يك كشور منطقي و جذاب براي همكاري از كمند بهانه جويي خود رسته مي بيند. و البته نكات ديگري كه مجال گفتن آن نيست ولي براي تصميم سازان و موثرترين در پرونده وقت تفكر بي وقفه در آن است!
ب) رويكرد انتقادي:
در مورد مفاد موافقتنامه اول و دوم سعدآباد (پاريس) ملاحظات به هم پيوسته اي لازم است. با اين حكم اوليه كه ما متعهد و اروپا عهد شكن بوده است.
1- تعهد بدون تبعيض به NPT يك بند عمومي موافقتنامه پاريس است. در بند ديگري هم موكداٌ ايران ملزم به رعايت مفاد كامل ماده 2 پيمان مذبور شده كه تعهد به عدم انحراف از مسير صلح آميز است.
به ياد اگر بياوريم، در موافقتنامه سال گذشته تهران كه اتفاقاٌ به جاي 3 سفير، 3 وزير آن را امضاء كرده بودند به رسميت شناختن حق مسلم ايران براي استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي تعهد اوليه اروپا بود. سوال اينجاست: اين تعهد چرا در نشست اخير حذف شد و در برابر تاكيد بر ماده 2 ان پي تي ذكر خيري از ماده 4 آن نشد؟!
2- همچنين در نشست سال گذشته تهران، وزراي اروپا متعهد شده بودند با ايران در عاري كردن منطقه از سلاحهاي كشتار جمعي (با تاكيد بر رژيم صهيونيستي) همكاري كنند. در متن موافقتنامه پاريس "تعهد محكم در مباحث امنيتي" قيد شده و آقاي روحاني هم همكاري امنيتي با اروپا را دستاورد بزرگي دانستند. سوال : چرا اروپا در توافق تكميلي تهديد امنيتي اسرائيل براي منطقه را فاكتور گرفت؟ و اين چه تعهد محكمي است كه اصلي ترين عامل آشوب در منطقه و تهديد امنيتي ايران را ناديده گرفته است؟
مگر نه اينكه همين چند روز پيش البرادعي هم عدم پايبندي اسرائيل به خلع سلاح را مانع عمده صلح بين المللي خواند؟
3- تعهد ايران به اجراي پروتكل الحاقي تا زمان تصويب نهايي آن نقض صلاحيت قانوني مجلس شوراي اسلامي و در حقيقت الزام نمايندگان به تاييد آن است. مجلس هفتم اخيراٌ ثابت كرد كه با تدبير از مسوولين پرونده حمايت مي كند و ماهم اين بند را علي الظاهر بايد به حساب امتياز مجلس به مذاكره كنندگان بدانيم.
اما چه خوب است آنها و اروپائيان بدانند، اجراي پروتكل واگني از قطار مذاكرات ايران است كه اهرم اتصال آن در اختيار مجلس است و هر آن بازي اروپا ناجوانمردانه شد، دست مردان مجلس ما آن اهرم را برخواهد كشيد!
4- در متن موافقتنامه اخير آمده است كه ايران داوطلبانه تعليق را ادامه و توسعه مي دهد. يعني گسترش تعليق غني سازي به تعليق فناوري هسته اي! تعميم اين تصميم به فعاليتهاي جاري و در حال انجام هسته اي كه مورد نظارت و تاييد آژانس هم هست ؛ انشاء الله كه در ميان نبوده است!
5- در مقابل تضمين عيني ايران به صلح آميز بودن اقدامات هسته اي، اروپا به تضمين محكم در همكاري هسته اي و تكنولوژيكي و اقتصادي و همچنين تعهدات محكم در مسايل امنيتي وعده داده است. وقتي آژانس هم حرف همواره ما را در نداشتن رويكرد نظامي اتمي تاييد كرده، گشاده دستي رفقاي اروپايي در اين همه تضمين و تعهد محكم احتمالاٌ چيزي جز هويج خوش قواره اي نخواهد بود.
ساده انگاري است وقتي اروپا پيوستن تركيه لائيك به اتحاديه خود را موكول به تغييرات ساختاري و مهلتي ده ساله مي كند، حكم پيوستن ايران اسلامي به متحد استراتژيك خود را چند ماهه امضا نمي كند. آقايان متوجه بازي فرصت سوزي اروپا باشند.
6- حمايت از مدير كل براي پيوستن ايران به گروه كاري سوخت هسته اي خوب است، اما اگر پشت صحنه و به راحتي البرادعي را به عدم اين درخواست مجبور كرد اين حمايت به چه دردي مي خورد؟ در مورد وعده بررسي كارشناسي پيوستن به WTO هم بهكذا و ...
7- طبق موافقتنامه اخير سير مذاكرات فراگير تجاري ايران و اروپا كه پيش از طرح اين پرونده جريان داشت درست همزمان با تاييد آژانس در خصوص تعليقي كه ايران پذيرفته بايد آغاز شود و آن فرآيند ربطي به مذاكرات همه جانبه اخير ندارد. به انتظار مي نشينيم.
و اما در خصوص عملكرد مذاكره كنندگان،
ناديده گرفتن تلاش ها و فشارهاي همه جانبه وارد بر مذاكره كنندگان كشورمان بي انصافي و مصداق بيرون گود نشستن و فرمان لنگ دادن است. اما قطعاٌ به معناي استغناي آنها از نقد مشفقانه هم نيست. نقدهايي شايد از اين قبيل:
1- كار بزرگ، دل بزرگ و مردان بزرگ مي خواهد. نمي شود به آب پريد و خيس نشد. بر آشفتن و غضب مسوولان ارشد پرونده هسته اي عليه رسانه ها و منتقدين بارها تكرار شده و زيبنده نيست.
2- مكرر در اظهارات اخير مسوولين ياد شده آمده است كه "برداشت ما از روح موافقتنامه" چنين است و يا "احساس مي كنيم اين بار اروپا جدي است" و ...
كوتاه و به اميد تضمين هاي ناپيدا و ناگفتني يادآور مي شويم كه تصميم در فضاي ديپلماسي فقط بايد بر اساس استدلال و درك صريح باشد. نتيجه احساسي انديشيدن و سخن گفتن غالباٌ آه آور است.
3- بي ترديد كم توجهي و حتي بي اعتنايي به ضرورت توجيه نخبگان و افكار عمومي از دستاوردها و شوون دانش هسته اي و نقص يك مدل اطلاع رساني از عمده ترين انتقادات وارد است. گرچه اخيراٌ به لطف تغييري، كمي از رويكرد فرمايشي كاسته شده است. وقتي اطلاعات ما در ميان نامحرمان دست بدست مي شود، دريغ آن از محارم و صاحبانش خسارت است.
4- دقت عزيزان مسوول پرونده كه مناسبات رسانه اي زيادي دارند ضروري است. حداقل از اين باب كه هر كه بيشتر كار مي كند و حرف مي زند، احتمالاٌ بيشتر خطا مي كند!
هم تناقض و هم بيان ناقص حرفها آفت است. از تناقض ها مي گذريم اما بايد به سخنگوي محترم هيات ايراني يادآور شد اروپا و غرب 25 سال نيست كه به ايران بي اعتمادند (!!) بلكه اگر ديپلماتهاي ما تاريخ را عميق تر مطالعه كنند حداقل بيش از صد و اندي سال است كه چشم طمع به اين سرزمين دارند و ... بگذريم.
نهايتاٌ اينكه، "موقعيت هسته اي" كشورمان در وضعيت فعلي هم تهديد و هم فرصت است. مي توان با زيركي فرصت را از دل تهديد آفريد به شرط اينكه از يك سوراخ براي بار دوم گزيده نشويم.
والسلام
پرويز اسماعيلي
نظر شما