به گزارش خبرنگار مهر، اگر قرار باشد اهمیت هر فیلسوفی را با توجه به تأثیر آثار و اندیشههای وی بر نسلهای بعدی بسنجیم، بیگمان باید فردریش نیچه را همسان با هگل، مارکس، کییرکگارد و شوپنهاور بدانیم، چرا که وی در شمار اندک اندیشمندان قرن نوزدهم است که بسیار پیشروتر از عصر خود بودند.
با این حال باید گفت آثار و اندیشههای نیچه پس از مرگ وی بود که بر دیگران تأثیر نهاد و خود وی به دلیل روانپریشی سالهای واپسین عمر، نتوانست شاهد شهرت روزافزونش باشد، شهرتی که مدیون عواقب نیک و بد و گاه شگفتیآفرین آرا و اندیشههای وی بود که بیشک با زندگی خود فیلسوف در هم آمیخته و عجین بودند.
ایفو فرنتسل در کتاب خود که به زندگی، آثار و اندیشههای فردریش ویلهلم نیچه اختصاص دارد، کوشیده است از زوایای گوناگون به موضوع این اثر بنگرد. وی این کتاب را در هفت بخش تدوین کرده است. در بخش نخست با عنوان "تربیت نابغه" به سیر زندگی نیچه در دوران کودکی، دوران تحصیل و آشنایی وی با آثار اصلی شوپنهاور، روده و واگنر و خدمت در ارتش پرداخته است.
در بخش دوم با عنوان "زایش تراژدی از روح عصر رومانتیک" دوران جوانی وی به عنوان یک اندیشمند، آغاز دوستی نیچه با واگنر، کتاب زایش تراژدی او و یونانیمآبی و روح آلمانی مورد بحث قرار گرفته و در سومین بخش، "نیچه در بایرویت"، مباحثی چون مشاهدهگر نابههنگام فرهنگ آلمان، فاصله گرفتن نیچه از واگنر و کتاب واگنر در بایرویت طرح شدهاند.
بخش چهارم این کتاب به بیماریهای نیچه، دوستیهای وی، دست شستن او از استادی دانشگاه و کتاب "انسانی، بسیار انسانی" و بخش پنجم نیز به موضوع کتاب "چنین گفت زرتشت"، یکی از مهمترین آثار نیچه اختصاص دارد.
"واپسین روزها و فروپاشی ذهنی" عنوان ششمین بخش از کتاب فرنتسل است که علاوه بر پرداختن به آثار دوران پایانی زندگی فکری نیچه، به بحث درباره هیچانگاری در حکم منطق تباهی و تفکرات نخبهگرای این فیلسوف آلمانی میپردازد. آخرین بخش نیز عنوان "دیونیزوس رو در روی مصلوب" را بر خود دارد و پایان بخش بخشهای هفتگانه این کتاب است.
نظر شما