به گزارش خبرگزاری مهر، همین چند روز پیش، شبکه خبر، برنامهای نشان میداد که خبرنگار محترماش به همراه بسیاری از خبرنگاران رسانههای مجازی و مکتوب تمام توان خود را صرف پوشش امضای قرارداد یک بازیکن فوتبال کردند.
به هر حال، بازیکن مذکور قرارداد ناچیز 350 میلیون تومانی را بزرگوارانه امضا کرد که سبب شادی حاضران و به دنبال آن، خوشحالی مردم ایران شد. گزارشگر محترم از فوتبالیست بزرگ به لطایفالحیلی پرسید که آقای فلانی، شیرینی قراردادتان را کی میخوریم؟ و آن ورزشکار، فروتنانه اظهار کرد که آقا 350 تومان که شیرینی ندارد، بروید از باشگاه بگیرید.
واقعیت این است که این دوستان بزرگوار و ورزشکار و برخی دیگر، مبلغی فراتر از اینها گیرشان میآید که 350 میلیون تومان برای بازی کردن در یک فصل فوتبالی را مبلغی در خور نمیدانند. این جای خوشحالی است که ورزشکاران و قهرمانان ما اینقدر مناعت طبع دارند و دنیا به چشمشان نمیآید اما عدهای در سوی دیگر هستند که زحمتهای زیادی میکشند و هنرهای بسیاری دارند اما هیچگاه خبری از چند میلیون و چندین میلیون نیست چه رسد به چندصد میلیون.
حمید شاهآبادی معاون محترم امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، چند روز پیش گفته بود که بودجه این معاونت 26 میلیارد تومان است که 14 میلیارد آن میرسد به تئاتر. مابقی هم برای موسیقی، مد و لباس و تجسمی. بعد در جای دیگری گفته بودند که بودجه تجسمی شده است 4 میلیارد و 600 میلیون تومان. نگاه کردن به این چند عدد اعلامشده، کمی گیجکننده به نظر میرسد.
هنرهای تجسمی چند شاخه اصلی در خود دارد که هر کدام هم به چند بخش تقسیم میشوند. نقاشی، عکاسی، گرافیک، خط، سفالگری، مجسمهسازی، نگارگری و چند رشته دیگر که هر کدام از آنها علاقمندان و فعالان پرشماری دارد که در گوشه گوشه این سرزمین مشغول فعالیت هستند و بعضی از آنها در مسابقات بینالمللی افتخارآفرینی و نامآوری هم میکنند.
حالا این تقسیم بودجه مشخص نیست که بر چه اساسی صورت گرفته است. گر چه عددهای اعلامشده آنقدر ناچیز است که دعوا بر سر تقسیم آن امری بیهوده است و به قول معروف آب از سرچشمه گلآلود است، اما همین مبالغ ناچیز، گاهی مشکلات بزرگ را حل میکند.
هنرهای تجسمی که اغلب هزینهبر هم هستند و دائما با مواد سر و کار دارند یک سوم تئاتر باید بودجه بگیرد. هنری که در همین نزدیکیها جشنوارهای برگزار میکند که افولاش نسبت به گذشته کاملا روشن است و اتفاقا تنها نقطه جذابیتاش را مرهون هنرهای تجسمی است. از آن طرف بودجه سینما از کل این چند هنر که قدیمیتر و مردمیتر و بومیترند، بیشتر و خیلی بیشتر است. البته این مبلغ که بالای یکصد میلیارد تومان است هم خود مبلغ اندکی است برای هنر سینما. اما بحث ما، در تفاوتها و فرقگذاشتنهاست.
با همه فقر و نداری هنرهای تجسمی، هنرمندان زحمتکش این عرصه، با همه مشکلات و سختیها با صلابت و انگیزه رو به جلو حرکت کردهاند و همواره خلاقانه عمل کردهاند. اما چرا ما و مسوولان ما حساسیت و اهمیت هنرهای تجسمی را فراموش کردهاند؟ ایدئولوژی ها در طول تاریخ و از گذشته تا به امروز، برای اثبات و تحکیم خود، ابتدا از گونههای مختلف هنرهای تجسمی استفاده کردهاند. حضور نشانهها در فرهنگها و فرقههای مختلف، همواره موضوعی جذاب، چالشبرانگیز و در بسیاری مواقع خطیر بوده است.
نمادها و نشانهها در بسیاری مواقع عاملی برای سلطه ایدئولوژیک و بسط و گسترش تفکرات آن بودهاند و البته هنوز هم هستند. جنجالی که بر سر نماد المپیک 2012 لندن به وجود آمد به خوبی گویای درست بودن این دغدغه است. مسلمانان با استفاده از درایت و دانش سرآمد ایرانیان توانستند تفکر اسلامی را در دیار مختلف، از شرق تا غرب گسترش دهند. حضور نقش و نگارهای زیبا، متعالی و وحدتبخش با معماری بسیار دقیق و حامل نشانههای متفکرانه را هیچگاه نباید در گسترش و اثبات حقانیت تفکر اسلامی نادیده انگاشت.
اما این پیروزیها در چند قرن اخیر کمرنگ و معدود شدهاند چرا که تفکرات مقابل، به این موضوع واقف بود و میبینیم که هنر غرب بعد از رنسانس در همه شاخهها و بهخصوص تجسمی تغییرات و پیشرفت شگرفی به دست میآورد و مایی که روزی مولد و راهبر بودیم، دهانمان چهارتاق به روی این پیشرفتها باز ماند و از کفمان افتاد آنچه که داشتیم.
از همین جا بود که استعمارگریها و قشونکشیها آنان، چهار گوشه عالم را بینصیب نکرد و هر جا که پا گذاشتند اثری از تفکراتشان را در قالب نشانهها و نمادهای هنری برای تحکیم خودشان به جا گذاشتند. جالب اینکه در برخی مواقع بدون حضور فیزیکیشان همان نماد و نشانهها کار را پیش بردهاند و سرهای مستعمران را به نشانه تعبد خم کردهاند. چه سلاحی از این بهتر و برندهتر که بدون خونریزی و زد و خورد حریف را به زانو در میآورد!
فرقههای خطرناکی همچون فراماسونری و شیطانپرستی، سالها و قرنها در پی ساختن نمادها و استیلای آن در نقاط مختلف بودند تا بتوانند از طریق آن، راه پیش برند. همه اینها در آثار تجسمی بروز و رسوخ کرده است.
در چنین شرایطی، آیا عجیب نیست که بودجههای خندهدار و گریهآوری برای هنرمان و بهخصوص هنر مهم تجسمیمان صرف میکنیم؟ جای تاسف اینجاست که این پولهای ناچیز نهتنها برای به پیش بردن این هنر بلکه برای گرفتن ژست فرهنگی و تظاهر به فرهنگی بودن است. حالا هم که مجلس محترم مصوبه اختصاص اجباری یک در هزار اعتبارات دستگاه های دولتی به خرید آثار هنری را تصویب کرده است، معلوم نیست به کجا خواهد انجامید و این آثار هنری چه نوع آثاری خواهند بود. شاید هم، مانند بسیاری از مصوباتی که برای عرصه فرهنگ تصویب شد و به انجام نرسید، این یکی هم ره به ترکستان برد.
امروز همه میدانند که تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی واقعیت مطلق است. این تهاجم و شبیخون نیز ابزارش هنر است، نه توپ و تانک و مسلسل. در انقلاب شکوهمند 57، مردم با دیدن جای دست خونین بر روی دیوار که مردمیترین و زیباترین هنر در جای خود است، چنان شوری برپا میکردند که هیچ گلولهای و تانکی جلودارشان نبود و با دستهای خالی و نیرو گرفتن از نقاشیهای دیواری و شعارهای هنرمندان روی دیوار، حکومت پرمدعای پهلوی را از پا انداختند.
اینکه بدانیم امروز دشمن از طریق جنگ نرم که زمینه فرهنگی دارد، به ما هجوم آورده، یک هنر است؛ دست یافتن به سلاحهای کارا، مناسب و قدرتمند که قطعا باید نحله فرهنگی داشته باشند؛ صد هنر.
- - - - - - - -
نظر شما