بعد از كشف و بكارگيري اولين نمايش بصري برادران لومير و اديسون طبيعي بود كه يهوديان تشنه قدرت با آرمانگرايي سلطه بر جهان از ابزار سينما استفاده تمام وكمال و يا به اصطلاح سو استفاده ايدئو لوژيك بكنند.
نگاهي اجمالي بر تاريخ سينماي جهان گواه اين حقيقت است كه سينما بيش از هر هنري ابزاري ايدئولوژيك است . فيلم هاي سينمايي حتي ممكن است گاهي در تضاد با منافع سازندگان خود جلوه نمايد اما در نهايت زمينه ايجاد نتيجه اي در آينده داشته را تامين مي كنند .
ايدئولوژيست هاي افراطي قرن بيستم در كنارديگر فعاليتهاي تبليغاتي خود از سينما بيشترين بهره دلخواه را برده اند . حتي اگر از اين حيث رقابت ميان تكنيك ها غني تر شده اند از عوارض كاربري ايدئولوژيك سينما بوده است ، نه صرفا انگيزه هنر براي هنر .
سينماي هاليوود با مالكيت يهوديان از آميزش منافع استعمار آمريكايي وايجاد فضاي مثبت براي تغييرنگرش ها به خصوص در ميان مسيحي ها به مظلوميت دروغين يهوديان شكل گرفت و در رشته هاي مختلف فيلم سازي ادامه يافت.
سربازان آمريكايي در همه فيلم ها سربازان آزادي جنگ هاي اول و دوم جهاني بودند ؛ يهوديان انسانهاي قابل ترحم و آواره جلوه داده مي شوند . ملت ها هميشه در فيلم هاي هاليوودي نيازمند رهبري آمركاييان بودندو...
اين محورهاي اصلي در سينماي ديگر كشورها هم به طور سنتي اعمال مي شد. به عنوان مثال ساخته هاي سينمايي آيزنشتاين و پودوفكين انگيزه هاي ايدئولوژيك و تهييج كننده انقلاب اكتبر شوروي را به پيش مي بردند و فيلمسازاني چون رفي ريفنيشال با فيلم هاي بازيهاي المپيك ، نازيسم هيتلري را به جسم و جان طرفداران فاشيم تزريق مي كردند.
با مقايسه اهداف ايدئولوژيك صاحبان سبك و انديشه هاي سينمايي بين سه ايدئولوژي كه قرن بيستم را به محل جولانگاه خود تبديل كردند به بررسي فيلم هاي " ديويد وارك گريفيث " سينماگر مبتكر و پيشرو اهداف استعمار آمريكا و صهيونيسم بين الملل مي پردازيم .
تقسيم هنر صهيونيستي به دو دوره قبل از اعلام موجوديت رژيم صهيونيستي و بعد از آن جاي تاكيد دارد زيرا اساسا در دوره اول ايجاد زمينه هاي مرحله دوم تحقق مي يابد و بعد از آن مظلوم نمايي جاي خود را به نمايش قدرت بلامنازع در فيلم هايي چون " فهرست شيندلر"،" سرباز رايان "،" ماتريكس "،" ارباب حلقه ها بازگشت "و ... مي دهد . پيش از ساخت و نمايش فيلم هاي گريفيث ادبيات آمريكا همه زمينه هاي لازم را براي تفسير حقايق زندگي سرنوشت بشر و ايده آل ها فراهم كرده بود .
رمان " موبي ديك" يا نهنگ سپيد در قرن هجدهم با ارايه شخصيت مصمم و با اراده و زخم ديده " ناخدا اهب" نمونه نوعي فرماندهي بر كل بشريت ( افرادي از همه نژادها و مليت ها و مذاهب در كشتي ناخدا اهب گرد آمده بودند تا در معيت او كه يك پايش را نهنگ برده داوطلبانه به جنگ و شكست نهنگ سپيد بروند) را ارايه داده بود.
ناخدا اهب يك يهودي مصمم وخونسرد است كه از دشمنش ( نهنگ سپيد ) زخم برداشته است ، به جنگ او مي رود و در نهايت به پيروزي دست مي يابد .
|
تولد يك ملت (1915) ساخته گريفيث نيز اهدافي مشابه را در سينما دنبال مي كند. اين اثر صامت كه زمينه ساخت فيلم " بر باد رفته " را نيز فراخم كرد ويژگي هاي قابل تاملي دارد. در تولد يك ملت مسئله جنگ هاي داخلي مسئله اصلي فيلم و دلبستگي ميان پسران و دختران جوان دو خانواده " كامرون " و استوفمن در درجه دوم اهميت قرار دارد . هر دو فيلم " تولديك ملت " و " برباد رفته " نفرت و مصيبت هاي ناشي از جنگ را با هم دارند .
گريفيث با تكنيك قديمي سياه و سفيد ودر ساختار سينماي صامت فيلمي ساخت كه بر روي آثار ديگر سينماگران تاثير گذار بود. تولد يك ملت كه با هزينه كمتري ساخته شده بود موفقيت هاي مالي قابل توجهي بدست آورد. فيلم در اوايل جنگ جهاني اول به نمايش گذاشته شد و دلايل ورود آمريكا را به جنگ جهاني اول توجيه مي كرد.
فيلم " برباد رفته" نيز در آستانه جنگ جهاني دوم به نمايش در آمد و در تشويق آمريكا براي ورود به جنگ جهاني دوم تاثير به سزايي داشت. ناقدان چپ فيلم را ستودند و سينما گراني چون آيزنشتاين آن را تحسين كردند .
همه ناقدان فيلم از راست و چپ عنوان " تولد سينماي يك ملت به ملت آمريكا را " به آن دادند .
فيلم تولد يك ملت كه در نسخه نخستين داراي طول مدت نمايش 2 ساعت و 65 دقيقه بود يك اثر عظيم سينمايي لقب گرفت. زيرا تمام امكانات توليد و پخش وابسته به كمپاني هاي سينمايي آمريكايي را د اختيار داشت .
گريفيث سال بعد فيلم ديگرخود " تعصب "را به نمايش گذاشت كه در ادامه "تولد يك ملت" بود . اگر چه سينماگراني از كشورهاي مختلف اروپايي فيلم هايي ابتدايي ساخته بودند اما فيلم سينمايي تاثيرگذار چون " تولد يك ملت " يك بدعت در صنعت فيلم سازي به حساب آمد. سناريوي فيلم از رماني متوسط ، نوشته يك راهب پروتستان به نام عالي جناب تاماس ديكسون به نام "مرد فرقه " اقتباس شده بود . راهب پروتستان كتاب خود را به عمويش سرهنگ لوروي مك آفي ، يكي از تيتان هاي اعظم فرقه تقديم كرده بود . در فرقه - كيوكلوكس - كلان ، عنوان تيتان كه از اسطوره هاي يوناني گرفته شده است معادل استاد اعظم در فراماسونري است .
ديويد وارك گريفيث در 23 ژانويه 1875 در شهر لاگرانژ در ايالت كنتالي به دنيا آمد. پدرش پزشكي بود كه در سواره نظام قشون جنوب خدمت مي كرد و به هنگام شروع جنگ هاي داخلي سرهنگ بود. دراثر جنگ داخلي خانه پدر گريفيث ويران مي شود . گريفيث درده سالگي با شمالي ها آشنا مي شود كه در قالب نظاميان به جنوب مي آيند ومردم را غارت مي كنند . او تصويري خشن از شمالي ها ( يانكي ها) درذهن خود ثبت مي كند و با همكاري ديگران دست به احياي مجدد فرقه يا گروه كيد - كلوكس - كلان مي زند.
اين درحالي ست كه گريفيث در دانشگاه هاروارد در دفاع از فيلم " تولد يك ملت " مي گويد: " آنچه را در فيلم من مي بيند اعتقادم عليه خشونت انسان عليه انسان است ، از سوي هر كه مي خواهد باشد... به همان اندازه كه سفيد پوست متجاوز وجود دارد، سياه پوست متجاوز نيز هست و به همان حد كه سياه پوست با احساسات انساني ديده مي شود سفيد پوست نيز ديده مي شود. براي من ، رنگ بيروني پوست مطلقا مطرح نيست . بلكه رنگ درون قلب را مي بينم . به همين دليل د رحالي كه برايم امكان داشت هيچ سياه پوست واقعي را در فيلم به بازي نگرفتم . سياهپوستان فيلم من سفيد پوستاني هستند كه صورت و گردن و دست ايشان دوده اندود است .
در حالي كه اين تعبير از رنگ پوست و سياهي دوده بر روي بازيگران سفيد پوست يك درون سياه از خالق اثر را نمايان مي كند . همانطور كه ژرژ سادول در تحليل فيلم "تولد يك ملت " مي گويد : نژآد پرستي جلوه اي است از شخصيت گريفيث كه از تربيت و بينش دوران نوجواناني اش ناشي مي گردد. تضاد در شخصيت او، يعني نژاد پرستي و در عين حال انسان دوستي به نظر موجه است ؛ او فرزند خانواده اي بود كه همه چيز خود را در جنگ از دست داد . در عين حال تمام جنوبي ها به گونه سنتي و موروثي ، ضد سياه پوست و نژاد پرست بودند و او نيز نمي توانست خود را از يك چنين ايدئولوژي بر كنار دارد. گريفيث بعد از اشتغال به روزنامه نگاري و شاعري و همكاري با يك گروه نمايشي با يكي از بازيگران گروه نمايش " ليندا آژيرشن " ازدواج كرد و به عنوان نويسنده به استوديو اديسون راه يافت و از آنجا به موسسه بيوگراف وارد شد و با ادوين اس . پورتر آشنا شد و با او و مك كاچن فيلمساز بيوگراف همكاري كرد.
تا اينكه سرانجام پشت دوربين رفت. چنانچه اشاره شد گريفيث هم از رمان " مرد فرقه " و رمان ديگري از تاماس ديكسون به نام " لكه هاي يوزپلنگ " كه مربوط مي شود به تاريخچه بردگي سياه پوستان استفاده برد و فيلمنامه خود را تنظيم كرد. در فيلم " تولد يك ملت " زندگي به خوشي در جنوب ثروتمند پيش مي رود كه جنگ داخلي آغاز مي گردد. افراد خانواده كامرون و همسرش داراي سه پسرند . بنيامين ، ناد و داك و دو دختر كه بزرگتر مارگارت و كوچكتر فلورا نام دارند . دوستاني از اهالي پنسيلوانيا به ديدار آنها مي آيند اينان عبارتند از آئوستين استونمن كه در مجلس نماينده است و دختر جوانش ( السي ) و دو پسرش تاد ويل فيليپ است . فيل دلداده دختر كامرن ( مارگارت ) مي شود در حاليكه بن ( بنيامين ) كامرون - قهرمان فيلم - تنها با مشاهده عكس السي استوفمن دل به او مي سپارد ( تا اينجا حوادثي را مي بينيم نظير آنچه در فيلم بر باد رفته به كار رفته است ) جنگ هاي داخلي آغاز مي شود 1861.خانواده استوفمن هواخواه شمال يعني يونيون است كه خواستار لقو بردگي است و خانواده كامرون طرفدار جنوب ( كنفدراسيون ) .
|
مدتي از ادامه جنگ مي گذرد و بن كامرون با درجه سرهنگي در ويرانه هاي آتلانتا ، پايتخت جنوب در حال شكست ، روانه ميدان جنگ مي شود . او كه مجروح و زنداني شده است ، مورد پرستاري السي قرارمي گيرد . در حالي كه فيليپ برادر السيو دوستش زندانبان اوست . شمال فاتح شده جنوب را در اشغال دارد و آئوستين استوفمن مغز متفكر اشغالگران است. در حالي كه سياه پوستاني كه از سوي شمال مسلح اند دست به ترور و غارت مي زنند. خانواده كامرون سخت گرفتار تنگدستي است . دختر جوان خانواده كامرون ( فلورا) در معرض تجاوز يك سياه پوست كه در گذشته از وفاداران اين خانواده بوده است قرا رمي گيرد و براي فراراز تجاوز به قصد خودكشي ، خود را از بلندي يك صخره به گودال عميق مي اندازد و مي ميرد. برادر او كللن جوان ( بنيامين ) روي جنازه خواهر سوگند ياد مي كند كه به سختي انتقام خواهد گرفت و با اين انگيزه تشكيل گروهي را به قصد حفظ جان سفيد پوستان جنوب پيشنهاد مي دهد .اين اقدام سبب از دست دادن نامزدش ، يعني السي استوني مي شود . السي بر اثر اصرار پدرش كه مبادا مورد سرزنش سياه پوستان و شمالي ها واقع شود اين تصميم را مي گيرد.
بنيامين گروه كيو - كلوكس - كلان را تشكيل مي دهد .محركت و تاخت وتاز اين گروه درون فيلم در پوشش ويژه و نقاب با اجراي موسيقي ساخته ريچارد واگنر توسط اركستر، در سالن سينما به نمايش در مي آيد.
به زودي دو خانواده ، مسلح رو در رو قرا رمي گيرند. يك خانواده از سوي يك گروه سياه پوست مهاجم و مسلح حمايت مي شود وخانواده ديگر توسط كلان .
گروه اخير برنده است و استوفمن ها كه دخترشان در معرض تجاوز سياه پوستان قرار مي گيرد، نادم از اشتباه خود پي به واقعيت مي برند و بار ديگر زندگي رمانتيك به دو خانواده باز مي گردد.
در اين فيلم يك آغاز و يك پايان تاريخي وجود دارد. آغاز با ورود سياه پوستان آفريقايي به آمريكا در قرن هفدهم است و پيامد آن شروع ، تشكيل نهضت ضد برده داري در پايان قرن است.
در پايان ايالات شمال و جنوب متحد مي شوند و برادري و دوستي در سايه مقدس عيسي مسيح به ميان ملت ها باز مي گردد. فيلم در 4 ژوئيه 1914 به ياد چهارم ژوئيه 1776 روز اعلام استقلال آمريكا آماده مي شود و نخستين بار در لس آنجلس به تاريخ 8 فوريه 1915 با نام رمان ( مرد فرقه ) به مدت سي هفته به نمايش در مي آيد.
نمايش فيلم در نيويورك با نام "تولد يك ملت" به مدت چهل و چهار هفته شروع مي شود. فروش فيلم درداخل آمريكا بالغ بر 15 ميليون با قيمت دو دلار گرديد. در اين فيلم چهارده هزار دلار سود اوليه و يك ميليون دلار در طي يك سال عايد گريفيث مي شود. فيلم به عنوان پيام آمريكا براي ملت هاي اروپايي درگير جنگ اول جهاني در اكثر كشورها به نمايش در مي آيد. گريفيث سال بعد فيلم " تعصب " را مي سازد كه در جريان آن در جنگ جهاني اول سرباز سفيد پوست با سرباز سياه پوست همديگر را مي بوسند.
چهار چوب اتحاد گرايانه تولد يك ملت با فيلم هاي ديگر ادامه يافته است. فيلم هايي چون: "هنگامي كه ژنرال را برتسالي تسليم مي شود" 1912- "نبرد گيتسبورگ "1914-" ژنرال" 1927 - "برباد رفته" 1939- "كاروان دلير" 1940 - "قهرمان" 1948-" ريشه ها" 1948- "سواران كانزاس" 1950- "سرزمين نفرين شده" 1950- "نشان سرخ دليري"1951- "اعتقاد دوستانه" 1956- "تعصب جهمني" 1956- "صبح يك روز بزرگ "1956- "سرزمين بي رحم" 1956- "درخت زندگي" 1957- "در دسته فرشتگان" 1957- "غارتگران كانزاس "1958 -" در قلب زندگي "1962- "پاكدل" 1966- "طعمه ها" 1971- "جوزي والس "1971- "با گرگ ها مي رقصد" 1990
|
فيلم تولد يك ملت با مونتاژ دقيق و دكوپاژ پرشتابش با كنار گذاشتن ويژگي هايي كه از تئاتر به سينما راه يافته بود در جايگاه قرار گرفت كه پدر سينما لقب بگيرد .
صحنه هاي نژاد پرستانه كه سياه پوستان را در انجام اعمال خشونت گرا مي نماياند و بيننده را متاثر مي سازد با وارد كردن عوامل طبيعي در سينما سرآغاز تحول بزرگي را پايه گذاري كرد . از طرفي هر يك از عوامل فيلم بعد از همكاري با گريفيث خود اساتيد سالهاي بعد سينماي هاليوود مي شوند. تمام اين موفقيت ها در سايه حمايت شبكه از روابط سياسي ، حمايت هاي مالي و تامين فضاي حاصل از توجه قدرت به دست آمد .
"تولد يك ملت" همچنين روش ستاره سازي اي را به سينماي هاليوود معرفي كرد كه از همه استعدادهاي زيبايي زنان ، كارايي مردان و كاربرد تكنولوژي بهره ببرد.
سياست هاي ايدئولوژيك صهيونيسم كه منافع خود را در تخريب اديان - فرهنگ استقلال ملي و پاي بندي هاي اخلاقي مي ديد با ارايه بي بند و باري جنسي ، مواد مسكر آور ،مخدر و مشروبات الكلي ، خشونت در همه جنبه هاي آن ، همجنس گرايي آرام آرام در اذهان ملت ها رسوب كرد؛ كاري كه شركت هاي اسلحه سازي سرمايه يهودي دراقدامات تجاوز گرايانه و بانك هاي بزرگ يهودي نمي توانستند انجام بدهند . سينما براي پيروزي همه آنها زمينه هايي فراهم كرد. سينماي يهودي هاليوود كه با گريفيث مهر خود را بر اين هنر نوظهور زده بود با فيلم هاي بعدي به ترويج و القا ايدئولوژيك پرداخت اين عملكرد صهيونيست ها از هر نمود اخلاقي ، قانوني و انساني تهي است.اين نوع استفاده ابزاري از ديگر زمينه هاي مخاطب پسند همچنان ادامه دارد .
اخيرا در مراسمي كه صهيونيست ها بوسيله آن طبق معمول و مرسوم درعمومي كردن فساد مي كوشند، زني كه درنمايش عرياني برنده شده و تماشاگران حاضر را به شور حيواني رهنمون شده بود در برابر سوال خبرنگار در مورد احساس خود از كسب اين موفقيت سخيف مي گويد : "دوست داشتم همين حالا با مسلسل به فلسطيني ها شكليك بكنم و آنها را بكشم ."
دربي ربط ترين زمينه هاي اين يهوديان هستند كه اهداف خود را دنبال مي كنند. آن ها به دنبال ظرفيت هاي تازه براي تبليغ اهداف خود هستند و در عين حال هرگز از سينما غافل نخواهند شد .
دربخش هاي بعدي به سينماگران يهودي كه به تخريب اديان و فرهنگ ها و گسترش فساد و توجيه سازي مظلوميتي دروغين در صحراي سينا همت گذاشته اند خواهيم پرداخت.
تحقيق و نگارش : مجتبي حبيبي
نظر شما