پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۳ آذر ۱۳۸۳، ۱۵:۱۶

سينما و صهيونيسم (2)

فيلم كتاب آفرينش روايت صهيونيستي از پيدايش

خبرگزاري "مهر" - سرويس سينمايي : ساخت فيلم " كتاب آفرينش " در سال 1966 برنامه عظيمي بود كه تا عهد عتيق را بر اساس اهداف تعريف شده اي به طور كامل به صورت فيلم در آورد .

طول سه ساعته فيلم با فاصله زماني بيش از يك ميليون سال قبل از ميلاد مسيح، تا داستان قرباني كردن اسماعيل توسط حضرت ابراهيم (ع) كم و بيش درگذر از دوره هاي مختلف انسجام لازم را ارائه كرده است.
قسمت هاي مختلف اين فيلم پيش تر،  بارها از جانب ديگر كارگردانان به تصوير كشيده شده است، اما نگاه جان هيوستون به اين مقوله نگاه ويژه صهيونيستي به آفرينش در عهد عتيق است. به اين معنا كه برروي ويژگيهاي خاص درنگ شده است و سعي شده آفرينش از جانبداري صهيونيستي برخوردار گردد. انتخاب رنگ موي بور و بلوند و سفيد پوستي افراد و تاكيد بر لخت و عور بودن زن و مرد هنرپيشه (آدم و حوا) با بخش هاي بعدي طولاني زناكاري در ميان قوم لوط و در شهر سدين پيوند زده شده است. 

در سال هاي توليد اين فيلم ستارگان سينما مانند امروز باعث افزايش مخاطبين يك فيلم مي شدند . به همين جهت فهرست مبسوطي از ستارگان نام آور در فيلم جان هيوستن جا گرفتند .اين فيلم با بازي  جان هيوستون، جورج  سي. اسكات، اواگاردنر، ريچارد هريس و ... 180 دقيقه، رنگي، محصول كمپاني فوكس قرن بيستم. آمريكا 1966 است. 
در ابتداي فيلم با صداي خارج از صحنه آفرينش جهان درهفت روز با تصاوير رئال و كمتر متكي  به عوامل كامپيوتري و جلوه هاي ويژه همراه مي شود.
بعد از آن هبوط آدم و حوا در فضاهاي القاء كننده و واقعيت نما پيش پرده مي شود. تاكيد برنام قابيل به فضاي تملك در تقابل با هابيل به فضاي روح حيات بر تفسيرهاي بعدي صهيونيست هاي نفرين شدن زمين راه باز مي كند. هابيل را مي كشد و صداي: تو نفرين شده اي و در جهان آواره و سرگردان خواهي بود طنين مي اندازد، بعد از فرزند سوم آدم (مثيث)  نسل ها پياپي مي آيند تا نوح به دنيا مي آيد. سام، هام، ياخث و... نفرين شدگي شامل بشريت مي شود و نوح ماموريت مي يابد همراه با خاندان خود، جفتي از همه حيوانات را با كشتي خود را از چهل شبانه روز باران شديد رهايي دهد. چهار ملك به اردن مي آيند. چهار ملك با هم مي جنگند. سدوم و عموره مي گريزند و لوط به دست دشمن اسير مي شود. صداهاي نفرين شدگي از دهان رهبران طنين مي اندازد و شكايت از چرا سرزمين ما رنگ صلح نمي بيند؟ قسمت هاي عمده فيلم را شامل مي شود. زمان حضرت ابراهيم فرا مي رسد.
سارا و ابراهيم صبر مي كنند تا خداوند فرزندي از سارا به آنان بدهد. در اين زمان اسماعيل متولد شد و حدود دوازده ساله مي شود. در دوازده شهر سدين لوط به انتظار مي نشيند. ابراهيم از خداوند درخواست مي كند كه حتي اگرده نفر هم در آن شهر كافر نشده باشند خداوند به آنان رحم نمايد. دو فرشته وارد شهر مي شوند شهر در زنا كاري فرورفته . تلاش سودي نمي بخشد و شهر در نفرين شدگي با مردمانش منهدم مي شود.
از سارا، اسحاق به دنيا مي آيد. او برخلاف  هاجر كه از تبار اشرافي نيست ، از بزرگان قوم است. جشن هاي مفصل و پرشكوه به شكرانه برگزار مي شود. سارا از ابراهيم مي خواهد هاجر و فرزندش اسماعيل را از شهر بيرون كند و او نيز چنين مي كند و هاجر و اسماعيل در بيابان بشبع راهي مي شوند. به ابراهيم امر مي شود تا همراه با اسماعيل به سرزمين موريا بروند. آن ها به شهري ويران مي رسند. در روز سوم سفرشان ابراهيم محل قرباني كردن اسماعيل را مي بيند. دستهاي اسماعيل را براي قرباني كردن مي بندد. چاقو را مي كشد و آنگاه ندايي مي شنود كه بره نزديك شان را قرباني كند و او از امتحان سربلند بيرون آمده است. بازي هوستون به نقش نوح، جرج سي اسكات به نقش ابراهيم و اواگاردنر به نقش ساره داراي حس القا كنندگي نزديك به واقعيت است .


فيلم بارها به اسامي خاص براي سرزمين هاي فلسطين و مصر و اردن با نامگذاري و تلفظ صهيونيستي تاكيد مي ورزد. فراموش نكنيم سينماي تحت تسلط يهوديان هاليوود در دهه پنجاه و شصت قرن بيستم ميلادي با ساختن فيلم هاي اغلب با رويكرد يهودي در صدد القا تفكرات افراطي ترين نظريه هاي تئوري پردازان و رهبران تروريست هاي اسرائيلي همراهي مي شد. روزنامه مذهبي هاي افراطي اسرائيل در سال 1982 مي نويسد: آنهايي كه از ما خواهان رفتاري انساني با همسايگان (عرب ها) هستند، هالا چا (شريعت) را بد تعبير مي كنند و از فرمانهاي شخصي غافلند. نويسنده اي  بخش هايي از "تلمود "[شريعت شفاهي يهود] را شاهد مي آورد كه مطابق آن خداوند از خلق اسماعيل و اعقاب او متاسف است و كافرها و مردماني هستند چون حيوانات . به نظر او، قوانين مربوط به  شكست خورده ها كاملا روشن است. او از ربي ما يموينرز نقل مي كند كه آنها بايد به خدمت فاتحان يهودي خود در آيند حقير و پست باشند و سرهايشان را در اسرائيل بلند نكنند، بلكه در نهايت فروتني  تسليم فاتحان خود شوند تنها در اين صورت فاتحان مي توانند با آنها رفتاري انساني در پيش بگيرند. به برداشت او بين قانون اسرائيل (تورات اسرائيل) و انسان گرايي (اومانيسم) دهري امروزي هيچ رابطه اي وجود ندارد.  باز ما يمونيرز شاهد مي آورد كه در جنگ الاهي [ملهيمت قيزواه]، بايد ويران كرد و كشت و مردان و زنان و كودكان را از ميان برداشت .
اصول بنيادي تغيير ناپذيرند و توجه داشته باشيم به نطق گلدا ماير نخست وزير رژيم صهوينيستي در اوايل دهه هفتاد كه مي گفت: اين طور نبود كه مردم فلسطين در فلسطين زندگي مي كرده اند و خود را به عنوان ملت فلسطيني مي پنداشته اند و بعد ما آمده ايم و آنها را بيرون انداخته ايم و كشورشان را از آنها گرفته ايم. آنها وجود نداشته اند.
جان هيوستون در فيلم خود سعي مي كند از اسماعيل چهره اي كنجكاو و كم باور به فرمان پدر ارائه بدهد.اسماعيل است كه در صحنه ورود به شهر منهدم شده قوم لوط مي پرسد: مگر در بين اين همه قرباني كودكان به گناه نبوده ؟  و ابراهيم براي دقايقي متاثر از سوي اسماعيل فريادهاي چرا؟ چرا؟ بر مي آورد. در صحنه مربوط به تولد اسماعيل نيز به نحوي امتناع ابراهيم القا مي شود كه از بركت دادن به او كه از هاجر كنيز و به دور از اشرافيت يهود به دنيا آمده است تاكيد مي شود. در صحنه بيرون راندن هاجر و اسماعيل نيز ساره آن دو را عامل تنش هاي قومي بيان مي كند و از ابراهيم مي خواهد با بيرون كردن آنان از شهر اختلافها را پايان دهد و ابراهيم نيز  چنان انجام مي دهد.

به جاي اسماعيل اين اسحاق است كه به وسيله ابراهيم متبرك مي شود تا نسل شان تسلسل يابد و پربركت گردد. مقايسه بين خط داستاني فيلم جان هوستون و اظهارات خاخام فاشيست اسرائيل آشكارا مكمل همديگر است. چنانچه در سطور قبلي يادآوري شد جان هيوستون اغلب داستان هاي عهد عتيق (تورات پنجگانه) را به فيلم برگردانده است و با توجه به شرايط مهم جنگ بزرگ 48، 56، 67 و البته 1972 اسرائيل عليه اعراب و مسلمانان اين گونه فيلم ها در صدد جلب اذهان عمومي وموافقت ساختن آنان ساخته مي شوند و هاليوود و شركت هاي فيلم سازي يهودي نظير (فاكس قرن بيستم) نقش موثري را ايفا مي كردند. 

 جان هيوستون 5 آگوست 1906 در نواداي آمريكا به دنيا آمد. در دبيرستان لينكلن لوس آنجلس درس خواند. در سال 1924به نيويورك رفت و در فيلمي بازي كرد. از سال 1928 تصميم گرفت به نويسندگي بپردازد و تا دو سال بعد به عنوان روزنامه نگار مشغول به كار بود. در سال 1930 زماني كه پدرش والتر هيوستون در اولين فيلم خود ظاهر شده بود، به هاليوود رفت و بر روي فيلمنامه خانم تقسيم شده (وايلد) كار كرد. در سال 1832 به لندن و سال بعد به پاريس رفت. در سال 1934 به نيويورك بازگشت و به تدوين فيلم مشغول شد. در سال 1935 باز به هاليوود مراجعت كرد و نوشتن براي كمپاني  برادران وارنر را آغاز كرد. در سال 1941 اولين فيلمش (شاهين مالت) را ساخت كه براي هميشه بهترين فيلمش  شد. جان هوستون كارگرداني بود كه از بدترين تا بهترين هاي ممكن را كارگرداني كرده است. از سويي در كارنامه او شاهكارهايي نظير  جنگل آسفالت و گنج هاي سيرا مادره وجود دارد كه جملگي جزو ماندگارترين فيلم هاي تاريخ سينما هستند و از سوي ديگر، فيلم هايي نظير (خدا مي داند آقاي آليسون) و وحشي، و گيشا را ساخته است كه تحملش براي بينندگان بسيار سخت است. ساريس در كتاب "سينماي آمريكا" بيشتري حمله ها را نثار او كرده است و از استادش جيميز ايجي كه از معروف ترين منتقدان دهه سي و چهل و بود به خاطر حمايت از هيوستون انتقاد كرده است. ساريس درباره هيوستون مي نويسد: فيلم هايش بيشتر مديون انتخاب بازيگران هستند تا كارگردان . در اكثر فيلمهاي او قهرمانان شكست مي خورند و مغلوب جبر محيط هستند. جان هيوستون در 28 آگوست 1987 درگذشت.

کد خبر 138600

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha