به گزارش خبرنگار مهر، نورپروژکتورها انگار عصبانی اش کرده است. مدام روی صندلی جا به جا می شود. به رسم همه جوانان، لباس مشکی را تا سال برادر، از تن در نمیآورد. غمگین است اما وقتی از روح الله حرف میزند، هیجان زده میشود و دست هایش را تکان میدهد؛ از خشم میگوید، از بی رحمی، از جوانانی که پهلوان هایشان را نمیشناسند.
از محرومیت و فقری که گریبان خیلی ها را در پایین شهر چسبیده و رها نمیکند، از قاتل که می پرسند به هم می ریزد، نفس هایش تند می شود و حرف هایش بریده بریده.
از پسری می گوید که از 15 سالگی بدون چاقو به خیابان نیامده و آن شب پیش از آنکه جهان پهلوان را در خون و کرج را در سیاهی بپوشاند، با چند نفر دیگر هم درگیر شده و شرارت کرده است.
احسان علیخانی برخلاف شبهای دیگر ماه عسل، بیشتر ساکت است و کمتر میان حرف مهمانهایش میپرد. اواخر برنامه است. علی داداشی بغض کرده و از دلتنگیهای دو ماههاش میگوید.
مجری اما ناگهان چیزی میپرسد که نفسها را در سینه حبس میکند. میپرسد : واقعا چه کسی روح الله را کشت؟ و علی در نمایی بسته، با تمام صداقت جنوب شهریاش جواب میدهد : ما، همه ما.
فرهنگ فقر اصلی ترین ویژگی قشر حاشیه نشین
اسکار لوئیس در بررسی طبقههای اجتماعی از واژه "فرهنگ فقر " در برشمردن اصلی ترین ویژگی قشر حاشیه نشین شهرهای بزرگ بهره برده و آن را مصداق بارز وضع کسانی دانسته که در تمام طول حیات خود، با رنج و اندوه ناشی از زندگی حداقلی همراه بوده اند.
فقری مطلق که نه تنها به وضع نا مساعد اقتصادی اشاره دارد بلکه تمام شئون زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و حتی بهداشتی آنان نیز در خود بلعیده است.
کمبود شدید امکانات و منابع ، در کنار درآمد نا کافی و نرخ بالای بیکاری در این مناطق باعث شده است تا آنان از طریق همبستگی گروهی مضاعف، بسیاری از کارکردهایی را که دولت قادر به برآورده کردنش نیست خود مرتفع سازد.
اولین نتیجه این همبستگی تشکیل گروههای کوچک اما خطرناک از جوانانی است که به دنبال جذابیتهای زندگی شهری، دست به تبهکاری زده و فشارهایی را به دولت و جامعه شهری وارد می سازند.
ضدیت با قانون نقطه مشترک گروههای پرخطر
وقوع مکرر جرم در این مناطق که با نوعی پذیرش اجتماعی و تایید گروههای همسان، همراه است از یک سو و مقاومت گروههای مذکور برای کسب معاش از طریق غیر قانونی برای گذران زندگی، به ایجاد شبکهای در هم تنیده منجر شده است که ضدیت با قانون " شاه بیت" آن است.
شاید به همین علت است که زنان و مردان حاشیه نشین گروههای" پرخطر و هدفی" هستند که گردانندگان باندها و دستههای تبهکاری به راحتی آنها را شکار و در مسیر امیال شوم خود به کار میگیرند.
این دسته افراد هم وقتی که در دام قانون اسیر میشوند اولین و بعضاً آخرین قربانیانی هستند که هیچکس به دفاع از آنان برنمیخیزد، اعتصاب و تحصن نمیکند و حتی کسی از حقوق به خطر افتادهشان دم نمیزند.
حاشیه نشینان، در گذر زمان از یک نسل به نسل دیگر همراه با فقر، دچار استحاله ارزشها نیز میشوند و نسلهای آینده آنان، دچار گسستهای ارزشی نسبت به مواریث، فرهنگ و متعلقات خود میگردند.
این استحاله تا حدی پیش میرود که در بسیاری از این جوامع "و ندالیسم اجتماعی" در حادترین نوع ممکن بروز پیدا میکند و نسلی از جوانان عاصی و قانونشکن شکل میگیرد که ادامه زندگی را در تشکیل گروههایی میدانند که تنها راه درست کردن هر چیزی را در خراب کردن و از بین بردن آن میبینند.
عصیانی که در قالب تشکیل گروههای کوچک بزهکاری و ترویج جدی فرهنگ مقابله با قانون و به خصوص پلیس به عنوان عینیترین نمود آن، در حاشیه شهرها رواج پیدا کرده و دقیقاً در این زمان است که شدت یافتن اقدامات امنیتی برای مقابله با رفتارهای هنجارشکنانه به بروز انحرافات جدی از ارزشهای جامعه و نهایتاً گسست میان این طبقه و سایر شهروندان منجر میشود؛ شکافی که در نهایت به یک بحران تبدیل شده و افراد را به صورت مجرمان ضد اجتماع تبدیل میکند.
چه باید کرد؟!
بیائید یک بار دیگر حوادث تلخ دو ماه گذشته را مرور کنیم. جنایت خمینی شهر، حادثه گرگان، قتل پارسا پسر بچه چهارساله بر اثر کودک آزاری، شکنجه هانیه به دست ناپدری، قتل روحالله داداشی و علیرضا محبوب وند.
نقطه اتصال همه این جرایم، در بزهکاران مرتکب آن است. تمام این افراد متعلق به طبقه حاشیه نشین و فرودست جامعه بودهاند، تحصیلات کمی داشته ، عموماً بیکار و یا فاقد شغل پایدار بوده و در عین حال بخش عمده زندگی خود را در حومه شهرهای بزرگ گذراندهاند.
بررسی ها نشان میدهد بزهکاران مرتکب این جرایم در محیطهای پرخطر رشد کرده و در بسیاری موارد حداقل یک بار، خود هدف خشونتهای این چنینی قرار گرفتهاند.
آمارها نیز این حوادث را تأئید میکند، از هر سه قتلی که در پایتخت اتفاق میافتد دو مورد آن توسط کسانی است که در حومه شهر زندگی میکنند و مهاجرتهای روزانه دارند.
به این فهرست آمار تجاوزات به عنف، سرقتهای مسلحانه، کیف قاپی، نزاعهای دسته جمعی، شرارت و فروش مواد مخدر را نیز اضافه کنید.
رشد انبوه جوانان ضد اجتماع در حاشیه شهرها
به نظر میرسد سالها بیتوجهی ، جامعه شهری ایران را با طبقهای از جوانان به شدت ضد اجتماع در حاشیه شهرها مواجه کرده است، طبقهای که بر اثر الگوهای غلط رفتار پلیسی و امنیتی از یک سو و بیعدالتی و تبعیض در برنامههای اقتصادی از سوی دیگر ، به تدریج در طی سالیان دراز به بهشت خلافکاران تبدیل شده است.
برای جرم شناسان بدیهی است که افزایش آسیبهای اجتماعی که زمینهساز گسترش حیطه جرمزایی است بخش جدایی ناپذیر حاشیه نشینی محسوب میشود، اما انگار هیچ برنامهای برای ساماندهی این منطقه اجتماعی وجود ندارد. دولت باید گزارش دهد با 230 میلیون دلار وام خارجی که برای بهبود وضعیت حاشیه نشینان دریافت نموده چه کرده است؟ چند مدرسه ساخته شده، چند خانه بهداشت به بهره برداری رسیده، چند فرهنگسرا افتتاح شده و چند استادیوم ورزشی ایجاد کرده است؟ آیا اصلاً هیچ برنامهی منظمی برای محو تدریجی این بحران پیشبینی شده است؟ جواب این سؤال بسیار ساده و متاسفانه بسیار ناگوار است.
تا زمانی که تمام توان نیروی امنیتی کشور در مقابله با خیزش عجیب جرم در این منطقه محدود به یورشهای شبانه پر سر و صدا و زخمی و کبود کردن و آفتابه به گردن انداختن چند شرور سابقهدار باشد هیچ تحولی در مسیر بهبود ایجاد نخواهد شد و چه بسا این گونه برخوردهای رادیکال و بیمنطق از سوی نهاد مجری قانون، صرفاً به شکلگیری نوعی کینهتوزی و عقدههای روانی عمیق در میان نوجوانان و حتی کودکان این قشر و ضدیت بعدی آنها نسبت به امر قانون و جریان آن تبدیل شود.
قوه مجریه، مهمترین رکن حفظ امنیت شهرهاست و مسئولیت نهایی تأمین رفاه و آسایش شهروندان را بر عهده دارد.
لاکسانی میگوید: تبهکاران مولود اجتماع خود هستند و اگر محیط اجتماعی، آمادگی برای پروردن مجرم را نداشته باشد تعالی و رشد آنها عقیم میماند.
قوه مجریه باید به یک بازنگری اصولی در رفتارهای بیست ساله خود در برخورد با این طبقه محروم دست زند و برنامههای آینده خود را بر مبنای عدالت و اصلاح ترسیم کند.
آمارها از وجود جامعهای هفت و نیم میلیونی و در حال انفجار سخن میگوید؛ جامعهای که چون یک بمب ساعتی در حال پرورش تودهای از تبهکاران حرفهای است که اگر هوشمندانه مدیریت نشوند، به زودی زندگی و امنیت شهرها را تنها به خاطرهای خوش در گذشته تبدیل خواهند کرد.
.......................
کاوه راد
نظر شما