پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۲۰ مهر ۱۳۹۰، ۹:۰۹

یک روز در حافظیه/

محدوده حافظیه عاری از جلوه های فرهنگی/ آلودگیهای بصری اطراف آرامگاه

محدوده حافظیه عاری از جلوه های فرهنگی/ آلودگیهای بصری اطراف آرامگاه

شیراز - خبرگزاری مهر: "زیارتگاه رندان جهان" در شیراز به جای اینکه در محوری مملو از چینش و جلوه های فرهنگی قرار گیرد در محدوده ای واقع شده که مملو از ساختمانهای اداری، ازدحام و تردد انواع خودروها و تکدی گری هایی با ظاهر فرهنگی است.

به گزارش خبرنگار مهر، شیراز، شهر عشق و راز و نیاز، شیراز شهر حافظ و سعدی، شهری که همواره آن را با دو شاعر برجسته اش می خوانند.

شهری که گردشگران به محض ورود به آن پس از زیارت شاهچراغ (ع) به دیدار حافظیه و سعدیه می شتابند.

از دروازه قرآن که وارد شوی اولین نماد فرهنگی که به چشم می آید آرامگاه خواجوی کرمانی است که بر فراز تنگ الله اکبر قرار گرفته و بدین سبب گردشگرانی که حتی از شیراز فقط نام آن را شنیده باشند با دیدن این نماد متوجه می شوند که پای در شهری گذاشته اند که جای جایش عناصری از فرهنگ و و تمدن دارد.

آرامگاه خواجو را می توان ابتدای محوری نیز دانست که قرار بود با عنوان محور عرفان آغاز شود و تا حافظیه و سعدیه نیز ادامه داشته باشد.

حافظیه یکی از ایستگاه های محور عرفان است که قرار بود روزگاری خیابان همجوارش سنگفرش شود تا آرامگاه حافظ بیش از پیش رنگ و بوی فرهنگ بگیرد.

چهارراه حافظیه نقطه ای است که گردشگران را به سوی آرامگاه لسان الغیب هدایت می کند، محوری که در چشم بیننده به همه چیز شبیه است جز محوری که قرار است به آرامگاه یک شاعر جهانی ختم شود.

ساختمانهای اداری، مغازه ها و فروشگاه ها از ساندویجی بگیر تا سایر اصناف غیر مرتبط با یک محور فرهنگی، ورزشگاه حافظیه که درست مقابل آرامگاه قرار گرفته همه آنچه است که در مسیر ورود به حافظیه باید تحمل کنی تا به زیارتگه رندان جهان برسی.

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه   که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

اما مقابل این زیارتگاه چه بازار مکاره ای است، تکدی گری به سبک فرهنگی که افاغنه و اتباع بیگانه و یا کودکان کار مسئولیت آن را بر عهده گرفته اند که مقابل ورود حافظیه شما را مجبور به خرید فال حافظ از نوک مرغ عشقی می کنند که در مقابلش چندین کاغذ به عنوان فال نامه در قفس نهاده شده است.

خیابان رو به روی حافظیه نیز روزگاری عنوان شد که باید سنگفرش شود اما نه تنها این چنین نشد بلکه هر روز انواع و اقسام خودروها از اتوبوسهای خط واحد تا تاکسیهای دربستی و گردشی و یا خودروهای شخصی از آن گذر می کنند تا ثابت شود هنوز این محور رنگ آرامش به خود نگرفته و بدین سبب ازدحامی از خودروها را می توان دید که هرکدام به سبک خود سهمی از برهم زدن آرامش منطقه را کسب کرده اند.

به قول حافظ:

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان   قال و مقال عالمی می کشم از برای تو

خواجه شیراز خواهان آرامشی بکر بوده و جالب اینکه ما حافظ دوستان چه آرامشی برای او فراهم کرده ایم. ورزشگاه حافظیه گل سر سبد بر هم زدن آرامش حافظ است!ورزشگاهی درست مقابل آرامگاه خواجه اهل راز که هر هفته مملو از تماشاگرانی می شود که از سر و کول ورزشگاه بالا می روند و فضای بصری این محور را  که قرار بود فرهنگی باشد  آلوده می کنند.

پای که در آرامگاه می گذاری از تمام این آلودگیهای بصری رهایی خواهی داد و روحت را در اختیار محملی می گذاری که حافظ آن را زیارتگه رندان جهان می داند.

دو باغچه و فضای سبز ابتدای آرامگاه و بوی بهار نارنج در ایام بهار شامه نوازی می کند و به تو تلنگر می زند که اینجا شیراز است، شهر راز و نیاز، شهر گل و بلبل و نیمکتهای چوبی در زیر درختهای نارنج و کافی شاپی با تختهای چوبی و الوانهای زرد همه مشاهداتت از ابتدای ورودی حافظیه است.

برای محوطه آرامگاه چهار سو میتوان در نظر گرفت که در قسمت جنوبی فضای سبز قرار دارد، در قسمت شمالی آرامگاه حافظ و در اضلاع شرقی و غربی دو ارامگاه از بزرگان استان واقع شده است.

بعد از عبور از ضلع جنوبی، چند پلکان سفید شما را به سمت شمال هدایت میکند به جایی که حافظ میزبان شماست.

در سمت شمال، آرامگاه در وسط حیاط بزرگی به شکل گنبدی شکل واقع شده که آمیزشی از طرح های معماری ایرانی و عرفانی در آن بسیار مشهود است.

پلکان را که بالا بروی زیارت کنندگان آرامگاه حافظ را می توان دید. خانمی که با چشمان بسته منتظر گرفتن فال خود است یا جوانی که گوشه ای از ستون آرامگاه را در اغوش گرفته است، کودکی که با پرسشهای مدام از پدر به اطراف نگاه میکند واولین گامهای شناخت حافظ را بر می دارد و یا حتی کسانی که فقط دوربین خود را بر میدارند تا با گرفتن عکس یادگاری این مکان را ترک کنند و یا حتی کسانی که بی توجهی به آرامگاه غرق در خود و افکار روی نیمکتها پشت به مقبره نشسته اند، آنهایی هستند که هر روزه و یا هر دقیقه می توان نمونه های آن را دید.

آن سوتر گردشگری خارجی در کنار آرامگاه دیدن دارد، برایم از حافظ می گوید و مترجمش آن را ترجمه می کند و در آخر سر یکی دو غزل حافظ را با لهجه لاتین اما به زبان فارسی می خواند.

یک حوض آب نیز یکی از جاذبه های آرامگاه است که به جای ماهیان قرمز پر از سکه های زرین است و هر سکه نشان از آرزویی است یافته یا دست نیافته.

آن سوتر زوج میانسالی هستند که همه ساله فرا رسیدن سالگرد ازدواجشان را به حافظیه می آیند تا با گذشت 35سال از زندگیشان برای سالهای آینده در جوار حافظ تجدید میثاق کنند.

حال دیگر وقت بازگشت است، اما همچنان عده ای می آیند تا زیارتگه رندان جهان را از نزدیک به نظاره بنشینند.

مقابل در خروجی آرامگاه هستی و چشمانت را که باز می کنی دوباره انبوهی از آلودگیهای بصری مقابلت ظاهر میشوند، فریاد راننده تاکسی که مسیرش را هوار می کشد، تکدی گرهای فرهنگی که فال می فروشند، خیابان آسفالته ای که قرار بود سنگفرش شود و شاید با خود بگویی چه خوب میشد که روزی با سنگفرش شدن این خیابان و کوچ تمام امکان اداری و غیر ضروری از این منطقه، گرشگران از ابتدای چهارراه حافظیه با پای پیاده به سوی زیارتگه رندان جهان می شتافتند. 

کد خبر 1430813

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha