به گزارش خبرنگار مهر، هنوز صدای ناله العطش از خیمه های دشت کربلا به گوش می رسد..هنوز سکینه چشم انتظار عموست تا لب های تشنه از سوزعطشش را طراوتی دوباره بیابد.
کجاست سقایی که آب قرن هاست در حسرت بوسیدن لب های عطشان اوست تا همیشه تاریخ سرافکنده تشنگی مولایش نباشد.
اینجا سرزمین نینوا است ،سرزمینی که ناله های تاریخ در کوچه پس کوچه هایش هنوز هم به گوش می رسد.
و امروز تاسوعاست. روز عباس (ع)، روز تشنگی، روز جدایی دو برادر، امروز عباس (ع) اذن ورود به میدان از برادر گرفته، لشگریان دشمن را یکی پس از دیگری به ضرب شمشیر از پای درآورده، کفی آب بر می دارد اما مگر می شود سکینه تشنه باشد او سیراب، مگر می شود اهل حرم در تمنای جرعه ای آب باشند و او...؟
مشک را لبریز از آب می کند.اهل خیمه در انتظار بازگشت عباس(ع) است و شوق کودکانه در تمنای جرعه ای "آب".
عمو می آید با مشکی لبریز از آب گوارا و لب های خشکیده اهل خیمه با نوشیدن آن جانی دوباره می گیرد.اینجا همه چشم انتظار سقایند و حسین(ع) در انتظار میرعلمدار.
برای او سوزعطش معنایی ندارد او تنها در انتظار بازگشت برادر است، برادری که تکیه گاه اوست و التیام بخش دردهای اهل حرم.
دیده نگران زینب(س) دور از نگاه کودکانه سکینه در تلاطم بازگشت برادر است اینجا تمام قلب ها با ضربان قلب "ابوالفضل" می تپد و آنسوتر تپش های قلب عباس(ع) برای رساندن آب به اهل حرم.
لشگر دشمن از ابهت علمدار در بهت و حیرت فرو رفته ،عباس با مشکی آب به سوی خیمه در حرکت است و افکار پلید دشمنان در تکاپو.
ناگهان با ضربه ای دست های سقا از پیکر جدا می شود و مشک آب بر زمین می افتد ، عباس بدون لحظه ای درنگ مشک را بر دست دیگرش می گیرد و باز هم ضربه ای دیگر.
این ها مانعی در برابر عشق و وفاداری سقا نیست.عباس مشگ را بر دندان می گیرد ناگهان ضرب تیری مشگ را پاره می کند و تیری دوباره بر سینه عباس(ع) می نشیند، عمودی آهنین فرق قمر بنی هاشم را می شکافد و زمین بوسه بر تن مولایش می زند.
غوغایی در میان اهل حرم به پا می شود چشم ها در بهت و حیرت و قلب ها ناامید از بازگشت سقا.
در میان خاک و خون چشم های منتظر کودکان حرم تاب و توان عباس را گرفته و حالا دیگر امید سکینه ناامید شده.عمو دیگر نمی آید.
حسین(ع) با قامتی خمیده به سوی برادر می آید میرعلمدارش دیگر توان برگشتن ندارد.بی او کربلا دشت بلاست و حسین(ع) بی یاور.
نظر شما