به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه تلویزیونی "سرگشته" در حالی به روی آنتن شبکه قرآن رفت که به دلیل ناشناخته بودن این شبکه در عرصه تولید سریال، از سوی مخاطبان معدودی دیده شد. اتفاقی که با تبلیغات درست از شبکه قرآن و دیگر شبکهها میتوانست به شکل بهتری رخ دهد. از طرفی در حالی سریال در دهه اول محرم پخش شد که هیچ اثر محرمی و مرتبط دیگری روی آنتن نبود و بنا بود "سرگشته" همزمان با شبکه قرآن از شبکه دیگری نیز روی آنتن برود.
در آخرین بخش گفتگو با جلالالدین دری نویسنده و سید افضل میرلوحی تهیهکننده "سرگشته" این دو از روند شکلگیری فیلمنامه، سندیت تاریخی، نوع گریم و انتخاب لوکیشن "مختارنامه" برای تصویربرداری این سریال سخن گفتند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: تنها چیزی که در قصه "سرگشته" زیادی به چشم میآمد و آزاردهنده بود، راوی است. واقعا چه الزامی برای آن وجود داشت؟
جلال الدین دری، نویسنده: قصهای که ابتدا نوشته شد راوی نداشت. من قصه را تیرماه سال گذشته به آقای میرلوحی تحویل دادم و بعد از تغییر و تحولات مدیریتی در سازمان پیش تولید سریال آغاز شد. بعد از آن محمد حسین حقیقی به عنوان کارگردان به سریال پیوست. ایشان نظراتی داشت و طی صحبتهایمان پیشنهاد داد راوی به کار اضافه شود. این شخصیت بعد کاملتر و به پیری نوال تبدیل شد. لزوم حضورش نیز به دلیل پرشهای تاریخی قصه بود. البته من سعی کرده بودم در متن اولیه بدون حضور راوی آن را لحاظ کنم. مثلاً نوال در خانه عبیدالله میگوید: در این "دو ماهی" که من در خانه تو زندگی میکنم... که این گذر زمان را نشان میداد. 40 سالی که باید در قصه روایت میشد تا به کشته شدن عبیدالله برسیم با همین تمهید مشخص شده بود.
غیر از این دو جا ناچار بودیم برای اعلام زمان روی تصویر گفتار متن بیاوریم. نخست زمانی که عبیدالله از شام میآید و میخواستیم با انتقال از سال 40 هجری به سال 60 برویم 20 سال را رج بزنیم. این پرش توسط نریشن نشان داده میشد تا تماشاگر گنگ نشود. این کار مرسوم است و در فیلمهای هالیوودی هم زیاد استفاده میشود. حتی آغاز بسیاری از آنها با نریشن است و به این واسطه اطلاعات اولیه روی تیتراژ آورده میشود و این به ویژه در کارهایی که راوی اول شخص است زیاد دیده میشود اما اینجا خارج از عرف به نظر میرسد!
بنابراین آقای حقیقی پیشنهاد داد به جای استفاده از نریشن در دو بخش از کار، راوی بیاوریم. آقای حقیقی استدلالهایی داشت که بعد از کمی همراهی با او به نظرم جذاب آمدند و احساس کردم راوی میتواند اتفاقات خوبی را در متن ایجاد کند. اما چگونگی اجرا دست آقای حقیقی بود. من تنها سعی کردم گویش راوی ادیبانهتر و متمایز با دیالوگهای بقیه کاراکترها باشد. البته من معتقد بودم که برخی جاها نیازی به حضور راوی نداشتیم و حضور او در برخی زمانها اضافه است. راوی در این قصه بعد از اتمام نگارش وارد شده و شاید همین باعث شده آن طور که باید جا نیفتاده است هر چند در پایان مشخص میشود او نوال است واین خودش یک کشش در قصه محسوب می شود.
*محمد علی رجبی دوانی به عنوان مشاور تاریخی در این کار حضور دارد. این مشاوره به چه شکلی بود؟
سید افضل میرلوحی، تهیهکننده: متن را پیش از آقای دوانی به حشمتالله قنبری دادم و ایشان نظر خود را ارائه داد. یعنی قبل از رجبی که مشاور پای کار بود، کس دیگری هم نظر کلی خود را داد. با وجود اینکه قنبری درگیر مشاغل اجرایی است اما من چند ماه صبر کردم تا او حتما متن را بخواند که گافی در آن نداده باشیم. بعد از آن محمدعلی رجبی دوانی نیز تمام صفحات فیلمنامه را خواند. چرا که کارهای تاریخ دینی حساسیت زیادی دارد. مثلاً سرنوشت عبیدالله به چهار شکل متفاوت در تاریخ آمده و نقل قولها متفاوت است. از طرفی تبدیل این واقعه تاریخ به فیلم باعث میشود ماجرا به سبک و سیاق اثر در ذهن مردم بماند و این امر بر دشواری کار میافزود.
* با این حساب چقدر برای انتخاب عوامل سریال حساسیت نشان داده و دقت کردید؟
میرلوحی: بله تولید و پیش تولید کارهای تاریخی روال خاص خود را دارد. کارگردانی بالای سر این کار بود که 30 سال سابقه هنری در این مملکت دارد. یا مدیر تولیدمان در اغلب کارهای بزرگ تاریخی بوده است. عباس کبیری مدیریت تولید آثاری چون امام (ع)، ملاصدرا، شب دهم و... را بر عهده داشته است. امیر اسکندری طراح چهرهپردازیمان هم که در گریم جزو چهار پنج نفر اول این حوزه است و در کشورهای خارجی هم کار میکند. حسن کریمی هم که فیلمبردار خوب سینما است و تا به حال نشنیده بودم در سریالی حضور داشته باشد. او با فرمت سینما کار میکرد و از هیچ چیز برای بهتر شدن کار کوتاه نمیآمد. بهرام دهقانی هم که استاد همه تدوینگران است و...
*در آثار معاصر بسیار دیده میشود که به علت تبدیل گریم یک کار به آرایش، رنگ سریال را میگیرند. بخشهایی را حذف میکنند و... . اما انگار در مورد "سرگشته" چنین اتفاقی نیفتاده است.
میرلوحی:برای گریم من دست آقای اسکندری را باز گذاشتم. هر کدام از مو و ریشهایی که برای بازیگران گذاشتهایم یک میلیون تمام شده است. میتوانستم بگویم همه چفیه بیندازند که اصلاً موهایشان دیده نشود! همه بر کار خوب اسکندری واقف هستند. برای مثال ما اصلاً صنعت کهنه سازی دکور و لباس نداریم و مجید مجیدی هم برای محمد رسولالله از ایتالیا نیرو آورده است. اما ما این منطق را هم لحاظ کردهایم که این افراد بدبخت نبودهاند کهبا اندکی آب چایی و ریختن لباسها در وایتکس و این شیوهها لباسشان را کهنه کنیم، بنابراین لباسها را درست انتخاب کردیم و از هیچ چیز کوتاه نیامدیم. با این حال بودجه مان اجازه نداد صحنه خون ریزی راه بیندازیم البته این را هم مدنظر قرار دادیم که پای سریال بچه مینشیند.
دری:علاوه بر این طور کارها زیاد انجام شده و بیهوده است که تکرار شود .
*انتخاب سولماز حصاری بر چه مبنایی بود؟
میرلوحی: آقای اسکندری نهایت تلاشش را کرد و ما هم با چارچوبهای شبکه قرآن پیش رفتیم و معذوریتهای پخش را لحاظ کردیم. در کل فکر میکنم کار سینما و تلویزیون تبلیغ است و برای این کار باید افراد خوش سیما به کار گرفته شوند. برای من اولا این مهم که حصاری کارگردان را به حضور خود در سریال متقاعد کرد و دیگر اینکه ما را متقاعد کرد از او استفاده کنیم و کوشش بسیاری کرد. بازی یاری و حصاری تا روز آخر ادامه داشت و آنها عضو ثابت این چهار ماه بودند. با این حال هیچوقت دست از تلاش نمیکشیدند. خواندن متنهای دری هم سخت است. بازیگرانی هستند که مقابل دوربین یک کاغذ میچسبانند، به در یکی دیگر، روی تابلو برایش مینویسند و... اما حصاری یک متن طولانی را به خوبی اجرا میکرد.
دری:البته باید توجه کنید یک جاهایی طراح گریم مجبور شد چنین گریمی را برای کار انتخاب کند. قیافه حصاری شبیه زنان اروپایی است و ارتباطی به زنان عرب ندارد. پوستی روشن دارد و چشمانش سبز است و آقای اسکندری هم به دلیل دور بودن او از چهره یک زن عرب با حضوراو زیادموافق نبود. اسکندری باید روی صورت او چند بار فنهای مختلف میزد تا شبیه پوست زنی باشد که هرچند متمول، اما عرب است و زیر آفتاب قرار گرفته.
میرلوحی:بله خانم حصاری جزو افرادی بود که چهار پنج بار تست گریم شد تا آقای حقیقی ایشان را قبول کردند.
* گویا 20 روزی تست گریم به طول انجامیده است.
میرلوحی: این کار جزو معدود آثاری بود که حتی سیاه لشگران هم توسط کارگردان انتخاب و بعضیهایشان حتی گریم میشدند. 20 روز قبل از فیلمبرداری تک تک افراد تست گریم شدند و با لباس صحنه عکس گرفتند و به این شیوه برای تک تک صحنهها انتخاب شدند. طراحی لباس کلاسوری داشت که برای تک تک سکانسها با لباس و گریم آن صحنه عکس گرفته بودند. گریم حصاری هم چهار بار عوض شد.
*پیش تولید از چه زمانی آغاز شد؟ چه شد شهرک مختارنامه را برای لوکیشن انتخاب کردید؟
میرلوحی: پیش تولید ما دو ماه و نیم به طول انجامید و چهار ماه هم تصویربرداری طول کشید. در حقیقت از هفت فروردین پیش تولید آغاز شد. اردیبهشت به شهرک مختار رفتیم که جا دارد من از مدیر سیما فیلم اسلامی مهر و محمود فلاح تشکر کنم. خوشبختانه مختارنامه تمام لوکیشنهایی که میخواستیم داشت و از آنها طوری استفاده کردیم که لو نرود. از سوم خرداد مصادف با ولادت حضرت فاطمه (س) هم کار را کلید زدیم و سوم مهر با 14، 15 ساعت کار روزانه تصویربرداری را تمام کردیم.
دیگر در این کار اسم ابا عبدالله بود و بچهها از صنوف مختلف با اعتقادات شخصیشان با عشق کار می کردند. تصمیم داشتیم یک کار تاریخی معقول بر اساس داشتههایمان بسازیم چرا که ما امکانات "مختارنامه" را نداشتیم اما میتوانستیم با تلاش مضاعف داستانمان را با شیوهای استاندارد و معقول روایت کنیم. چنین چیزی با این گروه حرفهای ممکن شد و در این مسیر همه دوستان به خوبی کار کردند وگرنه تصویربرداری سریال اینقدر زود تمام نمیشد. آن هم با سختی و مشکلات بسیار کار تاریخی. در هوای گرم احمدآباد مستوفی و شهرک دفاع مقدس که ما حتی آب شرب نداشتیم و از آب معدنی استفاده میکردیم.
"سرگشته" حاصل زحمت تیمی با تجربه بود و اغلب دوستان نیز معتقد بودند کار قابل دفاعی از آب درآمده و در میان کارهای محرمی استاندارد تولید شده است.
* درباره زبان سریال این سوال برای من مطرح شد که چرا با وجود یکدستی آن در میان تمام کاراکترها شخصیت عکرمه این یک دستی و زبان را میشکند.
دری:متن طوری بود که بازیگر مثلاً یک دفعه سه صفحه دیالوگ یا مونولوگ طولانی داشت. این برای بازیگر سخت است. در دورخوانی برخی به زبان ساده و امروزی سریال مختارنامه اشاره میکردند که به نظر من جزو ضعفهای آن بود و اصلاً اصطلاحهای تهرانی در آن به کار گرفته شده بود و به نسبت سریال امام علی(ع) افت ادبی داشت. اما درباره این سریال من سر دورخوانی این استدلال را داشتم که چطور میشود با مدل لباس قدیمی در کنار دیوار کاهگلی بایستیم و یا سوار اسب شویم اما امروزی حرف بزنیم؟!
به بازیگر میگفتم هر وقت موتور سوار شدی امروزی حرف بزن! در آن موقعیت قدیمی چنین حرکتی مضحک به حساب میآمد. علاوه بر آن لغات عامیانهای وجود دارد که در یک دوران میآید و میرود و نمیتوان آنها را وارد یک دوره تاریخی کرد در حالی که خود در مقطع خاصی استفاده میشوند اما خب تنها یکی از بازیگران کار از بیان صحیح دیالوگ ها طفره رفته است وگرنه اکثرا به متن وفا دار بودهاند.
---------------
گفتگو: مریم عرفانیان
نظر شما