به گزارش خبرنگار مهر، همواره در سنوات گذشته و در جشنوارهی تیاتر فجر از سر احترام بخشی را گنجاندند که از آن به نام بخش مهمان یاد میشد. در این بخش برخی از تیاتری جماعت که به لحاظ سبقه کاری حرفی برای گفتن داشتند با ادب و احترام گردهم میآمدند و آثاری را در این بخش از تیاتر فجر به صحنه میبردند.
همواره برای این دسته از مهمانان تیاتر فجر، امکاناتی در حد بضاعت مدیر جماعت مهیا بود و تیاترهایی تولید و اجرا میشدند. اما در این دوره از جشنوارهی تیاتر فجر جریان کمی متفاوتتر از پیش بود این تفاوت خود نشان از این داشت که تیاتر فجر نیز از مهمانان ناخوانده در امان نیست.
طی هفتههای ماضی برخی از جوانان تیاتری که در بخشهای مختلف جشنوارهی تیاتر فجر، خواهان حضور بودند و تمایل شدیدی داشتند تا وارد جماعت بلاتکلیف تیاتری شوند، آثار خود را به دبیرخانه تیاتر فجر ارائه داده بودند. اما پاسخی که به این جوانان داده شد پاسخی نبود که مدنظر این جماعت خواستار بلاتکلیفی باشد.
از این رو هر کدام دست به قلم بردند و نامهای سرگشاده به دبیرخانهی تیاتر فجر نگاشتند و برخی نیز دهان گشودند و کلامی که جاری کردند چیز جز اعتراض نبود. دبیرخانهی تیاتر فجر هم که تاب و تحمل این مکتوبات و محفوظات را نداشت و از طرف دیگر تاب نالههای جوانان تیاتری جویای بلاتکلیفی را در خود نمیدید، چارهای اندیشید.
چارهی کار در گنجاندن این جوانان در بخش مهمان جشنوارهی تیاتر فجر بود. همان جایی که همگان در انتظار دیدن نامهای هنرمندانی بودند که در کارنامهی کاری خود سابقهی بیشتری در بلاتکلیفی داشتند. اما دبیرخانهی تیاتر فجر جمعیت جدیدی از بلاتکلیفان تیاتری را معرفی کرد که از این پس میخواهند به دنبال گرفتن سالن تیاتری در دیار بلاتکلیف تیاتر ایران، گیس خود را همچون دندان سفید کنند.
اما دبیرخانه تیاتر فجر باز هم دست از مهماننوازی برنداشت و مهمانهای کهنسال و سابقهدار را نیز معرفی کرد که وقتی هر ساله سفرهی تیاتر فجر گسترده میشود، بر سر این خوان نعمت مینشینند و خود و تیاتر را بیبهره نمیگذارند. حال تیاتر فجر دارای دو قسم مهمان است که یکی ناخوانده و دیگری از قبل خوانده شده است.
حضور آوازهخوانها در تیاتر دردسرساز میشود
هفتهای که آن را به انتها رساندیم نشان داد که تیاتر ایران علاوه بر مشکلات از پیش تعیین شده خود، برای خود مشکلتراشی نیز میکند! گروهی از تیاتری جماعت در کار خود از آوازهخوانی جوان نیز بهره جستند و برخی تماشاگر جماعت نیز که مشتاق دیدن این آوازهخوان بودند پا به سالن تیاتر گذاشتند.
این آوازهخوان نیز که برای امرار معاش نیازمند حضور در عرصههای بلاتکلیف مختلف هنری است، از تیاتر هم به عنوان عرصهای دیگر در روند رو به رشد بلاتکلیفی خود در میان دستان مدیر جماعت بینصیب نماند. اما روزی مجال حضور بر صحنه تیاتر برایش فراهم نشد و همین باعث شد که آن شود که نباید بشود.
تماشاگر یا تماشاگرانی از جماعت کارآگاهان دیار فرنگ، نزد رژیستور تیاتر مدنظر آمده و جویای احوال آوازهخوان جوان شدند این جویای احوال شدن به زد و خوردی کلامی انجامید و سرانجامش انتشار این بده بستان کلامی در میان وقایعنگار جماعت شد. آوازهخوان نیز از سوی دیگر پیغام و پسغام فرستاد که به ناچار باید در عرصهای دیگر از عرصه بلاتکلیف هنری حضور میداشت.
خلاصه کلام اینکه همه چیز به خیر گذشت و آوازهخوان نیز بر سر اجرای تیاتر مدنظر حاضر شد و قصه پایان خوشی داشت. اما هم آوازهخوان جماعت و هم تیاتری جماعت فهمید "سری که درد نمیکند نباید دستمالش بست".

هفته ماضی در تیاتر ایران همگان به این درک نائل شدند که جشنواره تیاتر فجر دو قسم مهمان دارد که یکی ناخوانده است و دیگری از قبل خوانده شده و نیز غیبت آوازه خوان یک نمایش منجر به زد و خورد رسانه ای شد.
نظر شما