پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۳۰ دی ۱۳۹۰، ۱۶:۵۷

عباسی در گفتگو با مهر:

امیدوارم هیچ زنی جای لیلا نباشد

امیدوارم هیچ زنی جای لیلا نباشد

بازیگر نقش لیلا در سریال "شیدایی" با ابراز خوشحالی نسبت به نمایش برهه‌های مختلف از زندگی این شخصیت و تخت نبودن او، اظهار امیدواری کرد که هیچ زنی در زندگی در موقعیت لیلا قرار نگیرد.

به گزارش خبرنگار مهر، سریال "شیدایی" به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور به مدت یک ماه از شبکه سوم سیما روی آنتن رفت. مجموعه‌ای که همچون "جراحت" دیگر ساخته این کارگردان در تلاش برای نمایش نقاط کور زندگی خانوادگی و کاستی‌های اجتماعی بود و همین انتقادات فراوانی را روانه این سریال کرد. با این حال "شیدایی" اثری خوش ساخت بود که مخاطب بسیاری نیز داشت.

با گلاره عباسی بازیگر نقش لیلا باقری در این سریال گپی زده‌ایم که می‌خوانید:

 

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر؛ خانم عباسی! اول از همه بگویید چطور شد که شما هم شیدا شدید؟!

گلاره عباسی، بازیگر: وقتی دوستان تماس گرفتند و فهمیدم کار محمدمهدی عسگرپور است خوشحال شدم، وقتی شنیدم متن برای سعید نعمت الله است ذوق زده شدم و دفتر آقای شفیعی هم که رفتم دیدم با همان مثلث خوبی طرف هستم که سریال موفق "جراحت" را ساختند. بعد از آن همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. فیلمنامه را به من دادند و من عاشق فیلمنامه و نقش لیلا شدم و دیگر همکاری با این گروه برایم جای سوالی نداشت.

*از برخورد اولتان با لیلای فیلمنامه بگویید.

- فیلمنامه قوی بود و نقش‌ها همگی شخصیت‌پردازی شده بودند و این برایم مهم بود. چون معضل فیلمنامه همیشه وجود داشته و حضور سعید نعمت الله به ما اطمینان می‌داد که حتما با فیلمنامه خوبی همراه هستیم. لیلا دختری از هم نسلان خودم و مستقل بود. او مثل همه ما در تلاش بود که آینده بهتری را برای خود بسازد و پیشینه‌ای داشت که خیلی جذاب بود. او یک بار شکست خورده بود و کمی بدبین بود. از جایی در قصه نیز می‌بینیم که او دچار تحول می‌شود و کینه‌ها، نفرت‌ها و بدبینی‌هایی که از زندگی گذشته‌اش برایش مانده را فراموش می‌کند و دوباره متولد می‌شود. همین مسیر تازه‌ای را در قصه برای او باز می‌کند. وقتی فیلمنامه را می‌خواندم انگار با لیلا خوشحال می‌شدم با او ناراحت می‌شدم و من و لیلا با هم همدل شدیم و یکدیگر را پذیرفتیم و با هم راه افتادیم.

* از آنجایی که تصویربرداری و پخش همزمان بود فکر می‌کنم شما ناچار بودید بیشتر زمان روزتان را لیلا باشید تا گلاره..

- تقریبا شش هفت ماهی است که بیشتر شیدایی هستیم! همه گروه با هم و این حس در تمام گروه از بچه‌های پشت صحنه تا بازیگران وجود داشته است. روزهایی که شیدایی کار می کردیم وشب‌ها هم که شیدایی می‌دیدیم!

*به معضلاتی که درفیلمنامه‌ها وجود دارد اشاره کردید. شما در سنی قرار دارید که در فیلمنامه‌های فعلی بیشتر نقش دختر جوانی که قرار است ازدواج کند و درگیر ماجرای عاشقانه می‌شود برایتان در نظر گرفته می‌شود. می‌خواهم بدانم در چنینی شرایطی چقدر نقش تازه نوشته و به شما پیشنهاد می‌شود؟

- من فکر می‌کنم اگر متن‌ها خوب نوشته شود و کاراکترها شخصیت‌پردازی شوند، چیزی به نام کلیشه شدن و قصه‌های تکراری وجود نخواهد داشت. چرا که به اندازه تمام آدم‌ها قصه وجود دارد. حتی آدم‌هایی که شباهت‌هایی با یکدیگر دارند می‌توانند تفاوت‌های عمده‌ای با یکدیگر داشته باشد و نقش‌ها را از هم مجزا کند. این بستگی دارد به اینکه چه اتفاقاتی برای شخصیت‌ها می‌افتد و برخوردشان با اتفاقات چگونه است. مثلا خدارا شکر ما در "شیدایی" دوره‌های مختلفی از لیلا را می‌بینیم و شاهد نقش تختی نیستیم. او اول دارد زندگی‌اش را می‌کند، بعد پسری را می‌بیند و عاشقش می‌شود، بعد پیشینه لیلا آزارش می‌دهد و شرط عمل قلب را برای طاها می‌گذارد، بعد همان تولد دوباره‌ای که گفتم برایش اتفاق می‌افتد و به عشق آری می‌گوید. سپس باز هم تجربه ناخوشایندی برایش تکرار می‌شود و اینبار هم با پشت سرگذاشتن مراحلی دوباره به عشق آری می‌گوید. اما آرزو می‌کنم هیچ زنی در موقعیت لیلا قرار نگیرد.

* لیلا نمونه یک زن سنتی ایرانی است. دختری که به خانواده‌اش احترام زیادی می‌گذارد و به همسرش هم همینطور. برای ایفای درست این نقش که مشابه آن در کارهای دیگر کمرنگ شده، چطور از جانب کارگردان هدایت شدید؟

- کاراکتر لیلا را زیاد در اطراف خود می‌بینیم. دخترانی که از خانواده سنتی هستند و تلاش دوگانه‌ای دارند؛ به این معنا که هم زندگی شان را حفظ می‌کنند و هم در تلاش برای یافتن استقلال و ادامه تحصیل و ورود به جامعه هستند. می‌خواهند خودشان زندگی‌شان را بسازند. معیارهایی برای تشکیل خانواده و زندگی دارند و در به در امنیت و آرامشی در بستر صداقت هستند. اما در مسیر لیلا شکست‌ها و بی‌صداقتی‌هایی را می‌بینیم. من این فضای قصه را خیلی دوست دارم. قصه‌ای که روابط خانوادگی آن خیلی خوب نوشته و پرداخت شده و رنگ گرفته‌اند.

* ارتباطتان با بازیگر مقابل که نخستین تجربه بازیگری‌اش را پشت سر می‌گذاشت چطور بود؟

- عطا عمرانی از کارگاه بازیگری امین تارخ می‌آمد و ما یک جورهایی هم کارگاهی بودیم! افرادی که از این کارگاه می‌آیند یک طورهایی انگار بدون اینکه یکدیگر را بشناسند پیشینه‌ای با هم دارند و من و عمرانی نیز همینطوری بودیم. هر دو آموزه‌های تارخ از رفتار حرفه‌ای و دوری از حاشیه‌ها را به خاطر داشتیم. او با اینکه اولین کارش را پشت سر می‌گذاشت اما مدل افراد تازه واردی نبود که هیچ چیز نداند چرا که چنین پیشینه‌ای داشت و بی‌تجربه وارد کار بازیگری نشده بود.

البته سعید نعمت‌الله به هر دو ما که از دیگر بازیگران کم سابقه تر بودیم کمک کرد و دورخوانی‌های بسیاری داشتیم و نظارت آقای عسگرپور و مدیریتی که بر این جریان داشت همه چیز را خوب از آب در آورد.

* همزمانی تصویربرداری و پخش به کار کمک کرد یا به آن لطمه زد؟

- من تجربه این اتفاق را در "نون و ریحون" و "بچه‌ها نگاه می‌کنند" داشتم. برای من این خیلی اتفاق جذابی است. یعنی نظراتی که می‌گیرم به شور و شوقم اضافه می کند. وقتی متوجه می‌شوی مردم کار را می‌بینند و دوستش دارند، با انرژی سر کار حاضر می‌شوی. از نظر زمان کار وتعداد ساعت‌هایی که ناچار می‌شویم کار کنیم سخت‌تر است اما از طرفی لذت بیشتری دارد و این تجربه تماس نزدیک با مخاطب را دوست دارم. نظرات مردم برایم مهم است و اصلا یکی از لذت‌های کار کردن در مدیوم تلویزیون برایم همین ارتباط نزدیک با مردم است.

* اتفاقی در گذشته لیلا رخ داده که همیشه در پس زمینه ذهنش وجود دارد. لیلا به خاطر همین گذشته خیلی دوست دارد در همه چیز سرک بکشد و مدام دوست دارد پیگیری کند. انگار فقط دنبال این داستان ها است...

- همه ما گذشته‌ای داریم که با خودمان حمل می‌کنیم و این گذشته در کارهایی که انجام می‌دهیم تاثیر دارد. در سکانسی که لیلا به بیمارستان می‌رود و با شوهر سابقش دعوا می‌کند و قاب‌ها را می‌شکند، انگار یکجورهایی تمام بدبینی‌هایش تمام می‌شود، تمام فریادهایش را می‌زند، تمام حس‌های منفی از او دور می‌شود و مثل نوزادی است که دوباره تولد می‌یابد و این بار با عشق... بعد از آن نشانه‌هایی در مسیر لیلا قرار می‌گیرد، چیزهایی می‌بیند و مشکوک می‌شود و از آنجا به بعد گرچه سعی می‌کند بدبینی‌اش را کنار بگذارد اما طاها آنقدر شرایط شک برانگیزی به وجود می‌آورد که حتی دختری بدون پیشینه نیز به او مشکوک می‌شود.

* اما چیز دیگری که در شخصیت لیلا دیده می‌شود این است که کمتر احساسات درونی خود را بروز می‌دهد و سرد است. انگار بیشتر از اینکه به میزان عشق و علاقه طاها فکر کند فقط این برایش مهم است که او دروغ می‌گوید یا راست.

- قصه ما ریتم تندی دارد و مدام روی چیزهای مشخص تاکید نمی‌کند. مسلما اگر قرار باشد خوب بودن دو نفر آدم با یکدیگر را در 50 سکانس ببینیم حوصله‌مان سر می‌رود. در حالی که برای مثال خوب بودن اعضای یک خانواده با یکدیگر را در یک سکانس هم می‌توان نشان داد. در صورتی که چند سکانس خوب بین طاها و لیلا هست با هم کله‌پاچه می‌خورند، می‌روند مزرعه و شهربازی. حتی زمانی که طاها بعد از شب عقد برمی‌گردد با وجود اتفاقاتی که رخ داده لیلا با روی خوش از او استقبال می‌کند.

* نه منظورم این است که انگار لیلا از بروز عشقش پرهیز می‌کند. البته طاها هم خیلی ذوق زده است...

- بله پایه شخصیتی این دو با یکدیگر فرق می‌کند. لیلا آدم محکم‌تری است و تجربه داشته و مستقل و مقاوم است. شخصیت‌پردازی این‌ها با یکدیگر فرق می‌کند. طاها در حال مخفی کردن چیزی است که همین او را آزار می‌دهد. مسلما این دو نفر در رویارویی با مسئله عاطفی مشترکشان برخوردهای یکسانی نشان نمی‌دهند.

* درباره فضای استرس‌زا، غمگین و پرتنش سریال چه نظری دارید؟

- به نظرم ما قصه‌ای را روایت کردیم که برای مخاطب جذابیت‌هایی دارد و آنها هم کار را دیده‌اند. یعنی تلخی آن مردم را پس نمی‌زند. مسلما در هر ماجرای عاشقانه‌ای فراز و نشیب‌هایی وجود دارد و واقعیت‌های در روایت آن گفته می‌شود. بنابراین تلخ نمایی وجود ندارد. مسلما در یک سریال پر ریتم حوادث مختلفی وجود دارد و مدام مخاطب شگفت‌زده می‌شود. در واقع به نظرم کار تلخ نیست و سریالی خانوادگی اجتماعی درباره افرادی است که معضلاتی روبرویشان قرار می‌گیرد و هر کدام تلاش می‌کنند با این معضلات روبرو شوند. در هر صورت به این موضوع دقت کنیم که "شیدایی" یک ملودرام بود که باید نشانه‌های ملودرام را حفظ می‌کرد.

----------

گفتگو: مریم عرفانیان

کد خبر 1514232

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha