به گزارش خبرنگار مهر ، هنگامی که برای دیداری کوتاه، میعاد با ابراهیم یونسی نویسنده و مترجم پیشکسوت در عصری سرد و خشن زمستانی تحقق یافت و خود را در میان کوچه پس کوچه های عباس آباد تهران یافتم، همه لحظات نخستین دیدارم در هفت سال پیش با این افسر قلم به دوش در ذهنم تکرار شد، آنجا که ابراهیم یونسی در طبقه سوم آپارتمانی در مقابلم ظاهر شد و در آنی "زمستان بی بهارش" را برای سومین بار مرور کردم.
دانه های درشت و کشیده باران از آسمان خشمگین فرود می آمد، شلاق گون بر دیوار و شیشه پنجره سیلی می نواخت و پیری دنیا دیده با سخنانش مرا به دنیایی دیگر می برد. اما واقعیت دیدار اخیر نه آن گونه بود که انتظار داشتم وقتی که در باز شد و خبری از یونسی نبود. پیرمرد نیم خفته و نیم هوشیار در رختخواب غنوده بود. چهره ای تکیده و نسبتا رنگ پریده در بستر و گویی شکفته از دیدار هم ولایتی هایش.
از رختخواب بلند می شود و همسرش را چون پروانه ای در کنار خود می بینید و سه نفر خیره به خود که به عیادتش آمده اند و احوالش را می پرسند: من و دکتر جلال جلالی زاده نماینده پیشین کردستان در مجلس ششم و سامان عباسی، عکاس باشی مترصد با صدای شاتر دوربینش.
یونسی از وضعیت هنر در کردستان می پرسد: موزه کردستان را کجا ساخته اند؟ اوضاع فرهنگ و هنر چگونه است؟ سپس سراغ استادان "عبدالحمید نعمتیان" نازک کار نامی و دوست قدیمی و "محی الدین حق شناس" شاعر مردم شناس سنندجی را می گیرد که چون اند؟ و می پرسد" به من بگوئید احوال گل به بلبل داستان سرا را".
گذشته های دور، بلکه برخی رویدادهای دیروزین را نیز به خاطر نمی آورد، نه دیدارهای گذشته، نه گفتگوهایی که با او داشتم و نه آخرین کتابی که ترجمه کرده است. با این حال هنوز کنجکاو و نسبتا هشیار، چنانکه گاهی گفتگوهای دو گانه اطرافیان را به پرسش می گرفت.
عکس قاب گرفته مجسمه یونسی را که استاد "هادی ضیاءالدینی" نقاش و مجسمه ساز سنندجی در قالب پروژه مشاهیر کرد ساخته، به او هدیه می کنیم. شوق سپاس در چهره اش نمایان و همانجا با استاد مجسمه ساز تماس تلفنی حاصل می شود و یونسی متشکر از استاد مجسمه ساز می گوید"خیلی متشکرم. خیلی ممنون. دست شما درد نکند".
پرسش های ما از امروز و دیروز با احتیاط ادامه پیدا می کند، مبادا که خسته شده باشد. از خاطرات و واقعیت های زندگی، سوارکاری را دوست دارد: "بهترین سوارکار ارتش بودم، اما بعد از قطع یکی از پاهایم ادامه ندادم . . ."
جلالی زاده شعری کردی برایش می خواند و یونسی متعاقب می گوید: این شعر "حاجی قادر کویی" است. بحث را پی می گیرد و ناراحت می شود که چرا "بعد از 70 سال هنوز دیوان کامل شیخ رضا طالبانی چاپ نشده است"؟
یونسی دیگر در اتاق کارش نیست و قلم و کاغذ را تعطیل کرده، کتابخانه و قلم را با عکس هایی از نویسندگان بزرگ چون "محمود دولت آبادی" و " احمد محمد" و اقربای دیگر تنها گذاشته و رها کرده، اتاقی که روزگاری یونسی در آن میزبان بزرگان ادب دوست و سیاستمدارانی از نماینده مجلس گرفته تا رئیس جمهور بوده است.
یونسی را در تهران معمولا با نام مترجم و قصه نویس بومی می شناسند. در کردستان او را نخستین استاندار کردستان و نویسنده ای که از کردها نوشته است می شناسند و شهرتش نزد سیاسیون بیشتر به خاطر فعالیت های اجرایی در سمت استاندار کردستان و نیز فعالیت در قبل از انقلاب است. اما یونسی ترکیبی از همه اینهاست، نویسنده، مترجم، منتقد و خاص منتقد رفتار سیاسی رهبران کرد و البته دکترای اقتصاد در سوربون فرانسه.
به سال 1305 در شهرمرزی بانه تولد یافت و سال 24 وارد دانشکده افسری شد. یونسی در جریان شکست کودتا علیه رژیم شاه حکم اعدام، اما به خاطر داشتن یک پا، درجه ای تخفیف گرفت و به او زندان ابد دادند و سرانجام بعد از هفت تا هشت سال آزاد شد و نویسندگی را جدی تر پی گرفت.
یونسی 85 ساله بیش از 80 اثر در زمینه رمان که عمدتا موضوع کردستان دارند، ترجمه رمان، تاریخ، تئوری داستان و ادبیات قاره ها منتشر کرده است و بیشتر عقاید خود را در رمانها و مقدمه ترجمه هایش بیان کرده است. از ترجمه های او می توان به رمانهای "جود گمنام"، "تس دور برویل" و "به دور از مردم شوریده"، "آرزوهای بزرگ"، "تاریخ معاصر کردها" و "اسپارتاکوس" اشاره کرد.
"زمستان بی بهار"، "دعا برای آرمن"، "دلداده ها" و رمان مشهور و بس تأثیرگذار و دردناک "مادرم دوباره گریست" از جمله داستانهایی است که از قلم او تراوش کرده اند. یونسی موفقیت خود را مدیون همسر مهربان خود می داند که به گفته خودش بارها آثار او را خوانده و نقد کرده است.
عجمیان، بیشتر از بومیان، این نویسنده و مترجم پیر را می شناسند و تکریم کرده اند. گرچه همواره از دست ممیزی می نالیده و برهمین اساس دیدار اخیر مسئولان وزارت ارشاد نیز اندکی برایش سوال برانگیز بوده است، اما متواضعانه و به دور از جنجال و هیاهو "در نیستی کوفت تا هست شد".
در زادگاه یونسی نه برنامه ای به یاد او برپا شده است و نه جا و مکانی به نام اوست. او بعد از سالهای بسیار در حوزه ادبیات این کشور تلاش کرد و آثار ماندگاری را به یادگار گذاشت ولی بهتر آن می بود که تا زمانی بود قدرش را می دانستیم و حالا که بار سفر بست بهتر آن است که با شکوه و جلال بدرقه شود.
ابراهیم یونسی نویسنده و مترجم پیشکسوت کشورمان پس از پشت سر گذشتن یک دوره بیماری ظهر چهارشنبه در تهران دار فانی را وداع گفت.
...............
فیض الله پیری
نظر شما