پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۷ اسفند ۱۳۹۰، ۱۷:۱۱

با حضور ابوتراب خسروی/

"پونز روی دم گربه" در شیراز نقد شد

"پونز روی دم گربه" در شیراز نقد شد

شیراز -خبرگزاری مهر: مجموعه داستان "پونز روی دم گربه" نوشته آیدا مرادی آهنی با حضور ابوتراب خسروی ، نویسنده کتاب و جمعی از داستان نویسان شیرازی در شیراز نقد و بررسی شد.

به گزارش خبرگزاری مهر،دراین جلسه  ابتدا  داستان "حق‌السکوت" از این کتاب توسط مرادی آهنی  خوانده شد.

سپس ابوتراب خسروی تنها درباره همین داستان  نظر خود را این‌گونه بیان کرد: داستان با تمام پروپاگاندی که نویسنده ایجاد می‌کند آن شدت تاثیر را ندارد. به دو دلیل مهم اول این‌که لحن رمانتیک داستان مناسب قصه‌پردازی داستان نیست و تعبیرهای فاخر به لحن لطمه زده است.

این نویسنده  پیشکسوت شیرازی افزود:  به عبارتی، لحنی که انتخاب می‌شده باید عصبی می‌بود. اصل قضیه خیلی مخوف است؛ دو نفر آدم کشته‌اند. حتی بازی‌هایی که با گربه شد من را یاد داستان‌های آلن‌پو انداخت اما لحن مناسب نبود. اگر آن لحن مناسب ایجاد شده بود آن‌وقت موتیف‌هایی مثل "باید قرص بخورم" موثرتر می‌بود. دوم ‌آنکه فضا و مکان آن‌طور که باید ایجاد نشده. باید مختصاتی از فضا داده می‌شد که من خواننده با خیالم بسازم داستان را. این دو باعث می‌شود داستانی که خوب و درست پرداخت شده تاثیر لازم را نداشته باشد.

کشاورز: دیالوگها در این کتاب به ارزش داستان نویسی ما افزوده است

محمد کشاورز نیز در این جلسه گفت : در مجموع باید کتاب را کتاب موفقی دانست. اولین داستان مجموعه "یک بشقاب گل" داستانی دیالوگ محور است که یکی از دو خواهر مثل سایر شخصیت‌های این مجموعه دچار مشکل روحی روانی است. آنچه این داستان را موفق کرده این است که نویسنده آمده حرف‌هایی را که می‌خواسته بگوید با نگفتن در دل دیالوگ‌هایی که گفته می‌شود ،گذاشته است .

وی در ادامه یادآور شد : کارکرد دیالوگ‌ها پوشاندن بحثی است که پشت دیالوگ‌هاست. مثل صحبت‌های ما ایرانی‌ها که هرچیز می‌خواهیم بگوییم در پشت چیزهایی پنهانش می‌کنیم یا به شکلی دیگر می‌گوییم.

نویسنده کتاب "بلبل حلبی" ادامه داد: داستان‌نویسی ما در دیالوگ تا حدی ضعیف است و بسیاری از نویسندگان ما به دیالوگ توجه زیادی ندارند. اینجا خانم آهنی در تجربه‌ای خوب به دیالوگ‌های به‌جایی دست یافته و ارزشی است که به داستان‌نویسی ما اضافه شده است.

کشاورز همچنین گفت: در مورد داستان "زیر آب روی لجن‌ها" موضوع داستان تازه نیست که این مشکلی نیست. ساختار و حس و حال خوب پیش می‌رود اما داستان با یک پایان اضافه تمام می‌شود. یعنی تا پاراگراف آخر خواننده همه حس و حال راوی را درک می‌کند و داستان تا همانجا تمام می‌شود و دیگر این پاراگراف به نظر من اضافه است.

این نویسنده افزود: بحثی در سرمایه‌گذاری هست که می‌گویند از یک حدی به بعد سرمایه‌گذاری بازده منفی می‌دهد. پاراگراف آخر بازده منفی از داستان داده. داستان "اینطوری برمی‌گردد" جزو داستانهای موفق مجموعه با روایت سیال ذهن است. اما داستان "داغ انار" داستانی بود که من نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. داستان "زنی پوشیده با گردنبند" یک داستان رئال موفق است که موضوع تازه‌ای دارد و در این داستان لحظه، تبدیل به داستان می‌شود. در مورد داستان "حق‌السکوت" من با نظر آقای خسروی در مورد لحن موافقم که لحن فضای متوهم را ایجاد نکرده است.

گوهری: زاویه دید و نظرگاه کتاب، دقیق انتخاب شده است  

طیبه گوهری نیز  در ادامه این جلسه  گفت: ما در این کتاب با یک موتیف تکرار شونده به نام جنون و پریشانی روبرو هستیم که از این لحاظ مجموعه یک‌دستی است. عقل‌گریزی و جنون همیشه بستر مناسبی است برای هنر و مخصوصا داستان.نویسنده  هم آگاهانه برای این‌که موضوع غریبی را انتخاب کرده باشد و دیگر این‌که دستش باز باشد به آن پرداخته است.

وی یادآور شد: شخصیت‌ها به شدت درگیر گذشته خودشان هستند و وامدار پریشانی اسلاف خودشان. در این 9 داستان با این‌که به نظر می‌رسد نویسنده دغدغه مسائل زنان را دارد عملا موتور داستان را مردها روشن می‌کنند حتی داستان خوب "زیر آب روی لجن‌ها" راوی، پرستار زن است اما عملا بیمار مرد است که حضور فعالانه‌تری دارد.

این نویسنده با بیان اینکه نثر پاکیزه " پونز روی دم گربه "نشان‌دهنده بازنویسی‌های خوب است، اضافه کرد: سوژه‌های خوبی هم انتخاب شده. زاویه دید و نظرگاه هم دقیق انتخاب شده‌اند. اما مهمترین اشکال مجموعه که به یمن شخصیت‌های روان‌پریش تا حدی مستتر مانده انفصال و اتصال‌های زمانی نامناسب است  که با ابهامی مکانیکی به داستان تزریق شده و مخاطب را به دلیل نبود پوشال، مکث و پاساژ زمانی دچار پریشانی می‌کند و پریشانی شخصیت‌ها به خواننده منتقل می‌شود و داستان‌ها بعضا در حد یک تصویر می‌مانند.

گوهری سپس گفت: داستان‌ها تعلیق ذاتی ندارند. نویسنده ابهام در شیوه روایت را جایگزین تعلیق کرده و مخاطب از نظام حاکم بر چرایی داستان دور می‌ماند. این شیوه فقط در سه داستان حق‌السکوت، زیر آب روی لجن‌ها و این‌طوری برمی‌گردد موفق بوده. از نظر من این مجموعه روانشناسی نیست بلکه داستان آدم‌های پریشان است.

جوشکی: بعضی داستانهای کتاب پایان بندی ضعیفی داشتند

طاهره جوشکی  نیز در ادامه  جلسه گفت: بهترین ویژگی کار را انتخاب موضوع می‌دانم؛ موضوعاتی که قبلا یا کمتر به سراغش رفته‌اند یا تا حالا راجع‌به آن‌ها ننوشته‌اند. مثل داستان "رقابت". اما داستان فقط موضوع نیست. در موردپرداخت باید گفت داستان‌های این مجموعه شروع خوبی دارند اما بعضی داستان‌ها از پایان‌بندی ضعیفی برخوردارند.

وی افزود: دید سینمایی نویسنده روی کار تاثیر گذاشته و باعث شده تصویرها با مدد کلمات به خوبی بیان نشود چون نویسنده گمان کرده خواننده همان چیزی را که او می‌بیند متصور می‌شود. فضاسازی به خوبی با کلمات ایجاد نشده. مثل ورود وزغ به داستان "حق‌السکوت".

جوشکی  خطاب به نویسنده کتاب عنوان کرد: شخصا داستان آخر را خیلی پسندیدم چون اجزایی که وارد داستان‌ها شده بودند خیلی خاص و تاثیرگذار بودند. کلا رفتارها و کنش‌های ریز و حرکات آدم‌ها توی داستان‌ها خیلی تازه بودند  و این نشان می‌دهد که شما جزئی‌نگر هستید.

اکبرپور: نویسنده کتاب ، متوجه زمان قصه ها هست

احمد اکبرپور نیز در این نشست گفت:  من هم موافقم که  دیالوگ‌های خوب و سنجیده‌ای در کار انتخاب شده اما در مورد داستان اول این را نمی‌پذیرم؛ این دیالوگ‌ها برای دو خواهری که مدت زیادی در ارتباط با هم هستند طبیعی نیست انگار این مسائل گفته می‌شود تا خواننده داستان را دریابد. توجیهی برای آمدن آن‌ها در دیالوگ‌هایی که هر روز بین دو خواهر ردوبدل می‌شود وجود ندارد.

این نویسنده  پیشکسوت کودک  و نوجوان ادامه داد: در داستان‌هایی که خواندم نکته‌ای بود که برایم خیلی قابل احترام است. خانم مرادی وقتی می‌نویسند نه مثل وقتی‌ است که آن‌قدر داستان‌های‌مان مربوط به گذشته بود که به وقایع معاصر نمی‌رسیدیم نه مثل هم نسل‌های خودش که جوری می‌نویسند که انگار تمام جهان فقط همین پنج شش سال گذشته است و قدمتی نداریم. سوژه‌های بعضا به سن و سال او نمی‌خورند مثل "زنی پوشیده با گردنبند" و معلوم است از تجربه‌های خواندن و شنیدن و هرچیز در ارتباط با برخورد غیر مستقیم او بوده و این قابل احترام است.

  اکبرپور یادآور شد: نکته دیگر در مورد داستان‌هایی مثل داستان "این‌طوری برمی‌گردد" است که این اشکال را داشتند که داستان در عرض حرکت می‌کرد. نه به روش داستان کوتاه در طول. در واقع به شیوه رمان دنبال می‌شد نه داستان کوتاه. حیف است سوژه‌هایی که توانایی رمان یا داستان بلند دارد به شکل داستان کوتاه در می‌آید.

توانگر: تعلیق در داستان" اینطوری برمی گردد" شبیه پنهان کاری است

فرشته توانگر نیز در این جلسه گفت : من سه داستان آخر را نخواندم. متوجه شدم کتاب شما جزو آن دسته کتاب‌هایی است که در پنج شش سال آخر با علاقه خوانده‌ام. به نظرم کتاب شما جزو کتاب‌های ایرانی است. چون روایت‌ها تلخ و پیچیده است و می‌تواند آینه اجتماعی باشد  که ما در زمان هدایت می‌دیدیم. اما هدایت دراماتیک‌تر کار می‌کرده.

این نویسنده سپس گفت: داستان‌ها به نظرم کاملا زنانه رسید چون به مسائل خانواده می‌پردازد. داستان اول را با این‌که دو بار خواندم دوست داشتم و به‌خاطر سوژه داستانی موفق می‌دانم. اما داستان دوم "اینطوری برمی‌گردد" برعکس خیلی‌ها که داستان را دوست داشتند به نظرم داستان خوبی نیامد و کپی کار "رویای مادرم" اثر "آلیس مونرو" بود با این فرق که آنجا داستان را کودکی که قرار بود کشته شود روایت می‌کند. ضمن این‌که تعلیق خیلی واقعی‌تر از آب درآمده. اینجا تعلیق شبیه پنهان‌کاری است که با نقطه‌چین ساخته شده. با این‌که کتاب آلیس مونرو دو ماه است در ایران منتشر شده من فکر کردم شما متن انگلیسی آن کار را قبلا خوانده‌اید.

توانگر در ادامه عنوان کرد: داستان "رقابت" اما نسبت به داستان‌هایی مثل "زنی پوشیده با گردنبند" یا داستان اول موفق‌تر است چون یکی از طرفین ذی‌نفع نیست. و داستان دارد برای یک روانپزشک روایت می‌شود. و این نقطه قوت این داستان است. با این‌که ستینگ خاصی ندارد. اما دکور و ستینگ داستان "زنی پوشیده با گردنبند" چقدر قوی است ولی فقط مقدمه است و دیگر فراموش می‌شود. "داغ انار" را دوست داشتم چون زبانِ محیط سنتی خوب درآمده بود .

ندا کاووسی‌فر نیز  در مورد مجموعه داستان " پونز روی دم گربه" گفت: در مورد داستان اول با آقای اکبرپور موافقم که توجیه داستانی پشت دیالو‌گ‌های دو خواهر نیست و انگار هدف فقط تعریف داستان برای خواننده است. در مورد داستان "داغ انار" باید بگویم داستان برای من توجیه‌پذیر نبود چرا که دلیل به‌هم ریختگی و پریشانی شخصیت منطق‌مند نبود. مثلا می‌توان پرسید چرا شخصیتی که تحت سلطه پدری با آن خصوصیات بوده زودتر از این، زودتر از مرگ پدر، دچار چنین پریشانی‌ای نشده؟ اما در کل داستان‌ها نو هستند چون روایت از طریق دیالوگ منتقل می‌شود. 

در ادامه جلسه غلامحسین دهقان گفت:  با خانم کاووسی‌فر مخالفم که داستان‌‌ها به‌خاطر روایت از طریق گفتگو ، نو هستند ما قبلا هم خیلی از این داستان‌ها داشته‌ایم. گفتگو ها از نظر من فقط برای انتقال داستان آمده‌اند.
 

 دهقان: داستانهای کتاب مثل رنگی هستند که روی بوم پاشیده شده اند

ابوتراب خسروی نیز گفت:  به نظرم داستان اول نمونه‌ای  از نمایش رادیویی است تا داستان که اغلب بین نویسنده‌ها این دو خلط می‌شود.

 سپس غلامحسین دهقان عنوان کرد   با این‌که موضوع‌ها خوب است اما دلیل روایت درنیامده چون گفتگو‌ها سنجیده دارند بیان می‌شوند نه داستانی. در "زنی پوشیده با گردنبند" کل ماجرا بر اساس تصادف است و این تصادف باورپذیر نیست. تِم هم تِم تازه‌ای نیست. روانپریشی انگار در ساحت داستان هم آمده و موقعیت ها درست ساخته نشده. داستان‌ها شبیه رنگی زیبا هستند که فقط پاشیده شده‌اند روی بوم. داستان "گوگرد" سه پاره جداست که عنصر شاخص دماوند بی‌دلیل تکرار شده است.

برومند: دیالوگهای کتاب از نقاط قوت آن است

نوید افقه  نیز در مورد داستان "حق‌السکوت" گفت:  نویسنده با تکیه بر یک عنصر داستان را پیش می‌برد و مابه‌ازای آن مخالفی یا متضادی تعریف نمی‌کند یعنی محورهای داستانی را بر اساس دو طرف ماجرا پیش نمی‌برد.

سپس پیمان برومند  درادامه جلسه گفت: اگر بخواهیم سخت‌گیرانه به ماجرا نگاه کنیم اول از اسم شروع می‌شود که ما فکر می‌کنیم برای یک مخاطب حرفه‌ای نوشته نشده و  مثل  اسامی داستان‌های  فانتزی است .اما از  نقاط مثبت کتاب همان دیالوگ‌هایی بود که به آن اشاره شد و ما را یاد سلینجر و جان آپدایک انداخت اما نه به آن حد حرفه‌ای.

وی افزود: ولی متاسفانه نویسنده آگاهانه به سراغ چیدمان داستانی نرفته. چون من وقتی می‌خواهم به متن نگاه کنم می‌گویم نویسنده به عنوان منتقد اجتماع چقدر متنش به این امر ارجاع دارد. و درواقع دنبال ارجاع بیرونی هستم اما چرا مثلا در داستان "حق‌السکوت" مادربزرگ انتخاب شده؟ من  دلیلی پیدا نکردم .همین طور نشانه‌های دیگر که رابطه علت و معلولی بین‌شان نیست.

محمد کشاورز نیز  گفت: به نظرم کمی هم باید به حس خودمان احترام بگذاریم که از داستان‌ها لذت هم برده‌ایم وگرنه داستان‌های هدایت و گلشیری را هم اگر بخواهیم این‌طور بررسی کنیم دیگر آن لذت اولیه را نمی‌بریم.

ندا کاووسی‌فر گفت: این نشان می‌دهد که داریم در مورد داستان‌های خوب و مجموعه‌ای موفق صحبت می‌کنیم.

آیدا مرادی آهنی نویسنده کتاب " پونز روی دم گربه " در پایان این نشست  گفت: اصولا اعتقاد ندارم که باید سر تک‌تک این نقدها بحث کرد. اما نکته مهم که شاید کمی خارج از این بحث هم باشد این است که به هیج ‌عنوان نمی‌پذیرم نویسنده باید برای مخاطب حرفه‌ای بنویسد. نوشتن برای مخاطب خاص چه به لحاظ رویه کهنه و منسوخِ دسته‌بندی راست و چپ و چه با نگاه مخاطب خاص یا عام برای نویسنده امروز دیگر بی‌معناست. به نظرم هنر نوشتن زمانی معنا پیدا می‌کند که شما طیف گسترده‌ای از مخاطب را جذب کنید و من در کارهای بعدی‌ام امیدوارم بیشتر به این سمت حرکت کنم. در پایان از همه دوستان که زحمت کشیدند برای این جلسه تشکر می‌کنم.
 

کد خبر 1544338

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha