چه هنگام یک نظریه علوم انسانی و علوم اجتماعی در عرصه اجتماعی به کار بسته می شود؟ چه افراد و نهادهایی تشخیص می دهند که یک نظریه در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی قابل کاربست در جامعه است؟ این مسأله زمانی اهمیت حیاتی می یابد که بدانیم هزینه کاربست یک نظریه در جامعه به چه میزان است. برای نمونه مارکسیسم نشانی از کاربرد یک نظریه در جامعه است که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و ... را برای سالهای متمادی تحت تأثیر خود قرار داد.
دکتر اسکات دیویسون استاد فلسفه دانشگاه ایالتی مورهد در کنتاکی آمریکا در مورد این موضوع که نظریه چه هنگام در جامعه قابل کاربرد است و چه نهادهایی صلاحیت کاربرد نظریه در جامعه را دارند به خبرنگار مهر گفت: در ابتدا باید جامعه علمی که در مورد آن صحبت میکنم را مشخص می کنم. صحبت من برای آنچیزی است که در غرب اتفاق می افتد.
وی افزود: در ابتدا محقق و اندیشمند علوم انسانی و علوم اجتماعی دست به تحقیق می زند که انجام این تحقیق می تواند دلایل و انگیزههای گوناگون و مختلفی داشته باشد.
وی تصریح کرد: در این میان ممکن است که محقق و پژوهشگر برای انجام یک تحقیق از نهادهای دولتی و یا نهادهای خصوصی پولی نیز دریافت کند.
دیویسون تأکید کرد: بعد از اینکه نظریه و ایدهای نو بیان و طرح شد در مجلات و نشریات چاپ میشود و نتایج حاصل از یک تحقیق در معرض عموم قرار میگیرد.
مؤلف کتاب "ارزش ذاتی چیزها" در ادامه تأکید کرد: در این هنگام نظریههای جدید با نظریههای قدیم وارد رقابت میشوند تا بتوانند جایگاهی را به دست آورند.
وی یادآور شد: باید توجه داشت که نظریه در ابتدای عمر خود در یک مقیاس وسیع و گسترده به آزمون گذاشته نمیشود. نظریه در ابتدا در یک سطح و مقیاس محدود به آزمون گذاشته میشود تا در عرصه عمل نواقص و مزایای آن مشخص شود.
دیویسون تأکید کرد: در مرحله آخر است که یک حکومت ممکن است از یک نظریه در عرصه بزرگ اجتماعی استفاده کند و آنرا در مقیاس وسیعی به کار بندد.
نظر شما