پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۸ بهمن ۱۳۸۳، ۱۷:۳۴

/نقد فيلم جشنواره/

تركيب "خاك و خاكستر" طلاي احساسي "عتيق رحيمي"

خبرگزاري "مهر": فيلم سينمايي "خاك و خاكستر" در جمع منتقدان و اصحاب مطبوعات در سينما صحرا به نمايش در آمد.

زماني كه برخي قصه هاي با سمه اي فيلمهاي خودي رنجم مي داد، حيفم آمد كه درباره "خاك و خاكستر" ننويسم. گاهي حرفهايي هست كه بايد گفت ، بايد نوشت ، بايد فرياد زد. اين حرفها نبايد در بايگاني ذهن بمانند و بپرسند و عتيق رحيمي  ، فيلمساز همسايه اي كه هرگونه تصوري را درباره اش  داريم  جز يك سينماي قوي و تاثير گذار با همه شاخصه هاي استاندارد يك فيلمسازي خوب با پشتوانه اي توانا و پرو پيمان از ادبياتي تصويرگرا ، كه توانسته است ثابت كند يك افغاني جهان سومي مي تواند تاعمق روح مخاطبش نفوذ كند، بدون آنكه اداي فيلمسازي را در اورد وهمه چيز در اجراي مسير طبيعي خود را طي كند. حقيقتا با مجموعه عناصري محدود اعم از آدمهاي داستان ، لوكشين و صحنه پردازي و تنها با قصه اي دروني  از مقطعي از زندگي يك پيرمرد و يك كودك خرسال شاهد عظمتي از روح و احساس ناب هنر انسان گرا، با حرف و حديثي از غربت و مظلوميت هستيم كه با استادي تمام توانسته است توصيفات رمانتيك خود را به تصوير بكشد و در هيچ كجاي اثر احساس تصنعي بودن صحنه ها و ماجراها و حرفها و آدمها را نداشته باشيم.
خاك و خاكستر يك تراژدي محكم انساني نهفته دردل يك ملودرام است كه قصه اي دروني دارد . درون لحظه ها ، صداها و ديالوگ ها و حتي نفس هاي پيرمرد (دستگير ) فيلمي  كه از لحاظ فني ، حركات دوربين و قاب بندي ها نقصي ندارد و حتي شارپي تكنولوژيك صدا برداري صحنه اعجازآميز و حيرت انگيز است . چگونه مي توان هم زمان در فاصله اي نسبتا دور هم جزييات حركت پاي كودك را بشنويم و هم صداي پاي پيرمرد سرگشته را ؟ همينكه فيلم آغاز مي شود و در آن نقطه بياباني دستگير ونوه اش ياسين پنج ساله از كاميون پياده مي شوند . بازي هاي راحت و روان كودك با كش و قوس و خميازه اي  كه از خستگي راه مي كشد، آغاز  مي شود . ياسين در فيلم زندگي مي كند بازي نمي كند، ادا در نمي اورد. خودش است . همان كودكي كه  با كر شدن در اثر موج انفجار ، مي پندارد ، صداها را دزديده اند و زنداني كرده اند، اين اوج توصيف داستاني و بيان شاعرانه است كه در رفتار مي شنويم نه در گفتار ... پيرمردها وقتي باسكوتشان بازي مي كنند ، عمق فاجعه را در چهره ونگاهشان  به تصويرمي كشند . آنها نمايندگان يك ملت رنج كشيده و محروم هستند كه در شعله هاي آتش فتنه انگيزان ، عزيز ترين عزيزانشان را از دست داده اند و حيثيتشان را به تاراج برده اند.
اين جنگ امروز و فردا نيست كه در فيلم نشان داده مي شود بلكه جنگ تاريخ است با قومي  كه هرگز روي ثبات و ارامش و رفاه را به خود نديده و ساليان درازي است كه بي هيچ دليلي درميان آهن قراضه ها و تانك ها و مين ها زندگي مي كنند و حتي حيواناتشان هم سهيم از امنيت و سلاميت ندارند درحالي كه پشت پرده بازي هاي زمانه و تصوراتي كه از يك ملت ساخته اند ، كارگردان معدن نشان از آينده و رشد و بالندگي به همراه دارند. اميدي كه در سخت ترين شرايط براي زنده بودن ومحبت ورزيدن لازم است. آنجا كه مرد فروشنده به كودك تشنه آب مي دهد. سنجد مي دهد و پناه مي دهد. به پيرمرد هندوانه مي دهد و نيازش را بدون چشم داشتي بر طرف مي كند. اسباب بازي فروش با آنكه از صحبت هاي مكرر كودك كلافه شده به او محبت مي كند، و با او به مماشات مي پردازد . راننده اي كه پيرمرد را به معدن مي راسند، با او همدلي مي كند و مسئول معدن با پذيرايي از او و تلاش در دلجويي ، همه و همه ، محبت و انساندوستي را درعين حاكميت توحش دشمن بروز مي دهند و خلاف تصور تلاشي يك ملت را اثبات مي كنند . آنها در نهايت غريبي ، غريب نيستند.
شعر و ادبيات افغانستان با پيش زمينه اي غني كه از ادبيات پارسي دارد يكي از ويژگيهاي فرهنگي اين سرزمين است و توصيحات ادبي ، هم در نظم و هم در نثر افغاني در اوج كمال است. قطعا رماني كه با همين عنوان توسط رحيمي نگاشته شده و دستمايه فيلمنامه كامبوزياپرتوي قرارگرفته ، داراي همين ويژگي بوده كه در متن سينمايي آن تاثيرگذار بوده و با توجه به اينكه كارگرداني فيلم توسط نويسنده اصلي با همان حال و هواي دروني قصه انجام شده هرچند در مرحله ساخت ، اشتراك فرانسه ، بي تاثير در بالا بردن كيفيت فني فيلم نبوده - اما چون فيلمي جوشيده و برآمده از فرهنگ ذاتي عتيق رحيمي است و اين جوشش ناب در بطن اثر تجلي يافته از لحاظ هنري و تاثير گذاري درمخاطب با توجه به بضاعت هاي اقليمي و حوادث در اماتيزه كار توانسته است به موفقيتي نايل شود كه در جشنواره هاي جهاني ، خوش بدرخشد و با مخاطبين جشنواره سينمايي فجر ايران هم همان ارتباط را به قوت خود برقرار سازد . اميد كه فيلمسازان ما از سينماي افغانستان عقب نيفتند....

"شهاب ملت خواه"

کد خبر 155193

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha