به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی «آگاهی نقد» نوشته اثر ژرژ پوله با ترجمه مرتضی بابک معین عصر دیروز سهشنبه 22 فروردین، با حضور حمیدرضا شعیری، امیرعلی نجومیان، علیاصغر محمدخانی و مترجم این اثر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست بابک معین گفت: مشکل من با ترجمه کتاب این بود که پوله، خیلی استعارهای مینویسد. استعاره و پرگویی، شاید بهتر باشد بگوییم پرچانگیهای پوله در این کتاب بسیار زیاد است ولی او خیلی زیبا مینویسد. افرادی که نقد ادبی مضمونی مینویسند، به این زیبایی مینویسند که این خود تبدیل به زیبایی ادبی میشود.
وی افزود: من اعتقاد دارم نقد مضمونی، نقدی شاعرانه است. به همین دلیل ژرژ پوله در جایی مینویسد من که اثری از نویسندهای را بارها و بارها میخوانم، بدون این که جاهطلبی و آگاهی خودم را از دنیای خودم با او گره بزنم، با آن ارتباط برقرار میکنم. به همین دلیل در جای جای کتاب آگاهی نقد و اثری دیگر با نام «مطالعاتی در زمانه بشری»، گاهی احساس میکنیم بالزاک یا نویسنده دیگری که پوله در حال نقدش است، مینویسد نه ژرژ پوله.
این مترجم گفت: این ایده از اندیشههای پروست نشات میگیرد که میگوید من وقتی به عنوان مثال اثری از بالزاک میخوانم، در پایان باید با او همفکر بشوم یعنی دقیقا مثل او فکر کنم. این نقد مضمونی است. به اعتقاد من وقتی نقد به اوج خود میرسد که ادبی و ادبیاتی بماند و در این راه نقد مضمونی بسیار کمک خواهد کرد. در نقد ساختاری، زیاد به خلاقیت نویسنده بها داده نمیشود ولی در نقد مضمونی خلاقیت را پایه و اساس تولد متن میدانند.
بابک معین در ادامه گفت: ژرژ پوله در جای دیگری نوشته است که بالاخره خواننده باید الاستیسیته روح و روان داشته باشد یعنی روح و روانش انعطاف و سیالیت داشته باشد و وقتی اثری را میخواند، در قالب آن قرار بگیرد. شاید این حرف من اغراق باشد؛ پوله وقتی درباره بالزاک، فلوبر، پوست، ژان پل سارتر، وینی و .... یعنی حدود 54 نفر کار کرده و وقتی نقدهایش را بر همه این افراد میخوانیم، گویی خودشان نوشتهاند و پوله کارشان را نقد نکرده است. میتوان گفت ناقدان مضمونی به نوعی میبافند و زیبا میبافند و قرار نیست ادبیات چیزی جز این باشد.
در ادامه شعیری گفت: فکر میکنم ترجمه کتابهایی مانند «آگاهی نقد» زحمت بسیار زیادی میطلبند. دکتر بابک معین اشاره به استعارههای زیاد پوله کرد. این استعارهها کار درک مفهوم را دشوار میکند که ترجمهاش را بسیار دشوار میکند. مترجمهای ما به راحتی به سراغ رمان و داستان میروند اما برای ترجمه یک کتاب 60 صفحهای علمی، باید دو سال زمان بگذاری. به هر حال این کار بسیار دشوار است و امیدوارم ترجمه چنین کتابهایی ادامه پیدا کند. ما در این زمینه و خصوص ترجمه کتابهای نقد ادبی در اروپا غیاب داشتهایم. بعد از دهه 1950 تا سالهای 2000 میلادی به بعد، ما کاملا در زمینه ترجمه آثار نقد ادبی و منتقدین اروپایی غایب بودیم. امیدوارم بتوانیم این خلا را تا اندازهای جبران کنیم.
وی افزود: در یک نگاه سریع شکلی و فرمی درباره کتاب چاپ شده باید بگویم که چند مشکل در آن دیدم و با خود گفتم ای کاش این مشکلات رفع شوند. به عنوان مثال در پایان میتوانستیم یک کتابنامه داشته باشیم. هر چند نسخه اصلی کتاب، کتابنامه ندارد اما کاری به آن ندارم. ولی اگر در پایان این نسخه ترجمه، فهرست آثار پوله و ناقدان دیگر که در کتاب نامی از آنها برده شده، میآمد، کتاب وضعیت بهتری میداشت. یک نکته دیگر این که اگر کتاب ایندکس واژگان داشت، مفیدتر میشد. میشد در پایان کتاب دو ایندکس داشته باشیم. یکی واژگان تخصصی و دیگری هم ایندکس واژگان نام و اسامی خاص که اگر وجود داشت و من میخواستم به عنوان مثال گودلر را در کتاب پیدا کنم، کار راحتتر میشد.
بابک معین در پاسخ سخنان شعیری گفت: بحث دکتر شعیری، بحثی منطقی است. من کتاب قبلیام را به انتشارات علمی فرهنگی سپردم و آنها این کار را خود انجام دادند. من با چنین ذهنیتی که این کار توسط ناشر انجام میشود، کتاب را به انتشارات علمی تحویل دادم و تصور میکردم این کار را انجام خواهند داد که اینگونه نشد.
شعیری در ادامه سخنانش گفت: نکته مهم «آگاهی نقد» این است که آگاهی من خواننده و آگاهی نویسنده، آنقدر تو در تو و نزدیک شود که این دو آگاهی به هم گره بخورند و یکی شوند. آن وقت است که آگاهی نقد رخ داده است. این شالوده و تمام چیزی است که پوله در سیستم نقد مضمونیاش سعی دارد به ما بفهماند و دلایل زیادی را در کتاب برایش مطرح میکند. پوله میگوید وقتی اثری را میخوانیم به دنبال کجیتو یا کگیتو هستیم. بعد میآید و آن را تعریف میکند. او میگوید کجیتو آن حسی است که نویسنده در پی انتقالش به ماست و آن دنیای حسی است که نویسنده در آن غرق شده و آن را در کتابش قرار داده است. وقتی که من به کجیتو برسم، آن کتاب میشوم و میشوم آن نویسندهای که کتاب را نوشته است.
نویسنده کتاب «مبانی معناشناسی نوین» گفت: پوله در نوشتن نقد از زبان شعری استفاده کرده است. این نقد، ایدهآل و زیباست. اما آیا این نقد به شکل عملی و واقعگرا قابل پیاده شدن است؟ آیا خواننده عمومی یک رمان میتواند به آن دست یابد؟ این جاست که یک آگاهی دوم مطرح میشود. آنچه پوله میگوید یک آگاهی دوم است که سوار شناخت دوم میشود. بنابراین این سوال پیش میآید که این آگاهی دوم برای کدام خواننده باید پیش بیاید؟ کدام فرد میتواند به این آگاهی و کجیتو برسد؟ پوله معتقد است دنیای بیرون و اشیا چیزی نیست. باید این چیزها را درونی کرد و وقتی درونی شدند، آن موقع است که ادبیات تازه شکل خود را پیدا میکند. یعنی من با رسیدن به کجیتو، به ابژهها و زیباییهای معنوی برسم. این است که ژرژ پوله به آن ادبیات آگاه یا آگاهی میگوید که من به آن ادبیات دوبل یا آگاهی آگاهی میگویم.
وی ادامه داد: هر اثر ادبی آگاهی را در خودش دارد اما این آگاهی چه گونه شکل گرفته است؟ اگر زبان را برداریم، صفحه کاغذ سفید میماند. بنابراین ساختار زبانی اولین پله است و راه رسیدن به کجیتو از جاده زبان میگذرد. پوله میگوید ساختار مهم نیست و از آن میگذریم تا به آگاهی برسیم، ولی خودش از زبان استفاده میکند. من موافق پوله نیستم که تنها یک کجیتو وجود دارد بلکه به نظرم آگاهی متکثر وجود دارد و ما وقتی به آگاهی دست مییابیم، تنها به یک کجیتو رسیدهایم. بنابراین یک آگاهی واحد نداریم.
شعیری گفت: ابتدا باید آگاهی خواننده تحریک شود. اما چه چیزی این تحریک را به وجود میآورد؟ این عامل، متن است. ابتدا متن است که موجب آگاهیهای متکثر و پراکنده میشود. نتیجه این که اولا یک آگاهی واحد وجود ندارد و دوم این که آگاهی متکثر است. به این دلیل من میگویم بله کجیتو داریم اما کدام کجیتو؟ آنچه پوله خیلی آن را نفی میکند، ساختگرایی است. من ساختگرا نیستم ولی ساختگرایی ویژگی مثبت برجستهای دارد و آن این که، تمام نکات ریز و ظریفی که متن و زبان با آن بازی میکند، بیرون میکشد و در خلال این بازی آنقدر آن را از متن بیرون میکشد، که ما میفهمیم در متن چه اتفاقی افتاده است. ساختگرایی ما را نسبت به متن آگاه میکند. آن آگاهی که ساختگرایی حرفش را میزند، یک آگاهی منطقی استوار بر ساخت متن است. من ساختگرایی را مقدمه ورود به کجیتو میدانم. این نوع نقد، مقدمه ورود به آگاهی است و پوله این امر را رد میکند.
مترجم کتاب «نقصان معنا» در ادامه گفت: بحث دیگرم همدلی است. ژرژ پوله از ژرفای احساس نویسنده حرف میزند و میگوید اگر به آن دست پیدا کردیم، آن وقت به کجیتو دست یافتهایم و با احساس نویسنده یکی شدهایم. اما یک تناقض در این میان وجود دارد و آن این که این آگاهی که مورد نظر پوله است، تمام شدنی است. اگر هر رویدادی یک آگاهی باشد، یعنی به تکثر آگاهی اشاره کردهایم و این یعنی نفی واحد بودن آگاهی که این مخالف حرف پوله است.
بابک معین در ادامه این سخنان شعیری گفت: کجیتوها متفاوتاند اما هر نویسنده کجیتویی واحد دارد و پوله میگوید که در سطر سطر متنش، این کجیتو را آزاد میکند.
نظر شما