پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۵ فروردین ۱۳۹۱، ۱۱:۴۴

پاسداشت عطار/

ماندگاری عطر عطار در گذر سالهای متمادی / خالق سیمرغ؛هفت شهر عشق را بنام خود زد

ماندگاری عطر عطار  در گذر سالهای متمادی / خالق سیمرغ؛هفت شهر عشق را بنام خود زد

کرج – خبرگزاری مهر: 25 فروردین ماه سالروز خالق پرنده افسانه ای سیمرغ است؛ عطار نیشابوری که با گذشت 800 سال هنوز عطر اشعارش در گذر زمان ماندگار شده و چراغ راهی برای هدایت بشر زمینی خفته در ظلمت شده است.

به گزارش خبرنگارمهر، این پیر افسانه‏ای عطار نیشابوری، روشنفکری متجدد و مقدس است که با در هم پیچیدن تفکر اسطوره‏ای و آرزوهای نوین نمونه والای اندیشمندی است که پا در اعماق و سنتها و سر به سوی جهان های تازه کشیده است. عطار عارفی پزشک است.

تجربه های عارفانه را چشیده و آن را به نوعی با علم طب و دانش مدرن آمیخته است. از عرفان ، شیفتگی و شیدایی، زهد و تقوا، عشق و محبت و علم دین را آموخته و از طبابت، تفکر و استدلال، عقل و خردگرایی را فراگرفته است.  

نام ونسبش محمدبن ابی بکر ابراهیم بن اسحق و کنیه اش ابوحامد ، لقبش فرید الدین و شهرتش عطار نیشابوری است. اگر چه عطار به شعر و شاعری اعتنایی ندارد و شعر درچشم او مقداری نیست و راضی نیست که او را شاعر بشمارند، فقط به معنی توجه دارد و به وزن و ردیف و قافیه نمی اندیشد.    

او خود را  بیشتر مرد حال می داند، برای خواندن اشعار او باید صاحب عقل و ژرف بین و خوش ذوق بود و در دریای مواج و متلاطم و بی کرانه شعر عطار غواصی کرد  و اشعار نغز او را که فراوانست جدا کرد  و آن را با شعر فصیح ترین شعرای زبان فارسی مقابله سنجید تا دریافت که شعرعطار نه تنها از حیث بیان معانی بلند انسانی و عرفانی مقامی بسیارارجمند دارد بلکه از حیث لفظ نیز در کمال فصاحت و بلاغت است.

عطار عارفی است که  در زمین زیست می کند و عاشقی است که با تجربه‏ های ملموس دنیای مادی و چشیدن عشق زمینی قصد پل زدن و رسیدن به عالم بالا را دارد. چهره اش در اعماق تاریخ گم شده است. آن ناپیدای پیدایی است که ذکرش همه جا هست و خودش در میان نیست.

قلمش را در هر دو عرصه نظم و نثر دوانده است و شیفتگی اش را به زندگی زهاد و عباد با آثار عرفانیش نمایانده است. در عرصه نثر تذکرة‏الاولیاء را نوشته و دفتر زندگی صد عارف را با قلم شیرینش نگاشته است.

وی مجموعه منظومه‏ هایش را در دو مثلث شمرده است: مثلث اول، الهی نامه و اسرار نامه و مقامات طیور منطق الطیر و مثلث دوم، مصیبت نامه ، مختارنامه و دیوان عطار  شامل مجموعه غزلیات، قصاید و ترجیعات اوست و مختارنامه حاوی رباعیات وی می‏باشد. بجز اسرارنامه سه مثنوی الهی نامه، مصیبت نامه و منطق الطیر دارای روایت داستانی واحدی است که با مجموعه حکایات و تمثیل های فراوان آراسته شده است.

فرید الدین محمد متولد کدکن نیشابور است و مدفون در همانجا. تاریخ تولد و وفاتش در هاله مبهمی از قصه ها و افسانه ها پیچیده شده است. زندگی او را در طول قرن ششم رقم زده‏اند و تاریخ وفاتش را با حمله مغولان به نیشابور یکی دانسته‏اند؛ و وفات نه، که شهادتش را، که به روایت تذکره‏ها به دست مغولان کشته شده است. او وارث گنجینه های شعر سنایی و مولانا است.

دگرگونی درونی عطار

آنچه راویان اخبار و کاتبان اشعار نگاشته اند اینگونه روایت می شود که  عطار در دوره ای از زندگی خود  دچار دگرگونی و انقلاب درونی  می شود و همین امر موجب روی آوردن وی را به سیر و سلوک و عرفان فراهم می کند؛ گویی پس از این انقلاب دریچه دیگری در وجود وی گشوده می شود تا به آنچه در ملکوت وجود دارد دست یابد.

 در این خصوص جامی، شاعر قرن نهم در کتاب نَفحات الانس خود درباره داستان این انقلاب درونی می‏گوید:گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوف به معامله بود، درویشی آن جا رسید و چند بار گفت: چیزی در راه خدا به من بده، وی به دوریش اعتنایی نکرد، درویش گفت: تو چگونه خواهی مُرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مرد، درویش گفت: تو چون من توانی مرد؟ گفت: بلی، درویش کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و گفت: اللّه‏، و جان بداد! عطار را حال متغیّر شد و دکان بر هم زد و به این طریقه در آمد.

این انقلاب درونی عطار را به گونه دیگری هم بیان کرده‏اند؛ می‏گویند:روزی درویشی به دکان دارو فروشی عطار رفت، نگاهی خیره به دکان افکند و چشمش پر اشک شد و آه بلندی کشید. عطار گفت: چرا خیره می‏نگری؟ بهتر این است که راه خود را بگیری و بروی، گفت: بار من بسیار سبک است، زیرا که جز این لباس کهنه چیزی ندارم، اما تو با این کیسه‏های پر از دواهای گران بها، چون گاه رفتن شد، چه می‏کنی؟ من می‏توانم به شتاب از این بازار بیرون روم، اما تو هم بهتر است از پیش، در صدد بستن بار خود برآیی و بهتر آن است که در کار خود اندیشه کنی
عطار، پس از شنیدن سخنان درویش، دست از کسب مال برداشت و به حلقه عارفان پیوست.

خالق پرنده افسانه ای سیمرغ و فاتح هفت شهر عشق

خالق پرنده افسانه ی به نام سیمرغ ، جمعی از سالکان را همراهی می کند؛ عطار در این مثنوی طیور امثالی از سالکان راه حق و سیمرغ را ” مراد” آنان یعنی حق تعالی دانسته است. لانه سیمرغ در کوه قاف و بنا به افسانه های ملی و شاهنامه در کوه البرز واقع است. درختی که آشیانه سیمرغ بر آن است طوبی است که در اوستاvispo pish نامیده می شود.

سیمرغ در شاهنامه نیز قدر و منزلت داشته و درواقع زال، پسر سام را در کودکی پرورش داده و رستم را در جنگ با اسفندیار به پیروزی می رساند. عطار در داستان زیبای خود، سالکان راه را از هفت وادی خطرناک  می گذراند که به نوعی شباهت هایی به هفت خوان رستم نیز دارد. گرچه فردوسی در شاهنامه از بعد حماسی و عطار از بعد عرفانی این مراحل را می شناساند.                                                                                                                                       هدهد

نیز در این شعر  پرنده ای داناست که مرغان دیگر او را به رهبری خود پذیرفته اند و او به عنوان راهنما وظیفه رساندن مرغان را به کوه قاف و دیدار سیمرغ به عهده دارد. چون هدهد دشواری ها و سختی های راه را بر مرغان می شمارد، بیشتر پرندگان هر یک به عذر و بهانه ای ترک سفر می کنند. هدهد برای آنان هفت وادی را شرح می دهد که باید از هفت دره خطر بگذرند تا به مطلوب برسند. عطار هفت وادی را در ابیات ذیل چنین بیان می کند

هست وادی طلب آ غاز کار

وادی عشق است از آن پس بر کنار

بر سیم وادی ست آن از معرفت

هست چهارم وادی استغناصفت

هفتمین وادی فقر است و فنا

بعد از آن راه و روش نبود ترا

در طول این هفت وادی مرغان بسیاری که طالب سیمرغ حقیقت بودند خسته جان و سوخته دل از طی طریق باز می مانند یا به هلاکت می رسند و درنهایت فقط سی مرغ جان به سلامت می برند و به کعبه مقصود می رسند و چون در جمع می نگرند بیش از سی مرغ نمی یابند.پس درمی یابند که به حقیقت سیمرغ خود ایشانند. عطار در کتاب منطق الطیر خود پس از ستایش خدا وارد اصل داستان می شود و طی چهل و پنج گفتار داستان چگونگی سفر پررنج پرندگان را شرح می دهد. در افسانه ها آمده است که اگر کسی استخوان یا پر سیمرغ را همراه داشته باشد، همواره نزد دیگران گرامی و بزرگ بوده و از فر ایزدی برخوردار می شود.

ناگفته نماند در مقابل سیمرغ خجسته اهورایی، سیمرغ دیگری نیز در شاهنامه وجود دارد که اسفندیار پسر گشتاسب او را در پنجمین خوان از هفت خوان خود می کشد و البته ارتباطی با سیمرغ قصه رستم ندارد. سیمرغ در داستان های ایرانی (شاه مرغان) نامیده می شود.

زادگاه عطار در هجوم خانمان سوز مغول

می گویند: هنگامی که عطار 76 ساله بود، ایران میدان تاخت و تاز بی‏رحمانه مغول شده بود. این قوم وحشی، حمله‏های خود را از سال 616، آغاز کردند و مانند مور و موریانه از آسیای مرکزی به سوی ایران سرازیر شدند و هر بنایی را که سر راه خود می‏دیدند، ویران و هر جان داری را بی‏جان می‏کردند.

در کتاب جهان گشای جوینی، درباره این واقعه می‏گوید:از این وحشت‏ناک‏ تر، واقعه نیشابور بود؛ زیرا در مدافعاتی که حصاریان این شهر انجام می‏دادند «تغاجار» داماد چنگیز کشته شده بود و به خون خواهی او، غیر از چهار صد تن پیشه‏ور که به اسارت بردند، همه اهل شهر را به قتل آوردند و فرمان رسید که شهر را از خرابی، چنان کنند که در آن جا زراعت توان کرد و هیچ کس حتی سگ و گربه را زنده نگذارند و بنا به مشهور در این واقعه، یک میلیون و نیم تن ره‏سپار دیار نیستی شدند.

مرگ عطار

مرگ عطار همچون تولدش در تاریخ گم شده است اما آنچه در روایت های گوناگون یکسان است این طور روایت می شود:"آن گاه که مغولان مردم نیشابور را می‏کشتند، عطار که پیری ناتوان بود، به چنگ مغولی اسیر افتاد. مغول وی را پیش انداخت و همراه برد، در راه کسی شیخ را شناخت، پیش آمد و از مغول درخواست، تا چندین سیم از وی بستاند و شیخ را به وی ببخشد، اما شیخ روی به مغول کرد و گفت که بهای من نه این است. مغول پیشنهاد مرد نیشابوری را نپذیرفت.

پس از اندکی، آشنایی شیخ را شناخت، پیش آمد و از مغول درخواست تا چندین زر از وی بستاند و شیخ را را به وی ببخشد، شیخ باز سخن خود را تکرار کرد. مغول نیز که می‏پنداشت، شیخ را به بهای گزاف از وی خواهند خرید، نپذیرفت و هم چنان با شیخ به راه افتاد. در نیمه راه، روستایی‏ای پیش آمد که خر خویش را می‏راند، شیخ را بشناخت و از مغول درخواست تا وی را رها کند، مغول از وی پرسید که در برابر آن‏چه خواهد داد و روستایی گفت یک توبره کاه، این جا شیخ رو به مغول کرد و گفت: بفروش که بهای من این است، مغول بر آشفت و در دم شیخ را هلاک کرد..."

روایت مرگ عطار از زبان شیخ بهایی

شیخ بهائی در کتاب کشکول خود درباره مرگ عطار می‏نویسد:... وقتی که خون از رگ او می‏ریخت و مرگش نزدیک شده بود، شیخ با انگشت خود از خون خود بر دیوار، این رباعی را نوشت:


در کوی تو رسم سرفرازی این است
مستان تو را کمند بازی این است
با این همه رتبه هیچ نمی‏یارم گفت
شاید که تو را بنده نوازی این است


مقبره عطار در شهر نیشابور، کنار آرام‏گاه حکیم عمر خیام و در جوار امام‏زاده محروق قرار دارد و زیارت‏گاه اهل دل است.

مزار عطار نیشابوری گلباران می شود

 به مناسبت بزرگداشت عطار نیشابوری روز جمعه با حضور تمامی دوستان فرهنگ بر سر آرامگاه عطار در نیشابوری خانه ابدی این شاعر پرآوازه  را گلباران می کنند و سپس بر سر مزار پدر وی در کدکن حضور خواهند یافت.

در این روز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز پیام خود را به تمام رایزن های فرهنگی ایران در سراسر جهان مخابره خواهد کرد.

به منظور پاسداشت این روز در برخی از کشورهای جهان نیز با آیین ویژه ای از این شاعر و عارف وارسته و شهیر ایرانی که آوازه شهرتش جهانی شده است برگزار می شود.

همچنین در فرهنگسرای سیمرغ شهر نیشابور برنامه های متعددی پیرامون ابعاد شخصیتی این شاعر در نظرگرفته شده است.

عطر عطار در گذر زمان به مشام می رسد

اکنون  پس از گذشت 800 سال از زمان حضورش وقتی به گنجینه کتاب هایت سر می زنی و در تاریخ گم می شوی، وقتی نام عطار را از  روی کتاب منطق الطیرش  انتخاب می کنی و ورق می زنی ، هنوز هم عطر عطار در گذر این سالها، به مشام می رسد و سیرابت می کند از اشعار پر معنا و نغض اش، آری هنوز وقتی اشعار این شاعر بزرگ را  مرور می کنی عطار از کوچه پس کوچه های زمان به سراغت می آید و دستت را گرفته و به عرش می بردت تا سیری در عالم انفاس داشته باشی و از این عطرآگینی حضور معطر شوی و دیدگانت از تاریکی و ظلمت پرده افکند. اکنون خطاب به این شاعر ماندگار از دل تاریخ می گوییم: سالروزت گرامی باد.

.............................

گزارش سپیده غفاری

کد خبر 1575512

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha