پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۱۵:۱۷

کتابفروشی‌ها با «پایان وارونه» روبرو شدند

کتابفروشی‌ها با «پایان وارونه» روبرو شدند

مجموعه داستان «پایان وارونه» نوشته امید آقایی توسط نشر هدی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب 10 داستان کوتاه را شامل می‌شود که حجم هر داستان تقریبا 3 تا 4 صفحه است. داستان‌های کتاب موضوعات مختلف اجتماعی را در بر می‌گیرد.

نویسنده در این مجموعه داستان سعی کرده وقایع یا اتفاقاتی که ممکن است برای هرکسی به وجود بیاید، را روی کاغذ بیاورد. اسامی داستان‌ها ساختگی و صحنه‌های موجود در کتاب، ساخته و پرداخته ذهن نویسنده هستند. اما اتفاقات طبیعی هستند. هیچ یکی از اتفاقات کتاب نه برای نویسنده و نه برای اطرافیان او اتفاق نیافتاده است، ولی ممکن است واقعیت، چیزی شبیه به این اتفاقات بوده باشد.

در این مجموعه سعی شده برخی سوء تفاهم‌ها، برخی عادات و برخی حوادث بیان شود که ممکن است در طول روز یا در کل، در سال‌های زندگی یک شخص به وجود بیاید و انسان‌ها بی‌توجه از کنار آن‌ها عبور کنند. آقایی این داستان‌ها را در سال‌های دانشجویی، اشتغال در یک اداره و زمان مطالعه برخی وقایع نوشته است.

«حق مولف»، «توهم»، «تقدیر»، «آتش عشق»، «مترو»، «دود خنک»،‌ «دلسوزی»، «سینما خانگی»، «فکس» و «غفلت» عنوان 10 داستان کوتاه این مجموعه هستند. این کتاب در نمایشگاه کتاب تهران حضور خواهد داشت.

قسمتی از این کتاب را با یکدیگر می‌خوانیم:

 وقتی به خونه اونا می‌رفتم، خواهرش که تقریبا از من سه سال کوچیک‌تر بود در رو باز می‌کرد، البته من اون موقع‌ها زیاد متوجه این جور حرف‌ها نبودم ولی تعصب خاصی نسبت به آذر داشتم. با مادرم در موردش حرف زدم، اون هم قبول کرد. یک شب به طور غیر رسمی رفتیم خواستگاری تا هم مادرم خوب اون رو ببینه، هم بیشتر آشنا بشه و هم این که مزه دهنشون رو بدونه، اما با کمال ناباوری اونا جواب رد دادند. من هم از اون موقع رابطه دوستی با افشین رو کم رنگ‌تر کردم تا وقتی که خواهرش برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. بعدش هم با خبر شدم برای زندگی به یکی از شهرهای ایتالیا رفته و قراره همونجا بمونه.

من هم که شکست سختی خورده بودم بعد از اون به هیچ دختر دیگه‌ای فکر نکردم تا این که این تلفن لعنتی، دوباره فکرم را متوجه آذر و ازدواج با او مشغول کرد. یاد گذشته که می‌افتم سرم درد می‌گیره، قلبم تیر می‌کشه، و حسابی اعصابم رو خورد می‌کنه. امروز من از اول صبح حوصله درست و حسابی نداشتم با این تلفن و قرار ناهار، حسابی قاطی کرده بودم...

«پایان وارونه» با 88 صفحه،‌ شمارگان 2 هزار نسخه و قیمت 2 هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 1589520

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha