به گزارش خبرنگار مهر، الیزابت اسمی 21 سال سابقه تدریس دارد . به جزء 2 سال که کلاس دوم بوده مابقی را کلاس اول ابتدایی درس تدریس کرده است. او لیسانس ادبیات فارسی و مولف کتاب کمک درسی ریاضی پایه اول ابتدایی است. او دو پسره 9 ساله و 6 ساله دارد.
عماالدین پسر بزرگ اسمی به عنوان یک نویسنده کوچک، توانسته اولین کتابش را به چاپ برساند.
اسمی میگوید: قبل از اینکه عماد به کلاس اول برود، من هم مثل همه مادرها نگران این بودم که فرزندم در مدرسه و کلاس خوبی درس بخواند، اما تا روز جشن شکوفهها هنوز تصمیم نگرفته بودم که پسرم در کلاس خودم باشد یا نه. عمادالدین هم در تمام طول تابستان مدام از من میپرسید که معلم کلاس اول من کیست؟ من هم که هنوز تصمیم نگرفته بودم میگفتم: فکر نمیکنم در کلاس من باشی! با وجود تمام نگرانیها و استرسهایی که داشتم؛ بالاخره تصمیمم را گرفتم.
روزی که میخواستند بچهها را کلاسبندی کنند عماد نمیدانست که قرار است من معلمش باشم، اسمش را که خواندند تعجب کرد و در عین حال خوشحال شد چون خیلی دوست داشت در کلاس خودم باشد.
بچههای کلاس هم چون سال گذشته همگی با عماد در پیشدبستانی همکلاسی بودند، میدانستند من مادر عماد هستم به همین دلیل تمام سعیام را میکردم که بین بچهها فرق نگذارم. با این حال اوایل سال حساسیتهایی وجود داشت، وقتی حرف از تشویق میزدم بچهها میگفتند: یعنی عماد را هم مثل ما تشویق میکنید؟
چند مرتبه به خاطر مسائل جزئی به او سخت گرفتم و دعوایش کردم در حالی که شاید اگر یکی دیگر از بچهها بود و نه پسر خودم، با او این طور رفتار نمیکردم.
قضیه خانه اما به کل جدا بود؛ فراموش میکردم که من معلم او هم هستم و فقط مثل مادری دلسوز و مهربان با او مادرانه رفتار میکردم ، برای درس خواندنش از ابتدای سال با هم برنامهریزی کرده بودیم و این باعث شد که دیگر هیچ وقت لازم نباشد به عماد بگویم برو سر درس و مشقت. البته چون من شاغل بودم و عماد در سالهای کودکی رفتن به مهد کودک را تجربه کرده بود، بچه مستقلی بود و خیالم راحت بود که کارهایش را خودش انجام میدهد.
در تمام آن روزها سعی کردم بین حس مادری و معلمی تعادل برقرار کنم.
موقع ثبت نام عماد اطرافیانم میگفتند: عماد را مدرسه دیگری ثبت نام کن. آنها تجربه خوبی درباره این مسئله نداشتند و میگفتند: بقیه بچههای مدرسه روی بچه حساس میشوند. اما من ریسک کردم و الان هم پشیمان نیستم و خوشحالم که عماد رفتن به کلاس اول را با خودم تجربه کرد و حالا خاطرهای شیرین از کلاس اول دارد.
پسر کوچکم هم سال دیگر کلاس اول است و حالا دیگر تردید ندارم که میخواهم او در کلاس خودم باشد.
برادرش به او میگوید: اگر در کلاس مامان باشی بهت سخت می گیرد!
با اینکه سابقه کاری کمی نداشتم اما سالی که عماد در کلاسم بود باعث شد بیشتر درک کنم که بچهها به چه چیزهایی نیاز دارند. حس مادری نگران که بچهاش در مدرسه بود و معلمی که سرکلاس درس می داد توامان شده بود.
نمونه بودن در معلمی
اسمی به ایدههای جدیدی که چند سال است در کلاسهای درسش به اجرا میگذارد اشاره میکند و میگوید:
چند سالی است که از بچه ها میخواهم کتاب بنویسند، راجع به موضوع کتابهایشان فکر کنند و به من بگویند و در پایان سال کتاب را تحویل دهند.
در طول سال با بچهها برای بهتر نوشتن کتابشان تمرین میکنیم از جملهسازیهای سرکلاس که به بچه ها تمرین بهتر نوشتن را می آموزد گرفته تا مطرح کردن قصههای ناتمام یا داستاننویسی برای کارتونهای موردعلاقه بچهها. بچه هاخودشان نقاشی کتاب را میکشند و خلاصه طرح جلد و تمام کارهای کتاب پای خودشان است حتی بعضیها قیمت هم برای کتابشان میگذارند تا حس کنند یک نویسنده واقعی هستند.
مهمترین کار این است که بچه ها را خوب بشناسیم و درکشان کنیم و راه درست را به آنها نشان بدهیم. من به عنوان یک مادر شاغل به نسبت یک مادر خانه دار وقت کمتری در خانه هستم اما تمام تلاشم را مِیکنم تا کارهایم را برنامهریزی کنم.
یکی از ویژگیهای مادرهای معلم این است که روح و جسم بچهها ر ا بهتر میشناسند.
سالی که عماد شاگردم بود هم این برنامهها را داشتیم؛ پدرش هم دستی به قلم دارد و عماد دوست دارد مثل پدرش نویسنده شود. پایان سال تصمیم گرفت خاطرات سال اولش را بنویسد، خودش مطالب مهم را نوشت و ما کمکش کردیم مطالب اضافه را حذف کند بعد نقاشیهای کتاب را هم کشید. من و پدرش تصمیم گرفتیم برای تشویق کارش کتابش را به مرحله چاپ برسانیم.
سال سوم کارم بود که در جشنواره تدریس فارسی پایه اول در منطقه و استان تهران رتبه آوردم آن زمان در روستای بومهن درس میدادم سه دوره معلم نمونه شدم و سر گروه پایه اول بودم.
اسمی دیدار معلم کلاس اول خودش را در جلسه آموزگاران وقتی خودش هم معلم بوده یکی از بهترین خاطرات دوران تدریسش میداند و میگوید تدریس در کلاس اول را زیاد دوست نداشته اما حالا از این که معلم شده اصلا پشیمان نیست و با همه خستگیهایش در پایان هر سال تحصیلی دیدن بچههایی که خواندن و نوشتن را یاد گرفتند لذتی توصیف نشدنی برایش دارد.
..............................
گزارش از نیلوفر ذوالفقاری
نظر شما