کشور ما در حال گذر از حساسترین تحول تاریخی خود، یعنی گذر از توسعه نیافتگی به توسعه یافتگی است، این حسیاست به این دلیل است که تاکنون در دنیای کنونی پیش نیامده که یک کشور با گرایش اسلامی به رشد و توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی نائل شده باشد، ضمن اینکه گروهی بر این ادعا هستند که دین مانع توسعه است و جمع این دو ممکن نیست.
پیشرفت، حاصل نگرشی خاص به عالم است
پیشرفت و توسعه، حاصل یک نگرش خاص به عالم است و بدون ایجاد این نگرش خاص، پیشرفت و ترقی ممکن نیست و این نگرش خاص بیانگر لزوم وجود یک (فرهنگ مناسب) برای توسعه است. بنابراین عامل فرهنگ از جایگاه ویژهای در توسعه برخوردار است. بیتوجهی و کمتوجهی به آن تمام برنامههای توسعه را با ناکامی مواجه خواهد ساخت. بنابراین لازم است به صورت خاص رابطه فرهنگ و توسعه را کاملاً شناخته و در برنامههای توسعه به آن توجه کافی مبذول داشت.
رابطه فرهنگ و توسعه از دو دیدگاه قابل بررسی و حائز اهمیت است: اول اینکه فرهنگ را مجموعهای بدانیم که در تمام عناصر عموماً مساعد یا مانع حرکت توسعهای هستند، در این جایگاه، فرهنگ به عنوان یک مجموعه مؤثر بر فرآیند توسعه تلقی می شود. دوم اینکه فرهنگ را به عنوان مجموعهای که در فرآیند توسعه، شکل گرفته و محصول توسعه تلقی میشود، بپذیریم.
فرهنگ، از عوامل مؤثر بر توسعه است
در حالت اول فرهنگ، از عوامل مؤثر بر توسعه است و در حالت دوم نتیجه توسعه. حالت اول رابطه فرهنگ و توسعه را میتوان به (فرهنگ توسعه) تعبیر نمود و حالت دوم را به (توسعه فرهنگی).
فرهنگ به عنوان پیش نیاز و عامل مؤثر بر توسعه تلقی می شود. حال سؤال این است که این پیش نیازها و عوامل فرهنگی موثر بر توسعه که از آنها به (فرهنگ توسعه) تعبیر میکنیم شامل چه عناصری هستند؟. عناصری چون توجه به رسالت کار، دخالت عقل، مکروه نداستن گردآوری ثروت، امساک و صرفه جویی، داشتن روحیه خلاق و ... ازجمله عوامل فرهنگی مؤثر بر توسعه اقتصادی است. البته عده ای عناصر فرهنگی مؤثر بر توسعه را در نگرش علمی، رعایت حقوق دیگران، آزادی سیاسی و نظم پذیری و اعتقاد به برابری انسان و توجه معقول به دنیا دانسته اند.
زیربناهای توسعه
برخی جدی گرفتن دنیا را در حد معقول، تدبیر عقلانی امور معیشت، مشارکت مردم، حرمت نهادن به علم و عالمان و وحدت فرهنگی را به عنوان پیش نیازهای فرهنگی توسعه بر شمرده اند. برخی بر عوامل دیگری نظیر علمگرایی، قانونگرایی، تولید گرایی و تحول گرایی تأکید دارند و جمعی خرد دموکراتیک و خرد تکنولوژیک را مقدمه لازم برای حصول توسعه بر شمرده اند. گروهی اعتقاد به کار و انباشت سرمایه را به عنوان شرط لازم برای شروع و تداوم روند توسعه میدانند. عدهای مشارکت وسیع مردم خصوصاً مشارکت زنان را مقدمه توسعه و از عناصر موثر بر توسعه می دانند. عده ای ثبات سیاسی را شرط لازم می دانند. عده ای هم باور به پویایی اجتماع و اعتقاد به توسعه را به عنوان حداقل پیش نیازهای فکری توسعه به حساب آورده اند و عده ای احساس توانائی مسئولین و مردم در نیل به توسعه را از مقدمات لازم برای توسعه می دانند.

هرگز نباید تصور کنیم برای شروع و تداوم توسعه، همه آنها بدون کم و کاست و با همان ترکیب در جامعه ما باید تحقق یابند، بلکه باید به فرهنگ جامعه خودمان مراجعه کرده، هر کجا میتوانیم از آن کمک بگیریم و عناصر مثبتی را نیز که از دیگران میگیریم، به گونه ای اصلاح کنیم که با کلیت فرهنگی ما در تعارض و تضاد نباشد، زیر این تعارضات، خود به تعارضات فرهنگی و تشتت اجتماعی تبدیل شده و در جهت ضد توسعه عمل خواهد کرد.
به نظر می رسد پیش نیازهای فرهنگی مؤثر بر توسعه اقتصادی را می بایست به ترتیب زیر خلاصه کرد: نگرش معقول نسبت به دنیا و مظاهر آن، نگرش و برخورد علمی با مسائل، اهمیت دادن به نقش عقل، اعتقاد به آزادی ابراز اندیشه، اعتقاد به برابری انسانها و احترام به حقوق دیگران، لزوم نظم پذیری جمعی، عدم تعارض فرهنگی در جامعه و اعتقاد به توسعه.
نظر شما