به گزارش خبرنگار مهر، دکتر نیر طهوری پژوهشگر هنر و معماری در نشست بررسی پدیدارشناسی میراث فرهنگی" که چهارشنبه 27 اردیبهشت در مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی برگزار شد، به "رویکرد پدیدارشناختی به هنر اسلامی" با اشاره به فلسفه تطبیقی هانری کربن درحوزه اسلامی پرداخت و گفت: از نظر کربن هنر چه هنراسلامی و چه دیگر هنرهای دینی همان سیر و سلوک هستند و هدف هنر رسیدن به رستگاری است.
وی با بیان اینکه فهم آثار هنری بر مبنای هنرجان است، تأکید کرد: کربن مهمترین راه شناخت پدیدارشناسانه فلسفه تطبیقی را ماجرای غربی وغربی شدن – به معنای سهروردی- می داند و از فهم نبوی یاد می کند و می گوید فلسفه و نبویت از یک چراغ یعنی "مشکات نبوی" کسب معرفت می کند. ماجرای غربی شدن در واقع محو عالم واسطه است و همه چیز به دو مرتبه محسوس صرف محدود می شود.
وی سرمنشأ هنر اسلامی را عالم مثال دانست و افزود: فقدان عالم مثال مشخصه تفکر غربی است که منجر به خشک شدن تخیل خلاق می شود. شرقی شدن مرتبه طلوع نور معرفت در وجود فرد است. عالم مثال مورد تأکید سهروردی خارج از عالم محسوس است و در واقع " امر معنوی" است.
دکتر طهوری با اشاره به تفسیر کربن از سیروسلوک معنوی تصریح کرد: از دیدگاه کربن سیروسلوک سفری تمثیلی است و گذار عالم محسوس به عالم لطیف روحانی از طریق عالم واسطه است؛ در واقع ما از یک مرتبه وجودی به یک مرتبه وجودی دیگر وارد می شویم.
این استاد هنر تأکید کرد: کربن پدیدارشناسی را یک کشف المحجوب می داند یعنی در نگاه او پدیدارشناسی ضمن آشکارسازی، نجات بخش نیز است.
وی با بیان پدیدارشناسی ما را از خطرات تاریخی رها می کند به تشریح اصطلاح« تأویل» در آموزه های اسلامی پرداخت وگفت: "تأویل" تفسیر معنوی قرآن است. تأویل در واقع بازگرداندن نازل شده به حقیقت آغازین خود است. از نظر کربن هنر اسلامی سیروسلوک برای رستگاری است وهنر بالفعل کردن قوای باطنی است. اومعتقد است تمام تلاش هنرهای دینی از جمله هنر اسلامی برگرداندن امانت الهی است.
دکتر منصورزاده: تعامل بین پدیدارشناسی و موزه شناسی نقش مهمی در خودآگاهی انسان دارد
در بخشی از این نشست دکتر یوسف منصورزاده، مدیر گروه موزهداری مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی نیز طی سخنانی به ارائه مقاله خود با عنوان" پدیدارشناسی و موزه" پرداخت و گفت: در تاریخ شناخت ومعرفت شناسی با فراز ونشیب هایی مواجه هستیم که در آن گرایش به عینیت گرایی و ذهنیت گرایی یا طبیعت گرایی و گرایش به ماوراء طبیعت همواره به صورت افراط و تفریط در مقاطع مختلف پدیدار گشته است.
وی افزود: در این راستا هر وقت طبیعت گرایی، عینیت گرایی و توجه به ملموسات، محسوسات ومشاهدات در شناخت و معرفت شناسی بیشتر شده است موزه ها نیز به عنوان محصول این نوع نگرش ظهور کرده و به عنوان منبع مهم در گسترش شناخت انسان کمک شایانی نموده است.
منصورزاده یادآور شد: نخستین کسی که دانش را مترادف با شناخت پدیده های محسوس و ملموس مطرح کرد " ارسطو" بود. در سیستم فکری ارسطو هر پدیده ای که مورد کاوش و پژوهش قرار می گیرد بایستی رویکرد تجربی داشته و با مشاهده توأم باشد. این نوع تفکر اگرچه در عصر هلنیسم عمر کوتاهی داشت ولی نتایج ارزشمندی در شناخت پدیده های طبیعی و انسانی به همراه داشته و در نظام آموزشی خود بهمشاهدات تکیه کرد وبه همین دلیل موزه های متعددی در این عصر در آکادمی های آن روزشکل گرفت.
وی تأکید کرد: با ورود جامعه غرب به قرون وسطی رویکرد به متافیزیک در عرصه شناخت جای خود را به عینیتگرایی بخشید و معرفت شناسی نیز از ملموسات ومحسوسات وعینیتگرایی تهی گردید و موزه ها نیز ناپدید شدند؛ با ظهور آکویناس در قرن13 میلادی وطرح شناخت مبتنی بر محسوسات و ملموسات و مشاهدات مجددا زمینه فعالیتهای علمی را مطرح نمود و با ظهور نهضتهای اومانیستی و نگرشهای معرفت شناسی مبتنی بر عینیتگرایی وحسگرایی و مشاهده با نظریهپردازی های راجرز، بیکن و دکارت، شناخت ومعرفت شناسی به تجربه تکیه کرد وعینیتگرایی را به ذهنیتگرایی ترجیح داد.
این موزه شناس با بیان اینکه قرن 18 میلادی اروپا بیشترین حرکتهای معرفتشناختی مبتنی بر حس و مشاهده وعینیتگرایی را تجربه کرد، افزود: بزرگترین موزه ها ومجموعه های علمی چه در زمینه تاریخ طبیعی و چه تاریخ تمدنها محصول این دوره است و مهمترین نظریه معرفتشناسی نیز توسط کانت در این دوره عرضه گردید.
دکتر منصورزاده در پایان گفت: در تداوم نظریه کانت، هوسرل مکتب پدیدارشناسی را به منظور تحلیل منظم آگاهی و آنچه آگاهی به آن تعلق دارد پایه گذاری کرد که اساس آن مطالعه بر ساختار تجربه است. از آنجا که موزه ها منبع تجربیات بشری هستند تعامل بین پدیدارشناسی و موزه شناسی به عنوان یک ضرورت در حوزه شناخت می تواند نقش مهمی در خودآگاهی انسان باشد.
نظر شما