پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۱۸ خرداد ۱۳۹۱، ۱۶:۲۹

دلنوشته/

روستایی روی بال فرشته ها/ اینجا همه سهمش را ایثار کرده است!

روستایی روی بال فرشته ها/ اینجا همه سهمش را ایثار کرده است!

خرم آباد - خبرگزاری مهر: روستای صاحب الزمان استان لرستان، جایی در حوالی شهر زیبای خرم آباد معراجگاه شهدایی است که نام روستایشان را روی بال فرشته ها حک کردند، جایی که بیش از سهمش ایثار کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، از آسمان که به این کره خاکی نگاه می کنی در میان همه روزمرگیها و دنیازدگیها کشوری را می بینی پر از شجاعت، بیشتر که دقت کنی شهر غیرت را می بینی و در آن شهر روستای ایثار. روستایی مزین به نام صاحب الزمان (عج)...

اینجا قریه ایست در نزدیک ترین نقطه به خدا، روستایی با مردان شجاع، زنان استوار و کودکان مرد. شبهای این روستا عطر بهشت را می دهد و روزهایش پر از نور خداست.

آری، اینجا تکه ای از بهشت جاودانه است که همه سهم خود را از ایثار داده است. 79 شهید در یک منطقه کوچک یعنی همه سهم یک قریه از ایثار، شجاعت و دفاع از ارزشهای الهی.

به راستی که این روستا انتخاب شده است برای جاودانه شدن و ماندگاری در حافظه دنیا، برای ثبت شدن در تاریخ ایثار و پایمردی مردمان غیور یک ملت.

79 شهید در یک روستا برای آسمانی شدن آن کافی است، این قریه 79 مرد را فدا کرده و امروز سرافراز ایستاده است. همه مردمان این روستا با شهدا نسبت دارند تا هیچکدام از اهالی این روستا با عنوان فرزند شهید، مادر شهید، همسر شهید و ... بیگانه نباشند.

در این روستا زنان زیادی مردان خود را راهی جبهه ها کردند و همه سهم خود را از همه دنیا برای حفظ آنچه آرمانشان بود فدا کردند و حالا همه سهم همان زنان از دنیا یک شهید، یک فانوس، یک بغل گل نرگس و انتظار دیدار با مردان جاودانه خود است.

اینجا کودکان خیلی زود مرد شده اند تا در نبود پدرانشان چراغ خانه روشن بماند و دختران زیادی یاد گرفته اند که آخرین نوازشهای پدرانشان را در خاطر نگه دارند.

قدم که می گذاری اینجا، در همین حوالی شهرهای پرازدحام خودمان روستایی را می یابی که جای جایش بوی بهشت و کربلا می دهد و می دانم هرکس روی این خاک قدم بگذارد ساعتی مهمان بهشت و بهشتیان است.

قریه صاحب الزمان، جایی که فرزندان روح الله متولد شدند تا روح خدا تنها نماند، جاییست که گفته می شود در اوایل جنگ از همین روستای کوچک گروهان گروهان نیرو به جبهه ها اعزام می شد. اینجا بیشتر از آنچه سهمش باشد بخشیده و بیشتر از آنچه داشته فدا کرده است.

نفس که میکشی انگار عطر کربلا هنوز اینجا در حوالی روستا و در نزدیکی گلزار شهدا پرسه می زند. دختر جوان با آه و اشک از پدرش می گوید و فراقی که از سه ماهگی نصیبش شده است. هوای روستا، هوای یادواره و هوای چشم ها و دلهایمان بی هوا بارانی می شود.

دختر و پسر جوان بلند بلند دل نوشته می خوانند و می گریند! ظهر تابستان است و عرقی گرمی روی پیشانی همه مان نشسته است. هوا گرم نیست ولی هم نگاهمان بارانیست و هم پیشانی مان غرق در باران شرمندگی! گاهی یادمان می رود در همین نزدیکی، در همین حوالی، خیلی نزدیکتر از آنچه می پنداریم چشم هایی ما را می پایند که بعد از عبور قافله شهدا چه کرده ایم.

اینجا تابستان است و عشق در میان رگه های هوا می رقصد، بوی کربلا از لابه لای عکسهای شهدای روستای صاحب الزمان به مشام می رسد، قدم که می زنی در نمایشگاهی که اهالی روستا برپا کرده اند انگار روی حس مبهمی از عشق و عزت معلق هستی!

اینجا حس بزرگی جریان دارد، به اندازه همه روزهای اقتدار ایران من!

............................................................

گزارش: زهرا حسینی

کد خبر 1620788

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha