خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: چندی قبل محمدابراهیم شریعتی، مدیر انتشارات و کتابفروشی «عرفان» که در انجمنها و تعاونیهای حوزه نشر و کتابفروشی افغانستان نیز فعالیت میکند، گفته بود که رمانهای ایرانی در افغانستان طرفدار زیادی دارد و خیلی جالب است که ذائقه کتابخوانهای افغانستان از ایران خیلی فاصله ندارد و وقتی برخی آثار در ایران مطرح میشوند در کشور ما هم پرطرفدار هستند.
همچنین اینکه جمعی از ناشران افغان در دیدار با رئیس موسسه انتشارات بینالمللی الهدی خواستار تشکیل سندیکای مشترک ناشران ایران و افغانستان شدند و به جز آن از دولت جمهوری اسلامی ایران خواستند در ارائه تسهیلات به منظور خروج و واردات متقابل کتاب بین ایران و افغانستان مساعدت بیشتری کرده و پیشنهاد راهاندازی سامانه تبادل الکترونیک محتوای کتب فارسی را ارائه دادند، نشان میدهد که اوضاع کتابهای ما در جوار شرقی کشور، روزهای درخشانی را سپری میکند.
استقبال گسترده از آثار سیمین دانشور، پس از درگذشت این بانوی بزرگ و نامدار داستاننویسی ایران را نیز به ماجرای علاقهمندی کتابخوانان افغانستان نسبت به آثار ایرانی به خصوص داستانها و رمانهای کشورمان علاوه کنید. آنگاه خواهید دانست که وقتی یک کتابفروش افغان حدود 3700 عنوان کتاب ایرانی را به وزن 75 تن به کشورش میبرد، چه مفهومی دارد.
این اتفاق خوشایند را میشود به چه قضایایی ربط داد؟ رشد فرهنگی و رواج مطالعه و کتابخوانی در افغانستان پس از جنگ، همزبانی و بینیازی از ترجمه، کیفیت آثار داستانی نویسندگان ایرانی، ارزانی کتاب در ایران یا همه اینها؟!
به گمان من، همه این دلایل میتواند به اقبال بیشتر کتابهای ایرانی منجر شود، اما سهم نویسندگانی که سفرنامههایی از این کشور فارسیزبان تهیه کرده و با شمارگان بالا در اختیار مخاطبان قرار دادهاند، نباید نادیده گرفته شود.
نمایی از کتابفروشی جدید و قدیم موسسه الهدی در کابل
یک سال قبل، سفرنامه افغانستان رضا امیرخانی، نویسنده خوشنام و توانای کشورمان با عنوان «جانستان کابلستان» به نمایشگاه کتاب رسید و به یکی از آثار پرفروش نویسنده و ناشر (افق) تبدیل شد. این سفرنامه، برشی از یک گذر کوتاه تاریخی است که با چشمدیدهای نویسنده کتاب انعکاس چاپی پیدا کرده است.
هرچند از زمان کوتاه چند روزهای که نویسنده در اختیار داشته، بیشتر از این نباید از او انتظار داشت، اما جانستان، انعکاس خوبی از حال و روز امروز کشور افغانستان دارد و دایره و وسعت انعکاس آن با توجه به زمان اندک سفر، قابل قبول است.
امیرخانی تلاش کرده تا تأکید ویژهای روی آداب و رسوم بومی و تعامل رفتاری مردم داشته باشد و در این کار، موفق هم بوده است. یعنی آن چیزی را که خودش تجربه و مشاهده کرده، خیلی خوب انعکاس داده است. هرچند که جانستان، تمام افغانستان نیست.
پس از جانستان کابلستان، این «در پایتخت فراموشی» محمدحسین جعفریان، نویسنده، شاعر، روزنامهنگار و مستندساز بود که با عقبهای از زیستی محققانه در افغانستان به بازار کتاب آمد. انتشارات سوره مهر که این کتاب را به نمایشگاه کتاب سال جاری رسانده بود، همانجا برای این کتاب یک مراسم رونمایی برگزار کرد که علاوه بر ایرانیها، چند نویسنده و پژوهشگر افغان حاضر بودند و به تمجید و ستایش این اثر پرداختند.
در پایتخت فراموشی، اگر چه به تعبیر بهروز افخمی، سینماگر ایرانی و همسفر نویسنده در سفر به افغانستان، «یک گزارش خوب ژورنالیستی» به شمار میرود و کمتر در قواره یک سفرنامه ظاهر شده است، منتها به دلیل احاطه و اشراف فوقالعاده محمدحسین جعفریان به گویش، مناسبات فرهنگی و سیاسی، ارتباطات اجتماعی و حتی نوع مراودات رجالی افغانستان به اثری خواندنی و ارزشمند تبدیل شده که مخاطبان این کتاب در جوار شرقی کشور ما به همین دلایل از آن استقبال میکنند.
در پایتخت فراموشی، اثری خوشخوان و آموزنده، نه تنها از حیث آشنایی با اصطلاحات و فرهنگ عامه است، بلکه مخاطبان ایرانی و افغانستانی را با تاریخ سیاسی این کشور در چند دوره از حاکمیت آن، از عصر استقرار طالبان تا روی کار آمدن حامد کرزای و نوع روابط دیپلماتیک این کشور با جمهوری اسلامی ایران آشنا میکند.
حضور این دو کتاب، یعنی «جانستان کابلستان» و «در پایتخت فراموشی» در قفسه کتابهای ایرانی ارسالی به افغانستان موجب میشود تا سایر آثار داستانی کشورمان، چه از این دو نویسنده باشد و چه نباشد، مورد توجه گستره عظیم مخاطبان کتابهای فارسیزبان در این کشور قرار گیرد. به معنی دیگر، دو سفرنامه از دو نویسنده نامآشنای کشورمان به سایر کتابهای ایرانی مدد رساندهاند تا فرصت بهتر و بیشتری برای دیده شدن در کشور همسایه و همزبان ما پیدا کنند.
نظر شما