سلفی گری حکومتی
تفاوت اصلی سلفیت حکومتی با سلفیت جهادی، فلسفه سیاسی این گرایش ها و به شکل مشخص نوع موضع گیری این گروه ها نسبت به انحراف حاکمان سیاسی از شریعت اسلامی است. تفاوت این گروه ها در اعتقاد به جواز انقلاب و سرنگونی حکومتهای فاسد می باشد.
بنا به دیدگاه سلفیت حکومتی که مستند به برخی متون روایی و فتاوای اهل سنت می باشد، حاکم سیاسی به هر شکلی که به قدرت رسید تا هنگامی که آشکارا کفر خود را اعلام نکرده باشد، ولی امر جامعه اسلامی است و اطاعت از او واجب شرعی می باشد.
در این تفکر، در صورتی که ولی امر و حاکم سیاسی، خلاف شرعی انجام داد، مردم و عالمان دینی تنها وظیفه امر به معرف زبانی را دارند. قیام علیه چنین حکومت هایی در این نگاه بسیار مذموم، خلاف شرع و ناپسند می باشد. این گرایش در حقیقت سلفیت سنتی است که به شکل مستقیم از درگیری با صحنه عمومی فرهنگی و سیاسی کناره گیری می کند و توجه به مسایل علمی و شرعی را ترجیح می دهد، در زمینه های فقهی سختگیر است و نسبت به گفتمان اندیشه معاصر، احتیاط دارد.
از متن این جریان گرایشی برخواسته بنام سلفیت احیایی نماینده و سخنگوی این گرایش شیخ «محمد ناصرالدین البانی» می باشد. «فرانسوا بورگا» و «اولیویه» معتقدند: علت رشد این نوع از سلفیت، به استراتژی های امنیتی حکومت های کشورهای حوزه خلیج فارس بازگشت دارد. حکومت های کشورهای حوزه خلیج فارس از این نوع سلفیت پشتیبانی کرده، این گرایش را به گرایشی محافظه کار تبدیل نمودند و در رویارویی با سلفیت روبه رشد سیاسی و جهادی، از آن بهره برداری کردند.
دعوت این جریان، بازگشت به اسلام بدون آلودگی به هواها و بدعتهای معاصر و کهن است (بدعت بنا به تعریف سلفی) این گرایش معتقد به پردازش پایگاه مستحکم و مستند به افراد صالح است و گروه گرا نیست. این گرایش دارای دغدغه نجات افراد است و فعالیت گروهی و همچنین عملکرد سیاسی و جهادی را به شکل جمعی و تشکیلاتی، حرام می داند. این گرایش معتقد است تربیت و تزکیه جامعه، در نهایت منجر به تشکیل حکومت اسلامی خواهد شد، بدون اینکه با حاکمیت موجود رودرو شود یا در مشروعیت سیاسی آن تشکیک نماید.... عبارت مشهور آنان این است که «سیاست، ترک سیاست است.»
این گرایش معتقد به تحریم وسایل و اماکن تفریحی، سینما، موسیقی و ... می باشد، برخلاف جریان اصلاحی سلفی که معتقد است تا وقتی این پدیده ها بر خلاف متون شرعی و مقاصد شریعت اسلامی عمل نکرده باشند، استفاده از آنها جایز است. بیشتر پیروان این جریان از طبقات فقیر و حاشیه نشین جامعه هستند. شعار و اندیشه اساسی این جریان را می توان در این بیت شعر خلاصه نمود که بارها در گفتار و نوشتار آنان مطرح شده است: و کل خیر فی اتباع من سلف/ و کل شرّ فی ابتداع من خلف:تمامی خیرها در پیروی از سلف و پیشینیان است/و تمامی شرور در بدعت های کسانی که بعدها آمدند.)
سلفی گری جهادی
برخی از تحلیلگران معاصر، کتاب «معالم فی الطریق» نوشته سید قطب را مانیفیست جنبشهای سلفی دانسته اند در حالی که پژوهشگرانی دیگر، کتاب «الفریضه الغائبه» نوشته «محمد عبدالسلام فرج» را منبع اساسی نظریه پردازی این گرایش برشمرده اند. این پژوهشگران با اعتراف به اهمیت اندیشه های سید قطب در بروز دیدگاه های رادیکال، بر این نکته تأکید دارند که کتاب عبدالسلام فرج، به شکل مشخص به نظریه پردازی درباره عملکرد مسلحانه پرداخته است.
در نقطه مقابل، جریان سلفیت علمی و حکومتی، معتقد است که سلفیت جهادی اساسا سلفی نیست و به جهت تکفیر و کشتار بیگناهان خود را به دروغ به مفاهیمی مانند سلفی گری و جهاد منتسب نموده است. برای شناخت تفاوت دقیق این دو نگاه و بررسی نقدهای سلفیت حکومتی نسبت به سلفیت جهادی می توان به سلسله مقالاتی که شیخ «عبیکان» در روزنامه الشرق الاوسط نگاشته است مراجعه نمود. با این که قرار بود مناظره ای میان شیخ «طرطوسی» - یکی از نمایندگان تفکر سلفیت جهادی در سوریه - و شیخ «عبیکان» در همین موضوع انجام پذیرد ولی این مناظره انجام نشد.
نمایندگان جریان سلفیت حکومتی معتقدند گرایش سلفیت جهادی اندیشه های «خوارج» را احیا نموده است در حالی که در مقابل جریان جهادی، سلفیت سنتی را به پیروی از تفکر «مرجئه» و توجیه فساد حاکمان سیاسی متهم می نماید. از سوی دیگر جریان سلفی جهادی به شدت با گروه های اسلامگرا و حتی سلفی که در فرآیند فعالیت های سیاسی مشارکت مدنی داشته اند مخالفت می نماید. القاعده به صراحت حماس را به جهت شرکت در انتخابات و تشکیل حکومت محکوم کرد و حماس را به انتخاب یکی از دو حالت فرمان داد: باقی ماندن به شکل جنبشی جهادی و جهانی یا تبدیل شدن به حرکتی سیاسی غیر دینی و غیر ارزشی.
برخی نویسندگان این جریان معتقدند مشارکت مدنی در حکومتهای رایج کنونی، تلاش برای نزدیک کردن اسلام و کفر است و راهیابی جریانهای سلفی به پارلمان طعمه ای برای از بین بردن تدریجی این گروهها می باشد. آنان گروه های شرکت کننده در فرآیند مشارکت مدنی را گرفتار روشهای ماکیاولی دانسته که سیاست را برتر از هر شریعتی می دانند.
«ابوقتاده فلسطینی» یکی دیگر از نویسندگان این جریان در مقاله ای با بررسی فتوای تکفیر «قاضی عیاض مغربی» نسبت به عالمانی که کفر دولت «عبیدیه» را اعلام نمی کردند، تلاش دارد با نمونه سازی و تشبیه تاریخی، کفر عالمانی را که کافر بودن حکومت های فعلی را تصریح نمی کنند، اثبات نماید.
نظر شما