مجله مهر: اوایل شهریور ماه 90 که هنوز اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی در حد یک اتهام مطرح میشد، خبری درباره یک بی انضباطی اقتصادی دیگر مبنی بر اعطای 47 فقره وام مسکن به یک فرد حقیقی در سر خط اخبار رسانهها قرار گرفت که منجر شد قائممقام وقت بانک مرکزی در اولین نشست مطبوعاتی خود به صراحت از برخورد شدید و بدون اغماض با اخلالگران بازار پول و خاطیان نظام بانکی خبر دهد.
• همراه با شوهر و پسرم به آژانس املاک «ب» رفتیم و «ک - ش» هم آمده بود.
• «ک - ش» در حضور املاکی، شوهرم و پسرم به من گفت: «خانه مورد معامله در رهن بانک است و بر روی آن سی میلیون تومان وام اخذ شده است.» شاهد دارم که این آقا به من گفت که بر روی این خانه فقط سی میلیون تومان وام اخذ کرده است.
• «ک - ش» در حالی اظهار کرد که فقط سی میلیون بر روی این خانه وام گرفته که میزان وام بیش از این مبالغ بود. وقتی ماهیت فروشنده برایمان مشخص شد، متوجه شدیم به اندازه ارزش منزل مورد معامله، قبلاً از بانک وام گرفته و خانه را در رهن بانک درآورده است.
• «ک - ش» در آژانس املاک درخواست کرد تا روز حضور در دفترخانه، 5 ماه به وی مهلت دهیم تا آنکه در این مدت بتواند خانه را از رهن بانک خارج و بالاخره در محضر به نام بنده بزند.
• من اعتماد کردم و به این ترتیب ما را دوره کردند و مبایعهنامه را امضا کردیم. «ک - ش» و مشاور املاک که در تنظیم مبایعهنامه نقش داشتند، ذکر کرده بودند که این منزل در رهن بانک است اما متذکر نشده بودند به چه میزانی ...، ما هم امضا کردیم.
• چندی پس از امضای مبایعهنامه از طریق دیگر شکات وی که دیگر با همدیگر آشنا شده و همدرد هستیم، متوجه شگرد «ک - ش» شدم. به شعبه بانکی که خانه مورد معامله در رهن آن قرار داشت، مراجعه کردم. موضوع را با آنها درمیان گذاشتم. بالاخره نامهای از آن بانک دریافت کردم مبنی بر اینکه «ک – ش» اصلاً حق فروش این ملک را نداشته است.
• نامه بانک را به دادگاه ارائه کردم اما قاضی قبول نکرد و گفت: «چون در مبایعهنامه ذکر شده که این خانه در رهن است، حرفتان به هیچ جا نمیرسد.» قاضی به من گفت: «میخواستی چشمهایت را باز کنی تا سرت کلاه نرود.»
• تا کنون سه بار شکایت کردهام اما هر سه بار نتیجهای نگرفتهام.
• به اتحادیه املاکیها شکایت بردم. مسئولان ارشد اتحادیه هم گفتند: «هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. ما فقط میتوانیم 10 روز آژانس مسکن را بخاطر اینکه تخلف کرده است ببندیم.» ارشدهای اتحادیه به دستاندرکاران آژانس مسکن «ب» گفتند: «این کاری که شما کردید مثل این است که یک دختر را دو بار شوهر دهند. یعنی خانه یک بار در رهن بانک درآمده و یک بار هم به دیگری فروخته شده است!» یک مسئول اتحادیه از مسکن «ب» پرسید: «چرا این کار را کردید؟» دست اندرکار مسکن «ب» هم پاسخ داد: «حواسم نبود.»
• حواسپرتی مشاور املاک به قیمت از دست رفتن حاصل 30 سال زحمت خودم و شوهرم که 100 میلیون تومان پسانداز بود تمام شد.
• قرار شد 20 دی ماه مبایعه نامه امضا کنیم. اما هنوز هم نگفته بود خانه در رهن بانک است اما وقت امضا دیدم که در مبایعه نامه نوشته شده که این خانه در رهن بانک است.
• از این و آن شنیده بودم حداکثر وامی که می شود بر روی منزل بگیری (آن هم به سخت) 17 میلیون تومن است. از «ک - ش» پرسیم این میان وامی که در ازایش خانه در رهن بانک رفته است 17 میلیون تومان است؟ او پاسخ داد: «یک مقدار بیشتر است.»
• «ک - ش» در آژانش مسکن گفت: «پنج یا شش ماه دیگر به محضر برویم.» گفتم چرا این قدر طولانی؟! در حالی که پول من حاضر است ....؛ «ک - ش» گفت: «اولا می خواهم بازپرداخت وام تمام شود. همچنین میخواهم تفکیکی بگیرم، که این موضوع زمان بر است و طول می کشد.»
• به این ترتیب مبایعه نامه را امضا کردیم.
• دو روز بعد از امضای مبایعه نامه برای جراحی بستری شدم. بعد از مرخصی از بیمارستان مطلع شدم جریان چیست.
• قرار بود «ک - ش» 15 مرداد ماه 89 به محضر بیاید و ضمن اینکه بقیه پولش را دریافت می کند، ملک را به صورت محضری به نام مالک جدید بزند اما نیامد.
• تا کنون 2 بار دادگاه تشکیل شده و هر 2 بار نتیجه نگرفته ایم.
• «ک - ش» عنوان کرد مبلغی از بازپرداخت وام باقی مانده است لذا ابتدا باید فک رهن کند و سپس مابقی پول خرید ملک که معادل 24 میلیون تومان بود را دریافت کند.
• بعد از امضاء مبایعه نامه به بانکی که ملک در رهن آن بانک بود مراجعه کردم و میزان وامی که بر روی این ملک اخذ شده بود جستجو کردم. یکی از دست اندرکاران این شعبه بانکی عنوان کرد معادل کل قیمت ساختمان بر روی آن وام اخذ شده است. بنابراین کل ساختمانی که «ک - ش» به بنده فروخته بود در رهن بانک بود. این درحالیست که او اظهار میکرد فقط 28 میلیون تومان بر روی آن وام اخذ کرده است.
• از بانک مربوطه درخواست کردم یک گواهی درباره اینکه کل ملک مورد معامله در رهن بانک است، صادر کند اما آن متصدی امور بانکی عنوان کرد: «اصلا شما را نمی شناسم که بخواهم نامه بدهم.»
• 25 خرداد 89 وقت محضر داشتیم که «ک - ش» نیامد.
حاضران در این میزگرد خواستار شدند تصویری از این نشست منتشر نشود. صدا و تصاویر شکات «ک - ش» در مجله مهر موجود است.
نظر شما