پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۳۱ مرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۳۷

انتشار «مطالعات پسااستعماری»/ چگونگی رویارویی­ فرهنگ­ غربی با غیر

انتشار «مطالعات پسااستعماری»/ چگونگی رویارویی­ فرهنگ­ غربی با غیر

نویسندگان در کتاب «مطالعات پسااستعماری» در کنار تعریف واژه­ پسااستعمار و بررسی سیر تاریخی این واژه به چگونگی رویارویی­ فرهنگ­ غربی با فرهنگ­های غیرغربی می پردازند.

به گزارش خبرگزاری مهر، از آغاز دوران رنسانس تا پایان قرن نوزدهم، قدرت­های اروپایی پیوسته مشغول یورش به کشورهای دیگر و مستعمره کردن آنها بودند. پدیده­ای که با خشونت، جنگ و تهاجم همراه بود، فرهنگ­های بسیاری را در خود هضم کرد و ثروت­های بسیاری از کشورهای جهان را به غارت برد. درباره­ علل گسترش استعمارگری و لشکرکشی­های کشورهای اروپایی دو دیدگاه وجود دارد.
 
نخست اینکه استعمارگری ادامه­ همان علایق امپراتوری­های پیش از مدرنیته بوده است که منجر به گسترش اراضی امپراتوری­ها شده و عموماً با جنگ­ طلبی همراه بوده است. دیدگاه دوم که از دیدی اقتصادی به موضوع می­نگرد، استعمارگری را که در عصر صنعتی شدن و و با رشد مدرنیته به اوج رسیده است نشأت ­گرفته از شکل ­گیری نظام سرمایه­ داری­ای می­داند که در مرحله­ای خاص اقتصادی برای گسترش بازار تولید و نیروی کار خود به دیگر کشورها هجوم برده و سعی در تسلط اقتصادی بر آن کشورها داشته­اند.
 
ماهیت این دست­اندازی­ها و مداخله­گری­ها هر چه باشد این واقعیت تغییرنایافتنی را در بر دارد که استعمارگری در ذات خود و به همراه بهره­کشی­های اقتصادی و سیاسی، فرهنگ­های دیگر را تغییر داده و ماهیتی دیگر به هویت فرهنگی آنها بخشیده است. تغییری که گروهی از آن با این استدلال دفاع می­کنند که استعمار به همراه خود آنچه را که آنان مدرنیته و فرهنگ ناشی از آن می­دانند با خود به همراه آورده است و دست ­کم روش‌های آموزشی، پزشکی و فنآوری وابسته به مدرنیته­ اروپایی را برای کشورهای استعمارزده به ارمغان آورده است.
 
پرسشی که بی­درنگ از پس این ادعا سرک می­کشد این است که آیا استعمارگران با سلطه­ دادن فرهنگ غربی بر کشورهای استعمارشده­، این کشورها را از آن فرهنگی که می‌توانستند از آن برخودار باشند محروم نکردند؟ و اینکه آیا فرهنگ­های کهن آسیایی و آفریقایی باید فرهنگهایی ناکارآمد به حساب آیند، تنها به واسطه­ اینکه پیروان مدرنیته­ غربی فرهنگ اروپایی را نو، مؤثر و برتر از دیگر فرهنگ­ها می­دانند؟ شکی نیست که سلطه­ گفتمان مدرنیته­ اروپایی یکی از دلایل چنین دیدگاهی است. 
 
با این حال اگر بپذیریم که گفتمان استعماری توانسته است نفوذ خود را در سایر نقاط جهان گسترش دهد و دیگر فرهنگ­ها را مقهور خود کرده است این گفتمان را به نوعی بزرگ­نمایی نیز کرده­ایم؛ چرا که اگر بپذیریم فرهنگ استعماری سایر فرهنگ­ها را در هم کوبیده یا نابود کرده است آنگاه پذیرفته­ایم که فرهنگ در ذات خود ساکن و تغییرناپذیر است. بدین‌ترتیب گفتمان استعماری حتی اگر توانسته باشد در درون فرهنگ­های دیگر نیز نفوذ پیدا کرده باشد نتوانسته آنان را کاملاً مقهور خود کند. به خصوص اینکه هر قدر فرهنگ­های دیگر از منظر تاریخی قدیمی­تر و از نظر بعد جغرافیایی گستره­تر نیز باشند چنین تغییرپذیری­ای دشوارتر بوده است.
 
از این لحاظ جامعه­ی متأثر از استعمارگری از یک سو باید هویت خویش را بازیابد و از سوی دیگر باید برای تثبیت هویت فرهنگی خویش تلاش کند. هر دو این عملکردها باید با  بازنمایی فرهنگی انجام گیرند و این بازنمایی نیز تنها از طریق درک ابزارها، شیوه­ها و ساختارهای کهنی شدنی است که در هر کدام از این فرهنگ­ها نهادیده بوده و امروزه به گونه­های محلی یا حتی ملی مورد بهره­برداری قرار می­گیرند.
 
 
به هین دلیل است که بسیاری از پیشگامان طرح­های پسااستعماری در تلاش بوده­اند با استفاده از روش­های خلاقانه­ی درون فرهنگ خود به استیفای هویت فرهنگی خویش پرداخته و از این طریق ساختارهای فرهنگی خویش را بازیابند. با این حال منتقدان دیگری هستند که کلیشه­ها و اسلوب­های فرهنگی غرب را نیز به طور کامل انکار نمی‌کنند. چراکه از نظر اینان با استفاده از همین کلیشه­ها (حتی خود زبان انگلیسی به عنوان یک زبان بین‌المللی) می‌توان فرهنگ­های ملی و محلی را به جهانیان شناساند و حتی از این طریق رویکردهایی نو نیز برای این فرهنگ­ها ابداع کرد.
 
از نظر اینان مثلاً اگرچه رمان ژانری غربی محسوب می­گردد، با استفاده از آن می­توان بسیاری از صداهای محلی و ناشنیده را که پس پشت همان سلطه­ استعماری پنهان گشته­اند بازیافت و در فرهنگ جهانی نهادینه کرد. چنین عملی البته شناخت اسلوب­های و کلیشه­های جهان ­شمول ادبی و هنری را در گستره سینما و تأتر و ادبیات و ... می­طلبد. نوعی شناخت که بتواند درون ­مایه­های ملی و مذهبی سایر ملت­ها را در اسلوب­های گوناگون گنجانده و از آنان هنری معیار بسازد و از این طریق با استفاده از همان ساختارهای معیاری که غرب در تلاش است با به کار بستن­شان بر سایر فرهنگ­ها سلطه یابد، اسلوب­ها و ساختارهایی جهان شمول ایجاد کند.
 
بدین ترتیب مجموعه مقالاتی که در پی می­آیند در کنار تعریف واژه­ پسااستعمار و بررسی سیر تاریخی این واژه به چگونگی رویارویی­ فرهنگ­ غربی با فرهنگ­های غیرغربی می­پردازند. در جای ­جای این مقالات سیر تاریخی این رویارویی­ها مطالعه می­شود. رویارویی­هایی که گاه شکل رد و انکار اسلوب­های غربی را به خود می­گیرد و گاهی نیز از این شیوه­ها تأثیرپذیر می­گردد. در هر حال، به کار بستن هر کدام از این شیوه­ها می­تواند در اعاده­ تجربه­ استعماری و بازیافت فرهنگ­های متأثر از استعمارگری مفید واقع شود. امید است که ترجمه­ این آثار بتواند برای پویندگان این رشته مفید واقع شود.
 
کتاب «مطالعات پسااستعماری» تألیف جمعی از نویسندگان، با گزینش و ترجمه جلال فرزانه دهکردی و رامین فرهادی به همت انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) در سال جاری به بهای 60000 ریال منتشر شد.
کد خبر 1677223

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha