به گزارش خبرنگار مهر، کمی آن طرف تر در خیابانی شلوغ و مملو از ماشین، جایی نزدیک به سازمان بهزیستی، توانبخشی و کاردرمانی شهریار، روی ویلچر به همراه پدرش منتظر ترمز یک ماشین است، اما گویی رانندگان تاکسی همه شان عینک دودی های تیره ای برچشم زده اند و نگاه منتظر او و پدرش را نمی بینند...
کمی نزدیک تر شدم، لبخند معصوم و زیبایش را کاویدم، پر بود از تقاضای کمک...
"یعنی خوب می شم؟" و صدای آرام پدری که وعده سلامت را به پسر می داد... پرسیدم اینجا می آیی فیزیوتراپی؟ نه کار درمانی... از شهرک پیک می آییم. نزدیکی محل سکونتمان کار درمانی نیست، مسیر سختی است آن هم با ویلچر.
تاکسی ها و وسایل شخصی از کنارمان عبور می کردند آنهایی که فکر می کردند با هم هستیم توقف نمی کردند و کسانی هم که تصور می کردند جدا از هم هستیم تنها از من مسیرم را سئوال می کردند، گرچه پیاده رفتن برای کسی مثل من که می تواند پیاده راه برود کار مشکلی نبود اما...
مدتی که گذشت و بعد از ساعتی انتظار ماشینی ایستاد پیرمرد به سختی پسر را بغل گرفت و داخل ماشین گذاشت.
پسر در حالی که از درد کمر ناله می کرد، گفت: خاله... من باعث عذاب پدر و مادرم هستم؟ بغض عجیبی گلویم را می فشرد دستش را به گرمی فشردم و گفتم: مطمئن باش اجر صبر و حمایت پدر و مادرت از تو برایشان محفوظ هست و تو تنها به بهتر شدن و بهبود سلامتت فکر کن....
می دانستم هزینه درمان و داروی جعفر خیلی زیاد است و این را از لابلای کلام پدرش متوجه شده بودم اما کاش می توانست کاری کرد که پدر و مادرهایی که فرزند معلول دارند جز رسیدگی به فرزندشان دغدغه ای دیگر جز امرار و معاش و ... نداشته باشند...
تمام تلاشم را کردم تا انرژی خود را در کلام جمع کرده و حرفهای انرژی بخش و تاثیر گذاری به جعفر بگویم و فکر می کنم به هدفم دست یافتم چون جعفر هنگامی که داشت به سختی در ماشین جای می گرفت، در حالیکه تشکر می کرد، گفت: خاله خاله تا شب دعات می کنم و این دعای جعفر و درد و دلش بود برای من ...
بسیار زیادند جعفرهایی که برای درمان به مراکز توانبخشی بهزیستی مراجعه می کنند و فقط کافیست با نگاهی دقیق تر به اطرافمان خیره شویم تا تعداد کثیر آنان را در ذهنمان شمارش کنیم.
شاید با کمک های لحظه ای باری از دوش آنان بتوان برداشت اما کمک اصلی را قرار است کسانی در حق آنان انجام دهند که به واسطه آنان یکی از آن هزار درد جامعه درمان شود و به قول چینی ها باید به انسان نیازمند ماهیگیری یاد داد تا نیازش را برای همیشه برطرف کرد.
حال وظیفه مسئولان کشورمان است که علاوه بر خدمات رسانی های مقطعی برنامه ای دراز مدت برای معلولان داشته باشند تا باری از دوش آنان و خانواده هایشان برداشته شود و بتوان از پتانسیل تک تک افراد جامعه به نحو احسن استفاده شود اما گویی مسئولین کمتر زمانی را برای عمیق شدن به مسائل ریزدردمندان جامعه می گذارند.
مریم رضایی
نظر شما