پیام‌نما

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * * * * قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. * * مؤمنى را كه هست نيكوكار / بهر او مهر مى‌دهد دادار

۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۰۷

«دیاز» از قلب شکسته می‌گوید/

کتاب تازه برنده پولیتزر پس از 16 سال نوشتن به بازار آمد

کتاب تازه برنده پولیتزر پس از 16 سال نوشتن به بازار آمد

جونات دیاز نویسنده برنده جایزه ادبی پولیتزر با انتشار کتاب جدیدش که دیروز به بازار آمد، از قلب شکسته سخن گفته است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: کتاب جدید جونات دیاز که با نام «اینطوری او را از دست می‌دهی» منتشر شده، دیروز به بازار کتاب آمد. دیاز درباره این کتاب گفتگویی با وال استریت ژورنال انجام داده است.

این مجموعه که حدود 16 سال زمان صرف نوشتنش شده، با همان شخصیت‌هایی شکل گرفته که دیاز در مجموعه داستان اولش با عنوان «غرق شدن» آن‌ها را مطرح کرده بود: برادرانی به نام جونیور و رافا که شبیه خود دیاز، در جمهوری دومینیکن متولد شده‌اند و در سن جوانی به نیوجرسی مهاجرت کرده‌اند. این قصه‌ها با موضوع عشق، از دست دادن و شکسته شدن قلب، داستان زندگی این دو برادر است.

در این گفتگو دیاز درباره «هابیت» هم حرف زده و یادی هم از اسکار وائو قهرمان کتاب «زندگی کوتاه و شگفت‌انگیز اسکار وائو» که برایش پولیتزر را به ارمغان آورد، کرده است. او درباره رمان بعدی‌اش با عنوان «مونسترو» نیز سخن گفته است.

به عنوان نویسنده‌ای که خالق جونیور است، آیا سخت است که مردم فکر کنند همه این‌ها از زندگی خود شما می‌آید؟ یا فکر اینکه شما چنین کارهایی کرده باشید می‌تواند یک جور تعارف هم باشد؟

اگر خوب انجام شود، چرا که نه. فکر می‌کنم یکی از تناقض‌های داستان‌نویسی وقتی است که مردم از آن لذت می‌برند و دلشان می‌خواهد این قصه واقعی باشد. برای همین آن‌ها به دنبال ارتباط‌ها می‌گردند. حتی اگر من یک نویسنده مریخی بودم و داستانی درباره چنین شخصیت‌هایی می‌نوشتم، باز همین طور فکر می‌کردند، و من می‌گویم خب، پس اگر یک مریخی در نیوجرسی فرود بیاید یا در جمهوری دومینیکن همین افکار وجود دارد، باید فکر کرد این فقط یک جور محرک آنی استاندارد است. با این کار نه از من تملق می‌شود و نه من از آنچه مردم می‌گویند آزرده می‌شوم. می‌گویند «این تویی»، اما من می‌دانم که چه چیزی با خواندن آن اتفاق می‌افتد؛ وقتی کتابی می‌خوانیم که ما را برمی انگیزاند، آن را در وجودمان حس می‌کنیم. این واقعی است. ما می‌خواهیم آن تجربه واقعی جایگاهی در جهان واقعی هم داشته باشد و به همین ترتیب این اتفاق را برای کسی که آن را نوشته تصور می‌کنیم.

اسکار وائو، موضوع رمان اول شما، هم چنین شخصیت مورد علاقه‌ای است. دلتان برایش تنگ می‌شود؟

دروغ نمی‌گویم، او کسی است که من یک دهه با او سر کردم. این‌ها تمام نمی‌شوند، «لولا» تمام نمی‌شود. آنها مرا ترک نمی‌کنند. بخش اصلی نویسنده بودن این است که شما با شخصیت‌هایتان دمخور می‌شوید. با آنها وقت زیادی را صرف می‌کنید، اما در انتها، آنها هستند که شما را برای بقیه عمرتان رها می‌کنند. بیشتر وقت‌ها وقتی می‌بینم یک چیز بامزه‌ای اتفاق افتاده می‌گویم اگر اسکار بود به این ماجرا می‌خندید.

بگذارید درباره سرلوحه‌ها از شما بپرسم. شما در این کتاب از ساندرا سیسنروس استفاده کردید و در اسکار وائو از چهار شگفت‌انگیز یا درک والکات و در «غرق شده» از گوستاوو پرز فیرمات. چطور این‌ها را انتخاب می‌کنید؟

باید بگویم آنها مرا انتخاب می‌کنند! چیزی که اتفاق می‌افتد اگر شما به اندازه‌ای که من برای نوشتن یک کتاب وقتی می‌گذارم، وقت بگذاری، در انتها، یک چیزهایی پیدا می‌کنی، در طول 16سال، من این شعر را پیدا کردم. شعر سیسنروس را من در تمام این سال‌ها با خودم توی کیف پولم حمل کرده‌ام و می‌دانستم این آخرین چیزی است که به کتابم اضافه می‌شود. این شعر من را حفظ می‌کرد، من را گرم نگه می‌داشت تا این کار سخت، طولانی و روند سرد را با اشراف بر این که یک روزی می‌گویم «تمامش کردم»، انجام دهم.

آیا برای «مونسترو» رمان بعدی‌تان هم از این سرلوحه‌ها دارید؟

دارم. مدت‌هاست دارم روی این رمان کار می‌کنم. تازه همین اواخر بود که اسمش را پیدا کردم و دو تا سرلوحه برایش دارم یکی از ماریو بلاتین و دیگری از کلریک لیسپکتور.

فکر می‌کنید تبدیل شدن «هابیت» کتاب تک جلدی جی.آر.آر.تالکین به یک فیلم سه گانه ایده خوبی بود؟

فکر خوبی بود؟ نمی‌دانم... فکر می‌کنم یک جور پول قاپیدن نامحسوس است و با این حال من یکی از آن آدم‌هایی هستم که توی صف می‌ایستم تا این فیلم‌ها را ببینم، اما خودت خوب می‌دانی این استودیوها چطور کار می‌کنند. آن‌ها در واقع شرکت هستند، انسان نیستند.

شما امتیاز «زندگی کوتاه و شگفت انگیز اسکار وائو» را فروختید. الان در چه وضعیتی است؟

خب، من آن را برای مدت کمی فروختم و این مهلت به سر می‌آید. اما فکر نمی‌کنم در این وضعیت بحران اقتصادی اشتیاق زیادی برای فیلمی درباره یک دومینیکنی خوره کامپیوتر ساکن نیوجرسی وجود داشته باشد.

کد خبر 1697929

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha