پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲۸ شهریور ۱۳۹۱، ۱۳:۳۶

یادداشت مهمان/

غروب خورشید بخارا

غروب خورشید بخارا

محمد جان شکوری با داشتن 47 عنوان کتاب و بیش از 500 مقاله موثر در کارنامه خود، در طول حیاتش خدمات ارزنده‌ای را به زبان و ادبیات فارسی ارائه داشت. این استاد تاجیک که عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران بود، در زمینه فرهنگ ایران و تاجیکستان مکتوبات ارزشمندی از خود به جا گذاشته است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب:حسنعلی محمدی، نویسنده، پژوهشگر و محقق عرصه شعر فارسی در یادداشتی که به مناسبت درگذشت محمد جان شکوری به خبرگزاری مهر ارسال کرده است، زندگی و کارنامه این استاد تازه درگذشته ادبیات فارسی را بررسی کرده است. متن یادداشت محمدی به شرح زیر است:

پروفسور محمد جان شکوری بخارایی در 30 اکتبر 1926 و به قولی در ماه فوریه 1925 میلادی متولد شد. او فرزند صدرضیا، عالم روحانی و بافضیلت بخارا و نویسنده بزرگ تاجیک مشهور به شریف‌جان مخدوم (1847-1932)، آخرین قاضی‎القضات امارت بخارا بود که پس از فروپاشی این امارات و تشکیل جمهوری خلق بخارا (1920-1924م) در اداره اوقاف و کتابخانه مرکزی به کار مشغول شد. وی بعد از برهم خوردن جمهوری بخارا و تشکیل جمهوری ازبکستان (1924م) خانه‎نشین و بعدتر به زندان افتاد و درگذشت. محمدجان کتابی در مورد قبله گاه و پدرش صدرضیا نوشته که به سال 2005 میلادی در شهر دوشنبه تاجیکستان به چاپ رسیده است.

زمانی که محمدجان در پایه اول تحصیل می‏کرد پدرش را در سال 1932 و یک سال بعد مادر 37 ساله‏اش را نیز از دست داد. او مدتی در خانه دایی خودش حبیب‏الله مخدوم اوحدی شاعر (1900-1937) زندگی کرد. حبیب الله با انقلابیون همراه شده بود و به زندان افتاد و بعدتر به سیبری تبعید شد و در سال 1937م در همان جا درگذشت. سپس محمدجان نزد عمویش زندگی را می‌گذراند که او هم پس از مدتی به استالین‏آباد (دوشنبه امروزی) کوچ کرد و شکوری در بخارا بی‎کس و تنها ماند. وی در یک منزل ویرانه که متعلق به برادرش ظریف بود می‎زیست. در سال 1939، به همراه پسر عمویش اصالت‎خان، و نیز همسر جلال اکرامی (نویسنده بزرگ تاجیکی) سعادت‏خان، که به بخارا آمده بودند، محمدجان را با خود به دوشنبه پایتخت کنونی تاجیکستان بردند.

شکوری تحصیلات خود را در استالین‏آباد آن روز ادامه داد و در آموزشگاه آموزگاری تحصیل می‎کرد. در سال 1941 که سال آخر آموزشگاه را سپری می‎کرد، جنگ فاشیستی آلمان آغاز شد و آموزشگاه را بستند. با این حال او را در انستیتو (دانشگاه آموزگاری دوشنبه) دانشکده زبان و ادبیات تاجیکی پذیرفتند. او در سال 1945 تحصیلات عالی خود را به اتمام رساند و به کار در دانشکده معلم شهر کولاب پرداخت. پس از یک سال که بیمار شده بود او را به دوشنبه انتقال دادند و در دانشکده آموزگاری شهر دوشنبه مشغول به کار شد. محمدجان در ضمن کار رساله کارشناسی ارشد خود را هم آماده می‌کرد. برای مدت سه سال رساله‎ای را در باره عجزی عالم معروف آماده کرده بود که رد شد و زحمات او به هدر رفت. تا این‌که در سال 1953 موضوع علمی دیگری را با عنوان «خصوصیت‏های بدیعی و یادداشت‏هایی دربارۀ عینی» بود، انتخاب کرد. در سال 1954 به مسکو رفت و در پژوهشگاه شرق‎شناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی یک سال با راهنمایی پرفسور برگینسکی در مدت هفت ماه تألیف رساله دفاعی خود را به پایان رساند. در 28 فوریه سال 1958 در پژوهشگاه مسکو رساله خود را دفاع و به کسب عنوان نامزد علم سخن‏شناسی موفق می‎شود.

محمدجان از سال 1951 تا 1989 در پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی شهر دوشنبه در ابتدا به عنوان کارمند علمی و سپس به عنوان مدیر شعبه ادبیات شوروی تاجیکی به کار اشتغال داشته است و اشتغال اصلی او در رشته نقد ادبی و تحقیق تاریخ ادبیات معاصر تاجیکی بوده است. شکوری به اتفاق بعضی از همکاران خود به ترویج و اشاعه نثر فارسی تاجیکی پرداخت و آثار نثر کلاسیک و عامیانه را تصحیح و به چاپ رساند.

در سال‏های شصت و هفتاد میلادی شکوری همچنان و با علاقه‏مندی، نقد ادبی و نثر معاصر تاجیکی را رواج می‎داد و در این زمینه بسیار فعال بود. وی همچنین در باب جامعه و زبان‏شناسی «فرهنگ سخن» را آماده کرد و نتیجه پژوهش‏های او در کتابی به نام «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد» در سال 1968 به چاپ درآمد، نزدیک به 400 صفحه که به چاپ سوم هم رسید. او در آماده‎سازی لغت‏نامه بزرگ تاجیکی «فرهنگ زبان تاجیکی» به سفارش پژوهشگاه رودکی نقش بسیار مهمی داشت. این فرهنگ در دو جلد به سال 1969 در مسکو به چاپ رسید (این کتاب را انتشارات فرهنگ معاصر به سال 1385 در تهران به چاپ رسانده است).

یکی دیگر از رساله‏های استاد شکوری «سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سده بیست» نام دارد که در سال 2005 میلادی در شهر دوشنبه به چاپ دوم رسید. پرفسور شکوری از سال 1965 عضو کانون نویسندگان تاجیکستان شد که جزو اتفاق نویسندگان اتحاد شوروی به حساب می‎آمد. در سال 1973 به عضویت اتحادیه بین‎المللی منتقدان ادبیات (پاریس) پذیرفته شد. در سال 1981 عضو وابستۀ فرهنگستان علوم تاجیکستان شد و در سال 1987 به عنوان عضو پیوسته ( آکادمیک فرهنگستان علوم تاجیکستان) انتخاب شد.

پرفسور شکوری از سال 1376 شمسی (1996م) عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران بودند.

پس از استقلال تاجیکستان و در هنگام جنگ داخلی این کشور که از سال 1992 تا 1997 ادامه داشت، استاد شکوری به مسئله خودشناسی ملی مردم تاجیک پرداخت که نتیجه این اندیشه‎ها کتاب بسیار ارزشمند «خراسان است اینجا» بود. این کتاب در سال 1996 به خط کریل به چاپ رسید و برگردان فارسی آن و با اصلاحات کامل استاد در اواخر عمرشان هم اکنون توسط انتشارات فرتاب در ایران در دست چاپ قرار دارد که امید است به زودی در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد.

از آثار دیگر استاد می‏توان به «فتنه بخارا»، «انسانگرایی آموزش و زبان ملی (2002)»، «نگاهی به ادبیات تاجیکی سده بیست »( 2006)، «نوا در ضیائیه»، «تذکار اشعار» و روزنامه‏ای که آثاری دربارۀ مرحوم پدرشان صدر ضیاست و در دهۀ نود به چاپ رسانیده‎اند، اشاره کرد که تذکار اشعار در ایران توسط انتشارات سروش به چاپ رسیده است. دریافت نشان دوستی در دوران استقلال و دریافت جایزه دولتی رودکی از افتخارات دیگر پرفسور شکوری است.

ایشان در سال 2005 از سوی جمهوری اسلامی ایران به عنوان چهره ماندگار برگزیده و معرفی شدند. به همت رایزنی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان به مناسبت جشن هشتاد سالگی استاد شکوری مراسمی برگزار شد و مقالات و اشعار ارائه شده در سال 1385 در کتابی به نام «مهر نامه» در اختیار دوستداران استاد قرار گرفت.

حاصل عمر استاد قریب 47 عنوان کتاب و بیش از 500 مقاله موثر و مفید و تاثیرگذار بوده است. درگذشت پرفسور محمدجان شکوری دوستاران و عالمان و اندیشمندان علم و فرهنگ و ادب را داغدار ساخت. روانشان جاودانه باد!

محمدی در پایان یادداشت خود، شعری را که خود درباره زنده‌یاد شکوری آن را سروده، ضمیمه کرده است که در ادامه می‌آید:


عالم نکته دان شکوری بود / در تن ما چو جان، شکوری بود
یادگار بزرگ صدر ضیا / نزد تاجیکیان، شکوری بود
آن که تاریخ علم را کرده است / نغز و نیکو بیان، شکوری بود
چهره ی ماندگار تاجیکان / نزد ایرانیان، شکوری بود
جلوه ی عشق و مهر و خرسندی / یار پیر و جوان، شکوری بود
آن که فرهنگ را شناسانده است / بهر خلق جهان، شکوری بود
مرد وارسته سخن گستر / عالم جاودان، شکوری بود
دوست دار تمام انسان‌ها / آشکار و نهان، شکوری بود
هم ادیب و هم آشنای ادب / لایق و پر توان، شکوری بود
رودکی را عزیز می‌دانست / همدم شاعران، شکوری بود
ای بخارای عشق شاد بزی / یاور عاشقان، شکوری بود
تاجیکستان چو آسمان باشد / ماه این آسمان، شکوری بود 
کد خبر 1698961

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha