تعریف رایج سرمایه اجتماعی در جریان اصلی جامعهشناسی آمریکایی ـ به ویژه در روایت کارکردگرایانه آن ـ عبارت است از روابط دو جانبه، تعاملات و شبکههایی که در میان گروههای انسانی پدیدار میگردند و سطح اعتمادی که در میان گروه و جماعت خاصی به عنوان پیامد تعهدات و هنجارهایی پیوسته با ساختار اجتماعی، یافت می شود.
در مقابل جامعهشناسی اروپایی این مفهوم را در بررسی این موضوع به کار میگیرد که چگونه تحریک پیوندهای مربوط به شبکههای اجتماعی، سلسله مراتب اجتماعی و قدرت تمایز یافته را تقویت می کند.
با وجود این، نکات مشترک این دو دیدگاه در مورد سودمندی سرمایه اجتماعی در افزایش برخی ویژگیها مانند آموزش، تحرک اجتماعی، رشد اقتصادی، برتری سیاسی و نیروی زیست اجتماع است.
به طور کلی از سرمایه اجتماعی تعاریف مختلفی ارایه گردیده است یکی از تعاریف مطرح این است که سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستمهای اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده است و موجب پایین آمدن سطح هزینههای تبادلات و ارتباطات می گردد.
به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی را میتوان حاصل روابط مثبتی در جامعه دانست و آن را به مجموع منابعی که در ذات روابط سازمان اجتماعی به وجود میآیند و زندگی اجتماعی را مطلوبتر میسازند، اطلاق کرد.
از منظری دیگر می توان گفت که اساساً سرمایة اجتماعی با کارکردش تعریف میشود؛ بدین معنا که سرمایه اجتماعی شیئی واحد نیست بلکه انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند: همه آنها شامل جنبهای از یک ساخت اجتماعی هستند و کنشهای معین افرادی را که در درون ساختار هستند تسهیل می کنند.
سرمایة اجتماعی مانند اشکال دیگر سرمایه مولد است و دستیابی به هدفهای معین را که در نبودن آن دست یافتنی نخواهد بود امکانپذیر می سازد.
سرمایه اجتماعی مانند سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی کاملاً تعویضپذیر نیست. اما نسبت به فعالیتهای بخصوصی تعویضپذیر است. شکل معینی از سرمایه اجتماعی که در تسهیل کنشهای معینی ارزشمند است ممکن است برای کنشهای دیگر بیفایده یا حتی زیانآور باشد. سرمایه اجتماعی نه در افراد و نه در ابراز فیزیکی تولید قرار داد.
سرمایه اجتماعی را میتوان به عنوان وجود مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است در آن سهیم هستند.
مشارکت در ارزشها و هنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمیگردد، چرا که این ارزشها ممکن است ارزشهای منفی باشد.
این نکته را می توان به کمک یک مثال توضیح داد. جنوب ایتالیا منطقهای از جهان است که تقریباً به طور همگانی به عنوان منطقه بی بهره از سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل شناخته شده است این بدان معنی نیست که در آنجا هنجارهای اجتماعی قوی و استواری وجود ندارد. بلکه رشد ارزشهای منفی در درون دایرة کوچک مافیائی ایتالیا، فقط در همان محدوده کاربرد دارد.
بدیهی است چنین هنجارهایی به ارتقاء همکاری اجتماعی کمکی نکرده و برای جامعه و دولت و توسعه اقتصادی نتایج منفی به بار آورده است.
برعکس هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی میکنند اساساً باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دو جانبه باشد. واضح است که هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی میکنند تقسیم پذیرند. یعنی میتوانند تنها میان گروه محدودی از مردم از همان اجتماع مشترک باشند و نه در میان دیگران. در حالی که سرمایه اجتماعی در همة جوامع وجود دارد اما میتواند به طرق مختلف توزیع گردد.
تشکیل گروههای موفق در نبود سرمایه اجتماعی با استفاده از انواع مکانیسمهای مشارکتی رسمی مانند قراردادها، نظام سلسله مراتب، اساسنامهها، نظامنامهها و مانند آن کاملاً امکانپذیر است اما در هنجارهای غیررسمی به طرز فوقالعادهای هزینه بده بستانهایی را که مستلزم این نوع مکانیسمهاست، کاهش داده و تحت شرایط معینی میتواند به میزان بالاتری سازگاریهای گروهی را تسهیل کند.
جامعه مدنی که در سالهای اخیر به طور قابل توجهی کانون توجه نظریهپردازیهای مردمسالاری بوده است، در مقیاس وسیعی محصول «سرمایهاجتماعی» است، هر چند که از جهات معین و مهمی کاملاً با آن همخوانی نداشته است.
«بانک جهانی» نیز سرمایه اجتماعی را پدیدهای میداند که حاصل تأثیر نهادهای اجتماعی، روابط انسانی و هنجارها بر روی کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است و تجارب این سازمان نشان داده است که این پدیده تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد و توسعه کشورهای مختلف دارد.
سرمایه اجتماعی برخلاف سایر سرمایهها به صورت فیزیکی وجود ندارد بلکه حاصل تعاملات و هنجارهای گروهی و اجتماعی بوده و از طرف دیگر افزایش آن میتواند موجب پایین آمدن جدی سطح هزینههای اداره جامعه و نیز هزینههای عملیاتی سازمانها گردد.
سرمایه اجتماعی به مثابه نوعی روغن اجتماعی است که در مناسبات بین افراد نقش ایفا میکند؛ یعنی در عین تسهیل کنندگی مناسبات، چسبندگی هم ایجاد میکند؛ به عبارتی هم چسب اجتماعی است و هم روغن اجتماعی.
از یک سو بسیاری از زبریهای مهرههای اجتماعی؛ یعنی افراد و واحدها را که در اصطکاک با هم قرار میگیرند تسهیل میکند و از بین می برد. یعنی برخوردها و مناسبات افراد را تسهیل می کند.
در عین حال همچون یک چسب اجتماعی افراد را در کنار هم و در یک محیط اجتماعی متعامل نگه میدارد. میتوان سرمایه اجتماعی را یک محیط، یا مجموعه شرایط و مجموعه قواعد اخلاقی ـ اجتماعی و رفتاری فرض کرد که به طور ضمنی رفتار افراد را شکل میدهد و کمک میکند تا سرمایه انسانی و سرمایه مادی و اقتصادی بتوانند در تعامل با هم به رشدی پویا برسند.
بنابراین سرمایه اجتماعی بستر و فضایی است که تعامل نیروهای انسانی و استفاده این نیروها را از سرمایه های مادی تسهیل می کند.
به طور کلی شاید بهتر باشد که بگوئیم سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد و شبکههای تعاملی، که می توانند با تسهیل اقدامات هماهنگ، کارآیی گروه را در دستیابی به برخی اهداف خود بهبود بخشند.
نظر شما