با پایان یافتن دوره اول جنگهای ایران و روس در1228ه.ق و توافق نمایندگان طرفین در مفاد قرارداد صلح و توضیح و تأیید معاهده در تهران توسط «فتحعلی شاه»، «ابوالحسن خان ایلچی»از جانب شاه مأموریت یافت تا در1229 ه.ق با سفر به پترزبورگ، ضمن اینکه معاهده را به امضای«الکساندر اول» امپراطور روسیه میرساند، با انجام دلجویی و مذاکرههایی با امپراطور روسیه، وی را مجاب به چشم پوشی از تصرف مناطق متصرفی معاهده گلستان کند تا این مناطق همچنان تحت تکفل شاه ایران باقی بماند.
«دلیل السفراء» اگر چه تحت عنوان سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه شهرت یافته، اما به قلم وی نگاشته نشده است و متن آن ناشی از مشاهدهها و برداشتهای منشی ابوالحسن خان، «محمد هادی علوی شیرازی» میباشد. از این رو از این حیث در نحوه بینش و دریافتهای نگارنده از مظاهر تمدن غرب متفاوت از حیرتنامه است.
علوی شیرازی که برای نخستین با به خاک اروپا وارد میشود، جامعه روسیه و پدیده های موجود در آن را از دریچه آداب و ارزشهای حاکم بر جامعه ایران مینگرد،از این رو در بدو ورود به خاک روسیه، اعجاب وی را در پی دارد:«در قانون روس تسلط زن بسیار است و هر عمل و رفتاری که کرده باشد و هرجا برود و با هرکس که صحبت بدارد مرد را نمیرسد که از او بازخواست و مؤاخذه کرده باشد. زیرا که اختیار زن با خود اوست. هرکس را خواسته، خواسته است.»
مشاهده خانهای در مسکو که امپراطور آن را «جهت وضع حمل اطفال حرامزاده» قرارداده و عمله و دایه و خدمتکار و اسباب و لوازم مورد نیاز را از هر جهت مهیا کرده بود، برای علوی غیر قابل باور است. از این روی وی آمار افراد متولد شده در این خانه را با حیرت تمام نقل میکند:« آنجا مشخص شد که بالفعل هفت هزار و چهار صد نفر آدم بزرگ و کوچک و دختر و پسر از نطفه حرام در آن خانه موجود بودند. غریبتر اینکه در همین شب پیش که ما به تماشا آمده بودیم، دوازده زن آمده، دوازده طفل زاییده و رفته بودند.»
بازدید از کارخانههای روسیه و مشاهده تکنیکهای به کار رفته در تولید صنایع مختلف، افزون بر حیرتی که برای علوی در پی دارد منجر به ارائه دریافتهایی میشود که حاکی از فهم-ولو اندک- علوی از تحولات شکل گرفته در نظام تولیدی روسیه و جاری شدن مناسبات جدید در درون آن میباشد که به لحاظ رتبهبندی، ادراک وی را از ابوالحسن خان ایلچی در مرتبه بالاتری قرار میدهد.
علوی در شهر«تول» در حالی که با ابواحسن خان ایلچی به مشاهده کارخانه اسلحهسازی میپردازد، به جایگزینی نیروی انسانی در فرآیند تولید با«چرخها و اسبابها» پی میبرد و به نقش ابزار تکنیکی در بهبود کمیت و کیفیت تولید اشاره میکند:«در این کارخانهها چرخها و اسبابها هست که خود به خود گردش میکند و پای هر دستگاهی استادی نشسته، چیزی میسازد و اصل اینها از یک کوره آتش و خمره آهن آب است که از بخار آن هزار بلکه دوهزار چرخ و دستگاه گردش میکند و احتیاج به آدم ندارد. اما اگر این کوره آتش و خمره آب گرم و جوبهای آب جاری نبود، روزی پنجاه هزار عمله هم این کارخانهها را کفاف نمیداد و این عمل را در میان ایشان، شخص انگریزی برپا داشته و حال ملازم پادشاه اروس شده و این کارخانهها تمام به دست آن است، والا اروس خود صاحب این گونه افکار و اعمال نیستند. آنچه از این مقوله امور است در میان ایشان بر پاشده، از جماعت انگریز است که به ولایت آنها آمده هریک حرفه که داشتهاند به آنها آموختهاند و بالفعل هم در کارند.»
علوی هرچند به تفصیل نمیتواند فرآیند نوسازی در روسیه را تبیین کند ولی به هر حال متوجه است که روسها در فرآیند نوسازی جامعه خود و خاصه به کارگیری تکنیکهای نوین در عرصه صنعت در جایگاه و مقام مبدع نیستند و مظاهر و پدیدههای تمدن موجود در این کشور تابع و تقلیدی است از آنچه در اروپا و به خصوص «جماعت انگریز» رخ داده است:« این طایفه خود ماده نداشتند که بتوانند اختراع نظامی یا صنعتی کرده باشند و هر بنایی که گذاشتهاند، از یوروپ کسب کردهاند و آموختهاند، بالفعل استادان و معلمان و تربیت کنندگان، از زن و مرد اهالی فرانسه و انگریز و سایر یوروپ در تربیت خانهها و کارخانجات، هرکار و هر حرفه و هر امری در امورات اینها بسیار هستند که هر یک در جایی مشغول کاری میباشند و اینها را چیزی میآموزند و از سرکار پادشاه، مواجب میگیرند و در پتربورغ توفق دارند.»
فاصله موجود میان تمدن روسیه با تمدن جدید شکل گرفته در اروپا تنها میتوانست با اخذ ماده تمدن از ایشان پر گردد. این فرآیند که از زمان«پتر کبیر» آغاز گردید و پس از او نیز با اقدامهای«کاترین» مبنی بر آوردن استادان فرنگی به روسیه ادامه یافت، تا با جاری ساختن «نظام فرنگ» در روسیه عقب ماندگی روسها را نسبت به دولتهای اروپایی تاحد زیاد کاهش دهد:«از هر صاحب منصب صنعتی سراغ میکرد، او را به اینجا میآورد. قرار مواجب میداد که صنعت خود را به اینها بیاموزد. از آن وقت تا حالا، روز به روز زیاد شده و تمام نظام فرنگ را در میان خود جاری کردهاند.»
هرچند علوی با بیان این فقرات جاری کردن نظام فرنگی در روسیه و اخذ ماده تمدن از اروپا را از عوامل پرکردن شکاف تمدنی موجود میان روسیه و دولتهای اروپایی ذکر میکند ولی این فقرات در مرحله دادههای اطلاعاتی خام در ذهن وی متوقف میماند، از این رو ذهن وی از تولید قاعدهای نظری که بتوان بر اساس آن الگویی نوسازی برای جامعه ایران استخراج کرد، باز میماند.
درحالی که هیئت ایرانی حاضر در روسیه میتوانست از راه ارتباط با طراحان کارخانههای روس در اخذ«ماده تمدن» انگلیسها، از روسها الگوبرداری کند و با خریداری طرح و نقشه کارخانههای مدرن نسبت به دایرکردن آنها در ایران مبادرت کند، با جهالت «صاحبی ایلچی» و سعایت جمعی از «اهل انگریزو اروس» این پروژه ناکام میماند و ایلچی ایران در تشخیص منافع کشورش ناکام میماند.
«شخص انگریزی که استاد کارخانهجات توپ سازی میبود، خدمت صاحب ایلچی آمده، نمونهای از آهن به ترکیب چرخ و دستگاه تراشیدن توپ و مداخل کردن و گوشهها به جهت توپ قراردادن ساخته بود و آورده بود، که صاحبی ایلچی ابتیاع نموده، ارسال ایران نماید که از آن دو چرخ و دستگاه ساخته باشند. با وجود اینکه به قدر دو، سه من آهن آلات و اسباب آن بیشتر نبود، دویست تومان قیمت مینمود.»
علوی در مقالات خود (شرح سفر ایلچی به روسیه) ضمن اشاره به مسائل اساسی نظیر خروج روسیه از حکومت ملوک الطوایفی و یکپارچگی سیاسی ایشان و آموختن نظام فرنگی و قدرت یافتن ایشان به برخی از پدیدههای نوظهور فرنگ که در روسیه متداول شده بود، میپردازد و دریافت خود را از آنها ارائه میدهد. به طور مثال وی در مواجهه با روزنامه، بدون آنکه به تأثیرات آن در مناسبات اجتماعی و سیاسی روسیه اشاره کند، درک خود را از روزنامه به این صورت ارائه میدهد:« دیگر چون آیین اهالی فرنگ این است که هر امری که در هرجا واقع شود کاذت کرده به همه جا میفرستند و کاذت ورق نازکی است که هر امری در هرجا وقوع یافته، به قسم چاپ در آن کاغذ مینویسند و به اطراف میفرستند که خلق مطلع شوند.این کاغذ قیمت جزئی دارد اروس هم از فرنگ کسب کرده، هر امری که واقع شود کاذت کنند و آخر الامر همان کاغذ را در بغل خود گذاشته، در وقت قضای حاجت در بیت الخلأ برده، تطهیر مینمایند.»
مشاهده و آشنایی با پدیدهها و نهادهای نوظهور درجامعه روسیه که در نتیجه مسافرت به روسیه برای علوی شیرازی میسور شد، افزون بر اینکه بر اطلاعات وی در خصوص جامعه روسیه افزود، بینش لازم را به وی به منظور درک چارچوب کل شرایط جدید شکل گرفته در غرب نداد. علوی در میان دوران جدید و قدیم سرگردان است. از یک سو با شیفتگی از تحولات و پیشرفت سریع روسیه سخن میگوید و از سوی دیگر قادر به تبیین نسبت جامعه کهن و تمدن قدیم ایران با وضعیت جدید روسیه و دیگر دولتهای اروپایی صاحب تمدن نیست.
به عبارت دیگر نحوه مواجهه وی با صنعت و سایر نهادهای مدرن روسیه بیانگر این حقیقت بسیار مهم است که وی قادر به دریافت ضرورتها و الزامات دوران جدید نیست، زیرا علیرغم مشاهده گسترش روز افزون سلطه دولتهای استعمارگرو صاحبان تمدن جدید بر جامعه ایران و تغییرات ناشی از آن، در مورد ورود دستاوردهای تمدن جدید به ایران با آرزو و ای کاش برخورد میکرد.زمانی که علوی در شدت سرمای روسیه وارد اتاقی میشود که بخاری تعبیه شده در آن فضا به خوبی گرم میشد، میگوید:«کاش این طریق پیچ و بخاری در ایران مصطلح میشد.»
همچنین پس از مشاهده یک کارخانه بزرگ ریسمان ریسی در پترزبورگ نوشت:« در ملاحظه این دستگاه و چابکی آن در دقیقه این قدر پنبه را ریسمان تاب میدهد و آماده مینماید، حیرتی بر همگی دست داده، الحق جای حیرت هم داشت. صاحبی ایلچی فرمودند که کاش چنین اساس و دستگاهی در مملکت ایران خاصه اصفهان برپا میشد که به این سهولت در روزی این قدر پنبه را ریسمان به این صفا و نزاکت کرده باشد.»
ابوالحسن خان ایلچی و منشیاش اگر چه به بینشی نرسیده بودند که مظاهر و دستاوردهای تمدن غرب را که در روسیه جریان یافته بود، نظیر صنایع نظامی جدید، قدرت اسلحه جدید و فنون جدید تولید را که با اتکا به قدرت ماشین بخار انبوه محصول را تولید میکرد، مشاهده کنند و بالطبع و با توجه به جاذبههایی که این دستاوردها برای ایشان داشت، خواهان و خواستار ورود این صنایع و فنون به جامعه ایران شدند. اما مسئله این جاست که این ناظرانی ایرانی قادر به ارائه تبیین عقلانی به منظور توجیه ورود این پدیدها و دستاوردهای تمدن غرب به جامعه ایران نبودند. به عبارت دیگر میل ورود محصولات تمدن جدیدغرب به ایران به جای اینکه برای ایشان توجیه منطقی و دلیل داشته باشد، بیشتر ار برداشتها و دریافتهای حسی ایشان از این محصولات و دستاوردها ناشی میشد.
نظر شما