به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «شانه و گیسوی غزل» سروده فرشته خدابنده، ظهر امروز دوشنبه 3 مهر با حضور جلال رفیع، ناصر فیض، رضا رفیع، مهران رجبی و سراینده اثر در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.
جلال رفیع در ابتدای این برنامه گفت: این کتاب توسط انتشارات اطلاعات چاپ شده است. فرشته خدابنده اهل تربیت حیدریه است و تربت، مفاخر و مشاهیر زیادی را در طول تاریخ به خود دیده است. باید ببخشید که از شهر خودمان تعریف میکنم و از این شهر صحبت میکنم. خیلیها نمیدانند که عنوان تربت حیدریه، از اسم یکی از مشایخ صوفیه در قرن ششم گرفته شده است. او قطبالدین حیدر بوده است که اصلا اهل بخارا و فرزند یکی از سلاطین و امرا بوده است. اما ناگهان به زندگی سلطنتی پشت پا میزند و به حلقه شاگردان شیخ ابوالقاسم گورکانی میپیوندد.
وی افزود: در تاریخ گفته شده است که عطار نیشابوری که به نوعی استاد مولانا بوده است، در حلقه درس شیخ قطبالدین حیدر شرکت داشته است. بنای شهر تربت حیدریه با مفاهیم عرفانی گذاشته شده است. یک نکته مهم این است که بار قویترین متون عرفانی ما را شعر به دوش کشیده است و به قول آقای شفیعی کدکنی، عرفان چه در زمان قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، هرگز صدایی بلندتر از صدای مولانا نداشته است. عمدتا آنچه را که میتوان عرفان خالص نامید، در متون ما بر بال شعر آمده است. خواستم اشاره کنم که خانم خدابنده از چنین شهری سر برآورده است. در کنار مقبره قطبالدین حیدر، مسجدی از زمان صفویان وجود داشت که هنوز ایوان آن باقی مانده است ولی متاسفانه اوایل انقلاب خواستند مراسم نماز جمعه را از مسجد شهر به آن منتقل کنند و به همین دلیل دیوارهایش را تخریب کردند.
این روزنامهنگار پیشکسوت ادامه داد: خدابندهها از فامیلهای معروف تربت حیدریه هستند و خانم خدابنده و پدرش در تربت به دنیا آمدهاند ولی اصالتشان از روستایی از توابع تربت به نام «بایگ» است. جاده ابریشم از مقابل مزار قطبالدین میگذرد. خانم خدابنده هم علیرغم این که سن زیادی ندارد و متولد سال 68 است، همان ابریشمی که در بایگ تولید میشود، به عالم لغات و کلمات آورده است و شعرهایش به نوعی ابریشمی است.
رفیع گفت: قصد اغراق ندارم و در اشعار هر شاعری هم ایراد و اشکال وجود دارد، اما اولین بار که اشعار خدابنده را خواندم به وجودش افتخار کردم. رضا براهنی کتابی دارد به نام «تاریخ مذکر» و در آن اشاره میکند که اکثر تاریخ ما با تاثیربخشی مذکرها همراه بوده است. در شهر تربت حیدریه شاعران زیادی داریم اما سختی کار خانم خدابنده در این است که ایشان مذکر نیست و خانم است. بسیاری از تصاویر عرفانی و عاشقانه را حافظ به راحتی در شعرش میسازد و میتواند بگوید اما وقتی یک خانم پا به میدان شعر میگذارد و حتی میخواهد شعر عارفانه بگوید، شما خودتان حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.
این طنزپرداز گفت: بسیاری، همین روزها در شهرهای کشور به شاعران زن ایراد میگیرند و اگر شعر عاشقانه یا عارفانه بگویند، صدای این افراد بلند میشود که یعنی چه؟ زن که نباید از این حرفها بزند! بنابراین من معتقدم که خانم خدابنده با چاپ این کتاب به عنوان تجربه اولش، شجاعت زیادی به خرج داده است و سعی کرده است به راه حافظ برود. بسیاری از شاعران بزرگ معاصر هم که قدم در راه حافظ گذاشتند، از شاگردان اویند بنابراین خانم خدابنده دارد در این راه تاتی تاتی میکند تا در راه حافظ و شعرای بزرگ شعر ما پیش برود.
وی ادامه داد: من نه قصد دارم خدابنده را تا عرش بالا ببرم و نه میخواهم او را بیشتر از سطح خودش پایین ببرم. اما با خواندن شعرش متوجه شدم که بر چینش کلمات سلطه دارد. شاعر هم مانند نقاش است و اگر ابزار نقاش رنگها هستند، ابزار شاعر کلمات و واژهها هستند. خدابنده توانسته مانند یک نقاش قدرت تصویرسازی و تخیل خود را در شعر به ظهور برساند؛ البته در سطح و حد تواناییهای خودش. امیداورم ایشان مغرور نشود و خود را متواضعانه شاگرد شاعران برجسته شعر ایران بداند. ایشان باید دو هزار گوش برای شنیدن و دو هزار چشم برای دیدن و خواندن داشته باشد و باز هم امیدوارم روزی نه در تربت حیدریه بلکه در تمام سطح کشور مطرح شود و فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی، سیمین بهبهانی، طاهره صفارزاده یا سپیده کاشانی دیگری شود. چون اشعار اولیه آنها هم به قدرت اشعار مطرحشان نبوده و آنها هم روزی مانند فرشته خدابنده بودند.
در ادامه این مراسم ناصر فیض گفت: فرشته خدابنده دو مشکل عمده دارد. یکی این که زن است و دوم این که شهرستانی و ساکن شهرستان است. امروز بسیاری هستند که با اندکمایهای به واسطه مسائلی دیگر، شناخته شدهتر از او هستند. یک بار دوستی به من میگفت ما ایرانیها عبوس هستیم. در پاسخ به او گفتم عبوس نیستیم ولی سخت میشود ما را خنداند. چون همه اصطلاحها و ضربالمثلهایمان به نوعی حاوی طنز هستند و دیگر برایمان معمولی شدهاند.
وی افزود: یک بار در خیابان پیکان مدل چهل و هفتی دیدم که دیگه لوله اگزوزش به زمین کشیده میشد و همه طرفش در حال نابودی بود. راننده پشت ماشینش نوشته بود: هر چه دارم از دعای مادر است. با خودم فکر کردم لابد این راننده عاق والدین بوده است. ببینید، آنوقت ما میخواهیم در چنین کشوری کار طنز کنیم. بنابراین باید قبول کنیم که کار بسیار دشواری در پیش داریم. کار طنز، کار بسیار مشکلی است؛ به ویژه برای خانمی که خط قرمزهای بیشتری هم بر سر راهش وجود دارد. این نگاه جنسیتی که در این زمینه وجود دارد، باعث میشود که خیلی از استعدادها شکوفا نشوند.
این شاعر در بخشی از سخنانش درباره کتاب «شانه و گیسوی غزل» گفت: هرچند شعر شاعر در این کتاب، آشفتگیهایی دارد ولی اشعار نشان میدهند که خدابنده طنز را میشناسد. اما در جایی که شعر جدی دارد، گاهی وارد طنز شده و در جایی که شعر طنز دارد، گاهی وارد حیطه جدی شده است. این کتاب طنزی جدید دارد چون طنز ما یا مشخصا بگوییم طنز مطبوعاتی ما در چند کلمه مانند کوپن، مساعده، گرانی یا مسائل اداری خلاصه میشود. اما دغدغه طنزهای این کتاب، چیز دیگری به غیر از این مسائل است.
فیض همچنین گفت: شعرهای طنز خدابنده، دغدغه زبان دارند. یعنی شعرش فقط روایت یک موضوع طنز نیست. من کارهای جدی او را در جشنوارهها دیده بودم. یک بار به او گفتیم چرا کار طنز انجام نمیدهی؟ چون این روزها خیلیها به سراغ طنز میروند. سوالی که در این برنامه مطرح میکنم این است که چرا فرشته خدابنده، یک طاهره صفارزاده دیگر نشود؟ مگر اشعار اولیه چنان شاعرانی چگونه بوده است؟
وی در پایان گفت: من در پایان به فرشته خدابنده به دلیل جسارتش تبریک میگویم. همین اندازه برای شروع کار بسیار خوب است. اما او نباید خودش را گم کند.
در پایان این مراسم، کتاب «شانه و گیسوی غزل» توسط جلال رفیع و ناصر فیض رونمایی شد.
نظر شما