در حکمت امام(ره) نسبت عقل و نبوت، رویکرد عمومی دارد، ولی در حکمت سنائی مباحث این مسأله بر محور وجود ختمی مرتبت طرح و تبیین شده است، به همین دلیل در این پژوهه به عنوان یکی از ساحات وجودی پیامبر بازکاوی و تحلیل می شود، در این مباحث بسیای مطرح است که در چند نکته با رویکرد تطبیقی طرح و روشن می شود:
1- در آموزه های وحیانی اسلام عقل جایگاه بلندی دارد تا آنجا که امام موسی کاظم(ع) از آن به حجت الهی در کنار انبیاء و اولیاء یاد نموده و فرموده: «خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت پنهان، حجت آشکار رسولان و پیغمبران و امامان اند و حجت پنهان عقل و خرد آدمیان.»(الکافی، ج 1، ص 16)
این بالاترین مقام و منزلت است که در نظرگاه اسلام نسبت به عقل وجود دارد، در حکمت امام خمینی(ره) با الهام از این گونه آموزه های متعالی چنین آمده است: «چون عنایت حق تعالی و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربی و مهذب به تقدیر کامل در او قرار داد که آن دو به به منزله دو بال است از برای بنی آدم که می تواند به واسطه آنها از حضیض جهل و نقص و زشتی و شقاوت به اوج علم و معرفت و کمال و جمال و سعادت پرواز نماید و خود را از تنگنای ضیق طبیعت به فضای وسیع ملکوت اعلی رساند. »
ایشان می افزایند: این دو یکی مربی باطنی که قوه عقل و تمییز است و دیگر مربی خارجی که انبیاء و راهنمایان طق سعادت و شقاوت می باشند و این در هیچ کدام بی دیگری انجام این مقصد ندهند، چه که عقل بشر خود نتواند کشف طرق سعادت و شقاوت کند و راهی به عالم غیب و نشئه آخرت پیدا کند، و هدایت و راهنمایی پیمبران بدون قوه تمییز و ادراک عقلی مؤثر نیفتد. پس حق تبارک و تعالی این دو نوع مربی را مرحمت فرموده که به واسطه آنها تمام قوی مخزونه و استعدادات کامنه در نفوس به فعلیت تبدیل پیدا کند.»(شرح چهل حدیث، ص 237)
از دقت در این کلام امام معنای حدیث یاد شده روشن می گردد و آن اینکه اگر در روایات، از عقل در کنار سفیران آسمانی به عنوان حجت الهی یاد شده، مراد عقلی است که در عقال شرع باشد. وگرنه به گفته امیرمؤمنان علی(ع) «کم من عقل أسیر تحت هوی أمیر» بی تردید عقلی که به چنگ هوای نفس امیر گردد، هیچ گاه نمی تواند حجت الهی تلقی شود. از این رو در حکمت سنائی از چنین عقلی به عقال یاد شده است.
سنائی می گوید: ای سنایی گر همی جویی ز لطف حق سنا/ عقل را قربان کن اندر بارگاه مصطفی* مصطفی اندر جهان آن گه کسی گوید که عقل/ آفتاب اندر فلک آن گه کسی جوید سها* طوقداران الهی از زبان ذوق و شوق/ عقل را در شرع لو خوانند غمخوار و کیا* در شریعت ذوق دین یابی نه اندر عقل از آنک/ قشر عالم عقل دارد، مغز روح انبیا* عقل تا با خود منی دارد عقالش دان نه عقل/ جون منی زو دور گشت آن گه دوا خوانش نه دا* عقل تا کو هست او را شرع نپذیرد ز عز/ باز چون که گشت گردد شرع پیشش کهربا.
گفتنی است سنائی در این گفته اش در صدد فروکاستن از اهمیت و منزلت عقل نیست، بلکه در پی اثبات نیازمندی عقل به نبوت است، چون عقل به عنوان حجت خداوند خود می داند که نیازمند به نبی است. از این رو بهترین بلکه تنها دلیل اثبات ضرورت نبوت، عقل است و نبوت با دلیل عقلانی ثابت می شود، چون قبل از اثبات نبوت ئلیل وحیانی که خود نبی آورنده آن است، در نگاه عقلی موجب دور شده و دلیل تلقی نمی شود، گرچه در نگاه عرفانی که حقیقت نبوت را با دیده جان مشاهده می کند، خود وحی کامل ترین دلیل بر اثبات و ضرورت نبوت است.
نکته دیگر اینکه سنائی تصریح کرده با وجود پیامبر(ص)، به سراغ عقل رفتن، مثل رفتن به سراغ ستاره سها در روز روشن است. باید توجه داشت که مراد سنائی نفی کارکرد عقل در شناخت حقایق نیست، زیرا چنان که در کلام پیش گفته امام خمینی(ره) اشاره شده، تنها با نیروی عقل است که می توان پیام آموزه های وحیانی را درک نمود و با چراغ عقل می توان مسیر شریعت را پیمود.
ولی سنائی می خواهد به این نکته زیبا اشاره کند که گرچه براساس آموزه های دینی عقل همانند پیامبر حجت الهی است، ولی پیامبر حجت الهی است، ولی پیامبر حجیت مضاعف دارد، چون هم فرستاده خداوند است و هم خود عقل کامل قدسی است. از این رو با وجود این حجت به سراغ حجت عقلانی رفتن مثل آن است که کسی در روز به سراغ ستاره سها برود. چه این که عقل پیامبر نسبت به همه امتش کامل ترین است. رسول خدا(ص) خود فرمود: «خداوند پیامبر و فرستاده ای را مبعوث نکرده، مگر تکمیل عقل و خرد و عقل او از عقول همه انتش برتر و کامل تر بوده است.»(الکافی، ج1، ص 13، ح11)
بنابراین بدیهی است همان طور که کسی با وجود آفتاب عالم تاب در پی نور ستاره ها نخواهد رفت، با وجود عقل کامل قدسی(پیامبر و اولیای الهی) به سراغ عقل جزئی ناقص نباید رفت و از این روست که در حکمت امام(ره) با اشاره به این که عقل به تنهایی کافی نیست، تأکید نموده همگان باید تحت فرمان عقل کل و شرع مقدس سیر نمایند.
نظر شما