به گزارش خبرنگار مهر، بیست و نهمین نشست ادبی «عصر روشن» با موضوع «جایزه نوبل و ادبیات ایران»، دیشب پنجشنبه 13 مهر با حضور مهدی غبرایی و کاوه میرعباسی برگزار شد.
کاوه میرعباسی در این مراسم گفت: یکی از شروط شرکت دادن آثار ادبی در داوری نوبل، این است که کتاب به زبان سوئدی ترجمه شده باشد. حالا دلیل این که آثار فارسی در حد ناچیز به زبان سوئدی ترجمه شدهاند، این است که در ایران نویسندگی بیشتر جنبه تفننی دارد و نویسنده حرفهای نداریم. حتی اگر ادبیات عامهپسند را هم در نظر بگیریم، باز تعداد نویسندگان حرفهای ما از انگشتان دست تجاوز نمیکند. وقتی نویسندگی جنبه تفننی پیدا میکند، ادبیات به آن شکل جدیاش نمیتواند بروز و ظهور پیدا کند و آثاری در حد و اندازه جهانی و جایزه نوبل تولید کند.
وی افزود: قطعا نویسنده هم هر قدر که نویسنده باشد، نمیتواند با وقت گذاشتن روی مسائل حاشیهای، به موفقیت برسد. تمام نویسندگان بزرگ که نوبل گرفتند، کسانی بودند که عمرشان را صرف ادبیات کردند در غیر این صورت، 8 ساعت کار در شرکت و بعد از آن خسته به خانه رسیدن و در پایان شب دو ساعت نوشتن، فایدهای ندارد. حجم نوشتن نویسندگان ما هم نشان میدهد که در کجای کار ایستادهاند. البته کمیت معیار نیست ولی فکر میکنم هرچه کمیت بیشتر باشد، احتمال بیرون آوردن کیفیت هم از داخل آن بیشتر خواهد بود. در کل شاید یک دلیل این که ما نتوانستیم حضور قابل توجهی در نوبل داشته باشیم، این است که نویسندگی ما حرفهای نیست.
شاملو دولتآبادی پیشنهاد نهادهای دیگر به هیئت انتخاب نوبل بودند
این مترجم در ادامه گفت: وقتی اورهان پاموک برنده جایزه نوبل شده، باید توجه کنیم که نامزدی که هیئت انتخابی نوبل معرفی میکند یک حکایت است و این هم که هر نهادی میتواند به هیئت انتخابی پیشنهاد بدهد، حکایت دیگری است. گاهی گفته میشود شاملو و دولتآبادی از ایران نامزد نوبل بودهاند اما این شائبه از اینجا به وجود میآید که هیئت نوبل آنها را انتخاب نکرده بود بلکه این گونه نویسندگان و شاعران ایرانی، پیشنهاد نهادهای دیگر به هیئت انتخابی نوبل بودند.
مترجم کتاب «قتل در کمیته مرکزی» گفت: زبان ترکی استانبولی حیطه رواج و گسترشی بیشتر از زبان فارسی ندارد، نه زبان بینالمللی است و نه تعداد کشورهایی که به آن تکلم میکنند، زیاد است. ولی در حال حاضر جایگاهی که در عرصه بینالملل دارد، بهتر از زبان فارسی است. سوال مهم در اینجا این است که چه تفاوتی بین این دو زبان وجود دارد که این شرایط به وجود آمده است. اولین نکته حجم مطالعه در ترکیه و ایران است. کتابی با نام «ولایت عشق» به مدت یک سال در ترکیه، هر روز با رقم 3 هزار تیراژ به چاپ میرسید این در حالی است که جمعیت ترکیه، یک پنجم جمعیت کشور ماست.
ما را دزدان دریایی ادبیات مینامند!
میرعباسی گفت: مساله دیگر این است که ما برای این که ادبیاتمان مطرح بشود، باید یک رابطه قانونی با ادبیات دنیا داشته باشیم. من چندین بار با نویسندگان خارجی برخورد داشتهام که به خاطر رعایت نکردن قانون کپی رایت ما را دزدان دریایی نامیدهاند. خب ما هم تا وقتی که به مایملک ادبی کشورهای دیگر احترام نگذاریم، نمیتوانیم ویزا یا گذرنامه ورود به عرصه ادبیات بینالمللی را بگیریم. بنابراین باید این مساله را هم رعایت کنیم. البته چون تیراژمان هم پایین است، اگر بخواهیم رقم کپیرایت را پرداخت کنیم، مبلغ ناچیزی میشود. ولی همین هم باعث ایجاد یک رابطه خوب میشود. با وضعی که فعلا داریم نمیتوانیم به بازارهای کتاب راه پیدا کنیم چون جنبه صنعتی بودن کتاب را نمیتوان نادیده گرفت.
وی در پایان سخنانش گفت: معتقدم در جایزه نوبل، مصلحتاندیشیهایی هم هست. اگر دورههای مختلف این جایزه را مرور کنیم، میبینیم که گاهی دلایل سیاسی هم در دادن و ندادنش تاثیر داشته است. مثلا بورخس چون بیشتر طرفدار دیکتاتورهای راستگرای آمریکای لاتین بود، مورد غضب روشنفکرهای اروپایی قرار گرفت و از گرفتن این جایزه محروم شد. یک نکته دیگر این که در دادن جایزه نوبل هم معمولا سعی میکنند انتخابها تکراری نباشد. یعنی وقتی در این دوره به یک نویسنده انگلیسی جایزه میدهند، دوره بعدی به نویسندههای انگلیسی جایزه نخواهند داد.
نظر شما