به گزارش خبرنگار مهر، نشست رضا امیرخانی با مخاطبان خود عصر روز سهشنبه 16 آبان در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد.
در این نشست امیرخانی با اشاره به ماجرای نوشتن رمان «بیوتن» گفت: «بیوتن» را که میخواستم بنویسم، احساس کردم حرفهای زیادی راجع به دانشگاههای آمریکا درونم هست که میخواهم بزنم. سپس آنها را از دل زمان بیرون آوردم و ترتیبی دادم که شد کتاب «نشت نشاء.» این کتاب در واقع بر اساس حرفهای عدهای از دوستانم که درآمریکا درس میخواندند، شکل گرفت. من در سفرم به آمریکا برای آنکه هزینه هتل پرداخت نکنم به منزل آنها میرفتم و خب هر کدام از آنها دو ـ سه کلمه حرف حساب داشتند که وقتی جمع شد و ترتیبی گرفت، نشت نشاء از آن منتشر شد. البته این کتاب قبل از چاپ شدن به صورت مقالاتی در مطبوعات منتشر شد، اما مثل همه آثاری که در مطبوعات منتشر میشود، با انتشار آن اتفاقی نیفتاد.
این نویسنده افزود: در آن زمان یادم هست در یک روز از دفتر رئیسجمهور وقت دو نفر با من تماس گرفتند و مقاله را میخواستند و یکی هم از من خواست حضوری درباره بخشهایی از مقالههایم برایش توضیح دهم که رفتم و این کار را انجام دادم. بعد متوجه شدم گویا رئیس جمهور وقت قرار است جلسهای درباره فرار مغزها داشه باشد و مشاوران او هیچ چیزی در مطبوعات جز مقالههای من در این زمینه پیدا نکردهاند و همین شد که تصمیم گرفتم این مقالهها را در یک کتاب به صورت متمرکز جمع کنم.
امیرخانی افزود: «نفحات نفت» هم خیلی دورتر از نشت نشاء شکل نگرفت. دور و اطراف من همیشه پر بوده از آدمهایی که دوست داشتهاند برای کشورشان کار کنند؛ آدمهایی که یا حرف نمیزدند یا اگر میزدند، حرفشان در سطح کشیده میشد. در نفحات نفت سعی کردم حرفهای این آدمها را که از قضا از حرفهای جدی روزگار ماست بزنم. نیامدم قصه کارآفرینان برتر کشور را با جستجوی اینترنتی بنویسم. آدمهایی را دیدم که قصههایشان در جانم نشست و حرفهایشان را در این کتاب آوردم. البته این کتاب، کار درخشانی نیست، بدیهیاتی است که من آن را فریاد زدم. این کتاب اصلا سیاسی نیست، درد عمومی مردم ماست و درد عمومی همه دولتهایی که ما تجربهاش کردیم.
وی در بخش دیگری از این نشست با اشاره به تحریم نفتی ایران گفت: من از تحریم نفتی امروز کشورم ناراحت نیستم. تحریم وسیلهای است که دولت را مجبور به کوچک کردن خودش میکند و اینگونه است که اقتصاد جان میگیرد و من نویسنده یاد میگیرم حق رایت کتابم را باید بفروشم، اما آنچه مرا ناراحت میکند، این است که آن که ما را تحریم نفتی کرده، حواسش هست که همزمان با آن ما را تحریم بانکی نیز بکند تا نتوانیم کاری بکنیم و این است که اذیت میکند.
امیرخانی در ادامه در پاسخ به انتقاد یکی از مخاطبان نشست درباره نامشخص بودن جهتگیری فکری او در آثارش افزود: در نوشتههایم معمولا اسم خاص کم به کار میبرم وسعی میکنم هرچه هست خودم باشم. دوست ندارم تحت تاثیر یک نفر خاص باشم. من در آثارم اگر در جایی چیز خوبی میبینم، تشکر میکنم و اگر چیز بدی میبینم، انتقاد.
وی همچنین درباره نوشتن رمان «قیدار» گفت: من گاهی از جهانهایی حرف زدم که وجود خارجی ندارد، اما این وظیفه من است. ما یک بار رنج کشیدهایم تا جهانی را بسازیم. به نظرم نباید این رنج دوباره تکرار شود. در زمان نوشتن قیدار متوجه شدم که این آدم، آدمی نیست که بشود همه جا پیدایش کرد، اما این رمان طوری ساخته شده بود که اگر به هر تکهاش دست زده بودم کار فرو میریخت. البته قائل نیستم که این کار نگرفته، اما این نقد به قیدار وارد است که شخصیت آن شخصیت در دسترسی نیست. من ولی حرفهای خودم را داشتم و دوست داشتم جهانی هرچند کوچک برمبنای این شخصیت ساخته شود.
مدیر پیشین سایت ادبی «لوح» ادامه داد: من در زندگیام کار نوشتنی نیمهتمام نداشتم و هیچ وقت هم کارم را نیمه تمام نمیگذارم. اصل قصه این است که نوشتن مثل بارداری است و وقتی این اتفاق افتاد، چارهای جز زایمان نیست. هیچ کس حق ندارد فرزندی را به جرم بیماری از تولد محروم کند. ممیزی امروز بهانهای شده برای یک جدایی بیمعنای برخی نویسندگان از نوشتن. ممیزی هیچ وقت نمیتواند جلوی نوشتن را بگیرد. شاید جلوی انتشار را بگیرد، اما جلوی نوشتن را نه.
وی افزود: یادم هست در سالهای نخستین بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دیداری داشتم با معاون انجمن قلم آن زمان شوروی. به او گفتم حالا که کشورتان آزاد شده حتما باید شاهکارهای زیادی داشته باشید که در آن زمان اجازه چاپ نداشت. نگاهی به من کرد و گفت: مطمئن باش حتی یک صفحه هم نیست که منتشر نشده باشد. شاید با ممیزی چیزی چاپ شده باشد، اما حتی یک صفحه هم نیست به خاطر ممیزی نوشته نشده باشد.
امیرخانی همچنین تاکید کرد: اعتراف میکنم اگر بخواهم یک صد کتاب را به عنوان آثار برتر معرفی کنم حتی یک کار از خودم در میان آنها نیست، اما قطعا با جاهطلبی ممدوح حین نوشتن به مخاطبانم پیشنهاد میکنم که کار بعدی من را حتما بخوانند. الان دو اثر را برای نوشتن در دست دارم؛ یک کار داستانی که احتمالاً رمان است و فضای آن در مورد زلزله و مصائب آن است که به خاطر علاقه من به مسئله امدادرسانی ایدهاش شکل گرفت و روی آن کار میکنم. ایده دیگری هم دارم که از جنس مقاله است و برمیگردد به توضیح و بازگشایی بیشتر فصل افق از کتاب نفحات نفت من. این کتاب در مورد توسعه است. برای نوشتنش به ناچار الگوهای توسعه کشورهای دیگر را دیدم و سعی دارم بر اساس آنها این متن را بنویسم. کار اول من تلخی محض است و کار دوم من راجع به آینده و سراسر امید. اصلا هم حس نمیکنم میان این دو تناقضی باشد.
وی همچنین در بخش دیگری از این نشست با اشاره به بازار نشر کشور گفت: حس میکنم بازار نشر در کشورمان در حال رسیدن به جای خوبی است. قبول دارم که رقم مطالعه و انتشار کتاب کم است، اما آرام آرام وقت آزموده شدن بازارهای جهانی توسط ما در حال فرا رسیدن است و به نظرم این موضوع باعث پوستاندازی ادبیات ما خواهد شد. الان سهم ما از ادبیات جهان صفر مطلق است. این موضوع همهاش به نویسنده برنمیگردد دستهایی باید میبود که حق رایت کتاب ما در جهان به فروش برسد، اما این دستها را نداشتیم. این موضوع را باید از ناشران پرسوجو کرد. کار ما بیشتر نمایش داخلی بود و این موضوع باید کمکم تغییر کند.
نویسنده رمان «بیوتن» افزود: رمان را نباید اصلا امری تخصصی بپنداریم. رمان متنی است که لااقل باید 700 هزار شمارگان داشته باشد که در کشور ما این میزان بین 70 تا 80 هزار عنوان است. بد نیست ولی باید تغییر کند. در مقایسه با سینما دوست دارم بگویم صنعت نشر ما صنعت سالمی است و رقابتهای سالمی هم در آن شکل میگیرد. در بخش نشر موضعهای کتاب هستند که یک کار را به پشت ویترین میکشانند، اما مشکل ما این است که تعداد کتابفروشیهای ما زیاد است. ما بین دو تا چهار هزار کتابفروشی داریم که مقدار فروششان بد نیست، اما چون زیاد هستند کارشان چندان اقتصادی نیست.
رضا امیرخانی در پایان گفت: از سوی دیگر ما 11 هزار ناشر داریم که در شرایط فعلی آنها را به 7 هزار نفر محدود کردیم، اما نیاز ما الان در نهایت 50 ناشر است که اگر بیشتر از آن داشته باشیم، همان مشکل نفتی که میگویم برای صنعت نشر شکل میگیرد. با این حال وضعمان خوب است و در مقایسه با سایر صنعتها وضعیت بهتری داریم.
نظر شما