دکتر محمد بقایی ماکان در مورد اینکه بی اعتمادی اجتماعی یکی از ویژگیهای جامعه بیمار است و آیا دنبال کردن نفع شخصی توسط افراد پیامد آن نیست به خبرنگار مهر گفت: بی اعتمادی افراد یک جامعه نسبت به یکدیگر موضوعی نیست که به اصطلاح یک شبه پدید بیاید بلکه سر در زمینهای وسیع دارد که به یک نوع فرهنگ خاص باز میگردد. بنابراین برای حل این معضل باید به سراغ ادواری رفت که چنین خصلتی نکوهیده در آن رواج نداشته است و فرهنگ آن ایام را مورد توجه قرار داد و آن را با شرایطی که چنین معضلی در آن قوت میگیرد قیاس گرفت.
وی افزود: نتیجه اینکه، چنین مشکلی سر در یک فرهنگ نامناسب دارد که در طی سالیان دراز سبب رشد این ویژگی در جامعه شده است. طبیعی است که وقتی هر حاکمیتی همه حوزهها را به خود متصل میدارد و تمامی خوبیها و بدیهای آن را متوجه خود میسازد در این خصوص نیز میباید به چاره اندیشی بنشینند و با توجه به واقعیتهای موجود که حتی اعتراض محتاطترین افراد را به دنبال داشته راه حلی بیابد.
این محقق و پژوهشگر مسائل فرهنگی ادامه داد: زیرا بر اساس شواهدی که میتوان در صفحات حوادث مطبوعات مشاهده نمود تقابل و تعارض و تخاصم میان افراد جامعه بر سر ابتداییترین مسائل به وجود آمده که همه اینها ناشی از سوء تفاهم است که خود حاصل مشکلات معیشتی، اقتصادی و لاجراً روحی است.
بقایی در مورد اینکه آیا بی اعتمادی باعث قانون شکنی نمیشود و اینکه با عدم پرداخت دیون وبا پارتی بازی توسط افراد مواجه هستیم هم اظهار داشت: همه اینها طبیعتاً بذری است که در زمین بی اعتمادی میروید. وقتی افراد جامعه اعتمادشان را نسبت به یکدیگر از دست بدهند به این میماند که شیرازه صفحات کتابی از دست برود و در نتیجه اوراق آن پراکنده و کتاب بی معنا شود. این ضایعه در هر دولت- ملتی میتواند تهدیدی برای انسجام خانوادهها، و همبستگی اقوام، و یا یکپارچگی تمامیت ارضی باشد.
این نویسنده و محقق تصریح کرد: زیرا اعتماد مانند قلبی است در وجود جامعه که اعضای آن را هماهنگ میسازد و عدم آن به مانند باز ایستادن ضربان قلب در وجود یک شخص است و فراموش نکنیم که بسیاری از متفکران بزرگ مانند هگل و ویلیلم جیمز جامعه را به شخصی تشبیه کردهاند که تنها اعتماد قلبی و مودت میتواند موجب هماهنگی اعضای آن شود.
بقایی در مورد اینکه برای رفع این معضل، نهادهای فرهنگی، آموزشی، قانونگذار و اجرایی چه کار باید بکنند هم گفت: برای از میان بردن چنین معضلی ضروری است که نهادهای ذی ربط که به نوعی با فرهنگ جامعه ارتباط مییابند رفتار و گفتارشان به گونهای باشد که مخاطبانشان صداقت و یکرنگی را در آن احساس کنند و مدیران و مسئولان نهادهای مختلف در حل مشکلات زندگی مردم و از میان بردن پریشانیهای روحی و ذهنی آنان کوشا باشند و اگر برای مثال کفش همسایهاشان پاره است کفش آنان به درخشندگی خورشید نباشد تا خاطر جامعه بدین ترتیب از پریشانی به در آید و صداقت را در همه حوزهها نه با شعار بلکه به واقع احساس کند.
وی درپایان یادآورشد: هیچ جامعهای خواهان امکانات نامعقول نیست و توجه به اسراف و تبذیر ندارد و طالب زندگی بسیار مرفه نمیباشد مگر اینکه ببیند سررشته داران جامعه، با آنچه مینمایانند تفاوت دارند. از جمله تصویب حقوقهای کلان مادامالعمر مشاغل چهارساله بی آنکه کمترین نگاهی به موکلانشان داشته باشند.
نظر شما