پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۰

«آن مرد با باران می‌آید» سامانی منتشر شد

«آن مرد با باران می‌آید» سامانی منتشر شد

رمان «آن مرد با باران می‌آید» نوشته وجیهه علی‌اکبر سامانی از سوی سوره مهر منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آن مرد با باران می‌آید» نوشته وجیهه علی اکبر سامانی از آثار تقدیر شده در سومین دوره جشنواره داستان انقلاب به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

این رمان که سیر رویدادهای آن از اتفاقات مربوط به 17 شهریور سال 57 تا پیروزی انقلاب را در برمی‌گیرد، روایتی است داستانی که در آن نویسنده با وفاداری به رویدادهای تاریخی و بدون تفسیر آنها به روایت پرداخته است.

سامانی در این اثر داستان زندگی یک خانواده طبقه متوسط را در بحبوحه ماه‌های پایانی منجر به پیروزی انقلاب اسلامی روایت می‌کند و در ادامه حوادث داستان حول شخصت نوجوانی با عنوان بهزاد شکل می‌گیرد. او که در سنین نوجوانی قرار دارد اطلاعات چندانی درباره انقلاب و انقلابیون ندارد، اما مجموعه‌ای از حوادث در نهایت او را به جمع آنها وارد می‌کند.

در بخش از این رمان می‌خوانیم: باد خنک آبان‌ماه بدنم را به لرزه می‌اندازد. قدم‌هایم را تندتر می‌کنم تا زودتر به خانه برسم. یک هفته‌ای می‌شود که سعید به مدرسه نمی‌آید. اول ضرب‌دیدگی دست و پایش را بهانه کرده بود، اما بعد، گفت که مدرسه‌ها تق و لق شده و آمدن و نیامدنش چندان فرقی نمی‌کند. راست هم می‌گوید. معلم‌ها اکثرا یک خط در میان به مدرسه می‌آیند. وقتی هم که می‌آیند، به جای درس دادن، می‌روند دم در کلاس و با همدیگر بحث می‌کنند. از وقتی اشکوری دیگر به مدرسه نمی‌آید، یعنی از همان فردای سیزده آبان، دیگر بدون ترس و ملاحظه در مورد اتفاقات کشور حرف می‌زنند. صمدی بیچاره هم که یک تنه از پس کل مدرسه بر نمی‌آید، ما را به حال خودمان رها کرده و فقط شده مسئول زدن زنگ صبحگاه و تفریح و زنگ خانه! من هم خیلی دلم می‌خواهد که قید مدرسه را بزنم. مثل سعید و بعضی از بچه‌های دیگر اما از ترس بابا جرات نمی‌کنم. می‌دانم که صد درصد مخالفت می‌کند.

«آن مرد با باران می‌آید» در قطع رقعی با شمارگان 2500  نسخه و قیمت 4900 تومان منتشر شده است.

کد خبر 1770288

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha