به گزارش خبرنگار مهر، سی و دومین نشست ادبی عصر روشن، عصر دیروز پنجشنبه 30 آذر با حضور شاعران مختلف در محل کتابسرای روشن برگزار شد.
در ابتدای این نشست پوریا گلمحمدی به خوانش تعدادی از اشعارش از مجموعه شعر «اینجا هیچ خیابانی بیطرف نیست» پرداخت و سپس عباس کریمی به عنوان منتقد این مجموعه گفت: در ابتدا باید بگویم به نظرم در این روزها تعاریف تغییر کردهاند؛ نه این روزها بلکه روزهایی قبلتر از این. منتها بعضی از دوستان باید قبول کنند که شعر تنوع و تتوع پیدا کرده و برایش تعاریف جدیدی پیدا شده است. دیگر نمیتوان فقط یک کلام موزون و مقفا را شعر دانست. البته منظورمان این هم نیست که هرچه مقفا و موزون باشد شعر نیست اما حرف کلی من این است که بهتر است به بیان روز شعر بیشتر توجه کنید تا به تعاریف.
وی افزود: کتاب آقای گلمحمدی مجموعه شعری است که معتقدم شامل چند شعر نو است. امروز مقولههای مختلفی از جمله شعر حجم، شعر زمان و ... در حوزه شعر نو ایجاد شده است. من منظورم از شعر نو 3 چیز است؛ شعر نیمایی، شعر موزون و شعر سپید یا آزاد. بنابراین هرجا که به شعر نو اشاره دارم، منظورم این 3 گونه شعر است. شعر نو ممکن است مقفا نباشد اما موزون باشد.
این شاعر در ادامه گفت: در کتاب «اینجا هیچ خیابانی بیطرف نیست» این حس به ما دست میدهد که داریم کتاب شعر میخوانیم. چون اینطور نیست که شاعر کلمات را کنار هم چیده باشد و به زور خواسته باشد که شعری از آب در بیاورد. بهتر است کمی هم از کاستیهای کتاب بگوییم. در خوانش شعرها، ترکیبهایی دیدم که به نظرم خیلی جا نیافتادهاند. بعضی مواقع در شعر جابهجاییهایی انجام میدهیم که موجب زیبایی شعر میشود. این جابهجاییها به موقع ایجاد پارادوکس میکنند یا زمانی هم باعث ایجاد نگاه متفاوت میشوند. ابزارهایی هم که برای این کار داریم، با ابزارهایی که در داستان و رمان داریم، متفاوت است.
کریمی گفت: به نظرم اینجا، در این کتاب و در برخی شعرها، این حالت خوب از آب در نیامده است. نمونههایش شعرهای صفحه 11 و 63 کتاب هستند. مثلا شعری که در آن مورچه عاشق زرافه شده و میخواهد او را ببوسد. اما نمیداند چند روز باید از گردن او بالا برود. شاید نوع نگاه در این شعر متفاوت باشد، اما در این گونه مواقع ترکیب فیل و فنجان بیشتر جا افتاده است تا مورچه و زرافه. در کل این ضعف در شعرها، یا به بیان شاعر برمیگردد یا به قیاسی که کرده است و زیاد هم جالب نیست. گلمحمدی در بعضی مواقع به کاریکلماتور نزدیک شده است. اما بعضی از مقاطع و شعرهای کتاب، ایجازهای بسیار خوبی دارند.
این منتقد ادامه داد: یک سری از شعرهای کتاب به صورت متحد درباره مترسک هستند. این شعرها جالب هستند اما بعضی از آنها دچار معضل موجزگویی مجمل شدهاند. در برخی مقاطع کتاب مانند شعر صفحه 17 بروز جرقههای شاعرانه را شاهدیم. در اینگونه شعرهاست که آن شاعرانه گلمحمدی را میبینیم و این شعری است که من به آن جوششی میگویم و به نظرم احساس توام با اندیشه، هنگام سرودنش شاعر را در بر گرفته است. یعنی شعر دقیقا در آن موقع سروده شده و به نظرم خیلی هم دست نخورده است یعنی از آن شعرهایی است که وقتی میآیند، کامل میآیند. چون برخی از شعرها هستند که فقط احساس هستند و در آنها موضوع مقداری شخصی میشود ولی مواقعی هست که شعر به پختگی میرسد.
وی گفت: احساس میکنم شعرهای این کتاب 3 دفتر هستند و 3 دوره جداگانه را شامل میشوند که در آنها زایش فکری برای شاعر اتفاق افتاده است. چه خوب است که اگر این کتاب به چاپ بعدی برسد، این دسته بندی به طور صریح انجام شود. به علاوع شعرهای کوتاه گلمحمدی در این کتاب، به کلی از شعرهای بلندش منفک و جداست. چه از نظر ساختار و چه از نظر بیان.
در ادامه این برنامه آرش نصرتاللهی گفت: این حرف من تکراری است اما اظهار تاسف درباره وضع ناشران و کتابفروشان است. این آخرین جلسه عصر روشن است که در کتابفروشی روشن برگزار میشود. ما مرتبا از این حرفها میزنیم. شاید هرچه بیشتر بگوییم، تغییری ایجاد شود، گرچه چنین چیزی را بعید میدانم. وضع این کتابفروشی اسفبار است. نمیگویم تاسفبار بلکه میگویم اسفبار. از طرف دیگر، وضع کتابفروشیها و ناشرانی چون چشمه و آبی را هم میبینید که سعی کردند با خون دل و چنگ و دندان اوضاع را حفظ کنند ولی نشد چون شرایط خیلی سخت و تنگ است.
این شاعر گفت: برای توضیح در سادگی زبان شعر، سعی کنیم به رفتارهای مشابهی که آدمی در تولید شعر دارد، توجه کنیم. سادگی و سهل و ممتنع بودن، مثل سادگی در راه رفتن است. باید وجوه صوری زبان با نزدیک شدن به مخاطب، نقش خود را ایفا کند. پس برای رسیدن به لحظههای بکر متن شعر، نیازمند چالش بین متن و خواننده هستیم.
نصرتاللهی در ادامه به خوانش تعدادی از اشعار خود در مجموعه «فصل کاشتن کلمات» پرداخت.
نظر شما