به گزارش خبرگزاری مهر، رضا رضایی مترجم کتابهای نویسندگانی چون جین آستین، خواهران برونته و آیزایا برلین عصر روز دوشنبه 16 بهمن، در قالب یکی از نشستهای دیدار با اهل قلم در شهر کتاب مرکزی، به دیدار و گفتگو با مخاطبانش پرداخت.
رضایی در ابتدای این نشست گفت: من روزی 10 ساعت کار میکنم ولی حاصلش تنها سه صفحه ترجمه است. البته این مساله را باعث پختگی خودم و کارم میدانم و از آن ناراضی نیستم.
او درباره سابقه تحصیلش در رشته مهندسی گفت: خیلی از افراد، انتخاب رشتههای تحصیلی را براساس جبر خانواده و یا اجتماع انجام میدهند. من هم چون دانشآموز درسخوانی بودم و نمرههایم خوب بود، بزرگترها فکر میکردند که باید مهندس شوم ولی چیزی در وجودم بود که راحتم نمیگذاشت و سرانجام آن رشته را رها کردم و به علاقهام که ترجمه بود روی آوردم. اگرچه ترک تحصیل در ابتدا برایم گران تمام شد ولی امروز خیلی خوشحالم که آن کار را کردم و این ترک تحصیل به شکستی برایم منجر نشد.
رضایی در بخشی از سخنانش گفت: از زمان کودکی، پدرم کتابهای زیاد و متنوعی برایم میخرید. من کتابهای سنگینی را در دوره کودکی و کتابهای سبک و کودکانهای را در سنین نوجوانی و جوانی خواندم. مطالعاتم چندان منظم نبود ولی همینها بعدها تاثیر زیادی روی من گذاشت. مطالعات در سنین پایین اثرگذار هستند و در سنین بالاتر جهتدار میشوند.
مترجم رمانهای جین آستین درباره تنوع در ترجمههایش نیز گفت: زمانی به نظرم میرسید که میتوانم در چند حوزه کار کنم ولی بعد به این نتیجه رسیدم که بهتر است در یک یا دو حوزه خاص متمرکز شوم.
تسلط به زبان، یک امر نسبی است
وی در ادامه درباره تسلط مترجم به زبانهای مبدا و مقصد، گفت: تسلط به زبان مبدا یک تسلط نسبی است و هیچکس نمیتواند ادعای کاملی درباره آن داشته باشد. تسلط به زبان مقصد و تسلط به موضوع کتاب هم نسبی است. اما میزان فهم مترجم از متن و نحوه انتقالش به زبان فارسی باعث میشود تا کیفیت اثرش متفاوت شود. مهم این است که مترجم، متن اصلی را بفهمد و آن را خوب انتقال دهد. دریافت مترجم از متن اصلی بسیار تعیینکننده است و باعث میشود میزان نزدیکی او را به نویسنده دریابیم.
رضایی اضافه کرد: در یک اثر ترجمهای، هرچه متن فارسی کتاب را راحتتر و روانتر بخوانیم، معنیاش این است که مترجم خوب کار کرده است. البته باید به لحاظ وفاداری به متن اصلی نیز آن را سنجید و صرفا انتقال به فارسی، ملاک خوب یا بد بودن اثر نیست.
وی با انتقاد از وضعیت ترجمه در ایران گفت: بعضی از مترجمان، سختی زبان اثر خود را به نویسنده نسبت میدهند و مشکل را از جانب او میدانند، در حالی که جز نویسندگانی مثل ویرجینیا وولف یا جیمز جویس، کمتر نویسندهای است که اثرش سختخوان و دشوار باشد و نباید پیچیدهبافیهای ترجمه را به گردن نویسندگان انداخت.
مخاطب مترجمانی که میگویند برای دلمان کار میکنیم، همان دلشان است
مترجم رمانهای خواهرن برونته در توصیف عدهای از مترجمان گفت: برخی مترجمان میگویند که ما برای دلمان ترجمه میکنیم. در این صورت باید بگوییم که مخاطب آنها نیز تنها دلشان میشود. ارتباط برقرار کردن با مخاطب و درنظر گرفتن او به عنوان خواننده، برای من یک اصل است و همیشه در حین ترجمه و بعد از پایان کار، به مخاطب فکر میکنم و میکوشم تا قبل از انتشار اثرم، کتاب را به خوانندگانی بدهم تا بخوانند و نظراتشان را درباره آن بدهند تا رفع اشکال کنم. حتی بعد از چاپ به انتقادهای خوانندگان و منتقدان توجه میکنم تا اگر نارسایی یا دشواری در متن وجود داشته، آن را در چاپهای بعدی تصحیح کنم.
رضایی که 6 رمان را از جین آستین به فارسی ترجمه کرده است، درباره اهمیت این نویسنده گفت: جین آستین و خواهران برونته بزرگترین نویسندگان انگلستان بودهاند که آثارشان هنوز در جهان خوانندگان بسیار دارد. در قرن 19 تنها در انگلستان است که میتوانیم نویسندگان زن بزرگی بیابیم، بنابراین توجه به ادبیات این مقطع از تاریخ انگلیس برای ما ضروری است. بعد از شکسپیر که غول ادبیات انگلستان است، بیشترین متنها در این کشور درباره جین آستین نوشته شده و این نشاندهنده اهمیت او نزد منتقدان و خوانندگان است. از طرفی من دوست دارم که از زبان اصلی ترجمه کنم و به همین دلیل است که به نویسندگان انگلیسی توجه دارم. همیشه سعی کردهام کاری را که دوست ندارم ترجمه نکنم مگر به ضرورت معاش. از طرف دیگر اگر با ایده نویسندهای مخالف باشم ولی اثر او را برجسته و مهم بدانم، از ترجمه اثرش غفلت نمیکنم.
وی درباره ترجمههای دیگر از این نویسندگان گفت: من ترجمه رمانهای جین آستین و خواهران برونتته را به صورت یک پروژه کامل انجام دادهام و نمیتوانم به خاطر اینکه آثاری از آنها قبلا به فارسی برگردانده شده، از برخی از آنها چشم بپوشم. موضوع دیگر این است که ترجمه قبلی رمان «غرور و تعصب» برمیگردد به سال 1335 و طبیعی است که امروز میتوان ترجمهای جدید از آن به دست داد و آن را با زبانی امروزیتر به مخاطبان عرضه کرد.
وجود چند ترجمه از یک اثر، به نفع مخاطبان است
رضایی درباره ترجمههای مختلف از یک اثر، گفت: وقتی دو یا سه ترجمه از یک کتاب در بازار باشد، به نفع مخاطب است چرا که او میتواند کتابها را انتخاب و با یکدیگر مقایسه کند. در ضمن کتابهای کلاسیک در همه جای دنیا ترجمههای متعدد دارند و این تعدد و تنوع باعث پیشرفت ادبیات میشود. البته قطعا باید دید که آیا میتوان ترجمهای بهتر و قویتر از ترجمه قبلی ارائه داد یا خیر؟
مترجم رمان «ویلت»، موفقیت انتشار کتابهای جین آستین را دلیل تصمیم او برای ترجمه رمانهای خواهران برونته عنوان کرد و ادامه داد: بعضی وقتها پراکندهکاریها باعث شده تا به دیگر حوزههای موردعلاقهام در حوزه موسیقی و یا اندیشه بپردازم. اگر هم فراغتی دست بدهد در زمینه نقد ادبی فعالیت میکنم. به نظرم برای یک مترجم، شناخت نقد ادبی از جمله ضرورتهاست.
او در پاسخ به سوال یک مخاطب درباره مجله مترجم گفت: متاسفم که این مجله بعد از 20 سال انتشار متوقف شد. این مجله بحثهای نظری را در بین اهالی ترجمه دامن میزد و به نظرم حیف شد که تعطیل شد.
انتقال مفهومی که در ترجمه رمان صورت میگیرد، در خواندن ترجمه شعر صورت نمیگیرد
رضایی پس از بحث درباره دیالوگنویسی و ویرایش در آثارش، به سوالی درباره ترجمه شعر گفت: معمولا وقتی یک رمان ترجمه شده را میخوانید، تا هشتاد درصد همان احساسی به شما منتقل میشود که در یک خواننده زبان اصلی آن کتاب به وجود میآید. اما این انتقال در ترجمه شعر صورت نمیگیرد. برخی معتقدند که در ترجمه شعر، باید مضمون را مورد توجه قرار داد و براساس آن شاعرانه ترجمه کرد. عدهای دیگر میگویند که ترجمه موزون نباید صورت بگیرد و تنها باید معنای شعر را انتقال داد. نظر من این است که معنای شعر را میتوان منتقل کرد ولی نمیتوان آن را به شعر بیان کرد.
مترجم «راهنمای جامع موسیقی کلاسیک» درباره الگوپذیریاش در ترجمه گفت: هیچ وقت نخواستهام جای کسی باشم ولی همیشه نجف دریابندری را تحسین کردهام. او به فارسی تسلط بالایی دارد و سالها در این کار ممارست داشته است. الگوی من در ترجمه نجف دریابندری است و باید کتابهایش را خواند تا از او آموخت.
وی ادامه داد: مترجم ادبی میتواند کاری کند که یک نویسنده بد را خوب معرفی کند ولی در اینجا بیشتر عکس آن اتفاق میافتد.
رضا رضایی که پیشتر فعالیتهای زیادی را در عرصه شطرنج انجام داده بود، در پاسخ به سوالی در اینباره نیز گفت: در حال حاظر رابطه من با شطرنج یک رابطه عشق و نفرت است. سالها با تمام وجودم در این رشته فعالیت کردم. عضو تیم ملی بودم. در مسابقات بینالمللی شرکت میکردم و لذت زیادی میبردم. حتی در دورهای وارد کار اجرایی در فدراسیون شطرنج شدم و از آن بابت نیز پشیمان نیستم. اما وقتی به آن سالها نگاه میکنم، متوجه میشوم که سالهای از دسترفته زندگیام هستند که طی آن از ترجمه غافل بودم. الان دیگر حاضر نیستم به آن دوره برگردم و همه وقتم را صرف ترجمه میکنم.
نظر شما