به گزارش خبرنگار مهر، رمانُ باتالیا متولد شهر پییتراسانت در ایتالیاست که به دلیل شیوه خاصی که در نگارش دارد، جایزههای ادبی بسیاری را به خود اختصاص داده است. آثار زیادی از این نویسنده در ایتالیا منتشر شده که در سراسر دنیا به زبانهای آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، پرتغالی، انگلیسی، یونانی، ژاپنی، کرهای و زبان کشورهای آمریکای لاتین ترجمه شده است.
باتالیا شاعری فیلسوف است که با فروتنی کوچک، رازهای بزرگ زندگی را برای خوانندهاش آشکار میکند. این کتاب او، داستانی درباره پیوند چشم دختری است که بر اثر یک بیماری نادر، چشمانش را از دست داده است. کتاب سفری مرموز به سوی نور برای بازیابی ایمان، آرزو، عشق و ظرفیت خواب دیدن است.
این کتاب داستان حقیقی یک زن است که باتالیا آن را به تصویر کشیده است. سیلویا، بانویی تنها، ربرتُ را ملاقات میکند. عشقی متولد میشود اما ... این کتاب داستانی واقعی از عشقی درهم شکسته عظیم و بسیار لطیف است. شاهدی که به خواننده میفهماند عشق واقعی چیست و او را متقاعد میکند تا به توانایی دوست داشتن، باز بتابد.
باتالیا در ابتدای کتابش نوشته است:
این داستانی واقعی است، روایتی حقیقی از عشقی بزرگ. ماجرا را از طریق نامهای فهمیدم که قهرمانش برایم نوشته بود تا ماجرای عشقیاش نابود نشود. این شاهدی است تا به ما بفهماند، عشق واقعی چیست و به ویژه ما را به توانایی دوست داشتنمان سوق دهد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
اغلب دریا تغییر رنگ میداد و ابرهای سفید به سمت کوهستان درخشان پیش میرفتند. در حالی که در آن ماجرای عشقی زندگی میکردم و هر لحظه خودم را جای رُبرتُ میگذاشتم سعی میکردم با احساسات او زندگی کنم. خودم را به جای او میگذاشتم، اگر جای او بودم چه کار میکردم؟
خدا میداند تا چه اندازه مانند او میتوانستم در ماجرایی شبیه به آن دوام بیاورم. سیلویا در رفتارش و احساساتش فوقالعاده بود، زیرا موقعیت مطلوبی داشت. آزاد بود و برای فعالیتهایش و انتخابهایش روی هیچکس حساب نمیکرد. برعکس او یک خانواده داشت، با آنها هماهنگ بود. بنابراین مطابق با آنها رفتار میکرد. مطمئنا آن آزادی را که میخواست، نداشت. پیشنهاد به قطع این رابطه میشد ولی از لحاظ عشقی، هنگامی که عشق واقعی است. از لحاظ اخلاقی هیچ اجازه دخالتی را به حریمش نمیدهد. همانند این که مانع تولد خورشید در صبح یا مانع وزش باد یا مانع بارش باران شود.
احساسات متولد میشوند، زندگی میکنند، با زمان رشد مییابند، یک بار برای همیشه و یا برای بقیه احساسات متفاوت یا بزرگتر میمیرند. ماجرای سیلویا و ربرتُ یقینا حاکی از یک داستان عشقی بود و هیچچیز در دنیا نمیتوانست مانع از آن شود. افکار مغشوشی از ذهنم میگذشت. در حالی که سیلویا بلند شد و نزدیک شیشه رفت تا امواجی را که همچون اسبهای سپید به ساحل میرسیدند، بهتر ببیند.
کنجکاو بودم ادامه ماجرای عشقی را بدانم، ساکت منتظر ماندم تا سیلویا لب به سخن بگشاید. سیلویا باز سخن از سر گرفت: روزهای غمانگیزی بودند، زیرا نمیتوانستیم به تنهایی همدیگر را ببینیم، مشکلاتمان را مطرح کنیم.....
این کتاب با 110 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 3 هزار و 500 تومان منتشر شده است.
نظر شما