شاهنامه مولود رخدادهاي خاص اجتماعي روز گار خويش است ( يعني اواخر قرن چهارم ) و شكل گيري نهضت هاي اجتماعي آن دوران به ترتيبي بود كه بايد شاهنامه به وجود مي آمد ، پس شاهنامه پاسخي به نياز آن دوران بود ، در حد فاصل سالهاي 1329 ه.ق تا 411-409 ه.ق ايران و ايراني توسط اقوام مهاجم بويژه تركهاي غزنوي به شدت تحقير مي شد و اين تحقير ادامه تخقيري بود كه اعراب در حق ايرانيان اعمال مي كردند ، عربها كه با شعار برادري و برابري به ايران آمده بودند و ايرانيان خسته از ظلم را به خود جلب كرده بودند ، در اندك زماني به قومي برتري جو تبديل شدند كه هيچ گونه حقي براي ايرانيها قائل نمي شدند و در همين زمان ، نهضت شعوبي گري شكل گرفت و اينها در حقيقت به تحقير عرب پرداختند.
شاهنامه فردوسي در سالهاي بعد از اين تفكر سروده شد و وفردوسي در زمان خاصي زندگي مي كرد بنابراين بايد شاهد شاهنامه سروده مي شد و البته بعد از فردوسي هم اين آتش خاموش نشد و به خاطر فروزان بودن نقش شاهنامه بسياري به سرودن حماسه روي آوردند و نقش عظيمي از فرهنگ ما رقم خورد.
تا اوايل قرن پنجم و بعد از آن توسط كساني كه از فردوسي تقليد كرده اند ، ستاره هاي روشن و تابناكي درآسمان ادبيات داريم و خورشيدي كه در اين آسمان نور بخشيده و به اين همه قريحه دامن زده ، فردوسي است. اگر نقشه ايران را به انساني تشبيه كنيم در قسمت بالا و چپ اين نقشه آرامگاه فردوسي است كه ما را به خود فردوسي پيوند مي زند پس بايد فردوسي را قلب تپنده ملت ايران كه تا هميشه تاريخ خواهد درخشيد. شاهنامه شامل سه بخش اسطوره هاي پهلواني و تاريخي است.
اين جاي تاسف است كه خارجي ها بيشتر از ما در مورد فردوسي كار مي كنند ، مقاله مي نويسند ، كتاب چاپ مي كنند و ... |
ما تقريبا اطلاعات زيادي در مورد سلسله ساساني و شاهانش را مي توانيم از شاهنامه استخراج كنيم. شاهنامه در اصل خداينامه بوده و فردوسي بنا بر تحقيق محققين در گزارش منثور روايتهايي كه قبل از خود بوده چندان تصرفي روا نداشته است. قبل از فردوسي داستانهاي پهلواني بين مردم ايران زبان به زبان و سينه به سينه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شد ، شايد به انگيزه همان افكار شعوبي رايج در جامعه آن روزگار ، تعدادي از امراي وطن دوست اقدام به مكتوب كردن روايات كردند و فردوسي در نيمه قرن چهارم آنها را به دست آورد كه البته قبل از او هم شخصي به نام دقيقي اين روايات را در كتابي به نام گشتاسب نامه در 1000 بيت به نظم در آورد كه مضمون آن جنگها و دلاوريها و... بوده كه فردوسي اين كتاب را نقد كرده و با الهام گرفتن از آن به نظم شاهنامه پرداخته كه البته براي روايت و انتقال مضمون آن بايد زبان و شيوه اي متناسب را انتخاب مي كرد كه بهترين و مناسب ترين آن سيوه حماسه بود.
تقدير و تجليل از مقام فردوسي نبايد به همين چند روز خلاصه گردد و همه روزه در جهت بزرگداشتش بكوشيم ، اين جاي تاسف است كه خارجي ها بيشتر از ما در مورد فردوسي كار مي كنند ، مقاله مي نويسند ، كتاب چاپ مي كنند ... سخن در اين رابطه بسيار است و پس : شرح اين هجران و اين سوزجگر / اين زمان بگذار تا وقت دگر...
نظر شما