پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴، ۱۳:۲۱

نشست خبري مجموعه تلويزيوني " مشق عشق " (2)

فلورا سام: صميميت و سادگي مهمترين ويژگي "مشق عشق " است

يكي از مهمترين ويژگي هاي سريال "مشق عشق" صميميتي بود كه در پشت صحنه وجود داشت و در جلوي دوربين هم جلوه گر بود. از طرف ديگر، سادگي موجود در قصه براي برقراري ارتباط بيشتر سريال با خانواده ها بود.

به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر"، فلورا سام ، فيلمنامه نويس اين سريال در اين نشست خبري در پاسخ به اينكه اين سريال بسيار ساده نوشته شده بود و روند قصه اي به گونه اي بود كه اگر مخاطب حتي دو قسمت سريال را هم نمي ديد با مشكلي در عدم فهم داستان مواجه نمي شد، گفت:  يكي از اهداف  من از نگارش متن همين بود. من به هيچ وجه قصد نداشتم كه آدم بد، اتفاق بد يا شخصيتي با پتانسيل بد بنويسم و از اين طريق داستان را دچار هيجان كنم. اين داستان تصويري از خانواده هاي ايراني است كه در اطراف ما وجود دارند. حتي مشكلات شخصيت هاي داستان از نوع مسايل و مشكلات عمومي جامعه است. به همين خاطر قصه نياز به كشف و شهود خاصي ندارد. گاهي وقتي من برخي از سريال هاي ايراني را مي بينم، واقعا" در شناسايي نسبت شخصيت ها با همديگر و روابطي كه برقرار مي كنند دچار سردرگمي مي شود. در حالي كه اين قصه از اين ويژگي برخوردار نبود.


وي خاطر نشان كرد:  به طور كلي برخي از سريال ها  ماجرا محور هستند و برخي اين گونه نيست. من اين قصه را دور از ماجرا پردازي هاي طولاني و خسته كننده نوشتم و سعي كردم بيننده پس از اتمام هر قسمت دچار حالت خوب دروني شود و به همين خاطر جوي سالم و آرام درباره روابط خانوادگي اين افراد نوشتم و در اين خانواده محبت و دوست داشتن كم شده است و تا حدودي افراد عصبي هستند. حتي من روي عصبي بودن خانواده هم خيلي تاكيد نكردم تا خانواده هايي كه سريال را تماشا مي كنند پس از تماشاي چند قسمت دچار مشكل و عصبانيت نشوند و بتوانند با آرامش قصه را دنبال كنند و نوعي حس اميدواري و تلاش را در داستان به وجود بياورم.  اين مساله هم باعث شد كه برخي از بينندگان به من بگويند؛ چه برادري خوبي يا باز هم از اين خانواده ها پيدا مي شود.
اين نويسنده درباره اينكه تماشاگر نياز به پيگيري هر هفته سريال نداشت و به نظر مي رسيد وابستگي داستان به كلام ريتم آن را كند كرده بود، اظهار داشت: به عقيده من اين مساله براي سريال خصوصيت مثبت به شمار مي رود. چون هر قصه اي شرايط و مقتضيات خاص خود را دارد و مقايسه كردن آنها با يكديگر چندان مطلوب و منطقي نيست. پيچيدگي بيش از حد داستان هم مي توانست باعث شود بيننده پس از مدتي سريال را از دست بدهد و احساس خستگي كند. به طور كلي، داستان اين سريال ريتمي كند را مي طلبيد و من نمي خواستم كه بيننده به راحتي از شخصيت ها و خصوصيات آنها بگذرد. از طرف ديگر، داستان را به شكلي جلو بردم كه ريتم داستان آزار دهنده نباشد. اما به هر حال اين سريال يك نوع سخنراني دراماتيك درباره يك مساله خانوادگي است.



سام در پاسخ به اين پرسش كه وجود اين تعداد شخصيت هاي شكست خورده لطمه اي به كيفيت داستان نمي زند، توضيح داد:  زماني كه من قصه را مي نوشتم، مي دانستم كه پايان قصه چه اتفاقي خواهد افتاد. من در اين داستان يك خانواده پريشان را تصوير كردم كه به عنوان نمادي از جامعه ما است. الهه در قسمت اول داستان وقتي برادرش پيمان را مي بيند، پريشاني اش را پنهان مي كند. ولي به هر حال ما شاهد ناراحتي و نگراني او هستيم. سيروس و شيرين هم گرچه در اواخر داستان به يكديگر علاقمند مي شوند و در پي ايجاد شرايط بهتري هستند ما آنها هم از اعضاي همين خانواده خسته اند. متاسفانه به خاطر شرايط اجتماعي كه در جامعه ما وجود دارد، آدم ها خيلي خسته هستند و همين خستگي ها باعث مي شود بسياري از لحظه هاي پرنشاط  زندگي را از دست بدهند. من پس از اين كه شرايط مورد نظر را به تصوير كشيدم به بيننده ام نشان دادم كه چگونه با كمترين كوشش مي توان اميد و نشاط را به خاواده باز گرداند. حتي وقتي الهه از زندگي اش نا اميد مي شود، يك نامه چنان حركتي در درون او به وجود مي آورد كه اميدوارانه به زندگي مشتركش ادامه مي دهد. حتي در ابتدا نام اين سريال قهرمان بود كه البته من سعي داشتم بيننده ابتدا تصور كند كه پيمان قهرمان است. ولي در ادامه به اين نكته برسد كه قهرمان واقعي الهه است. ما بعد به اين نتيجه رسيدم كه اين نام براي سريال كم است و تمامي اين شخصيت ها در جاهايي قهرمان زندگي خودشان هستند و در طول داستان عاشقي را تمرين و مشق مي كنند.
لاله اسكندري، در پاسخ يكي از خبرنگاران كه چند بازي اخير او در سريال هاي تلويزيوني را تكراري و شبيه هم خوانده بود و نمود بيروني بازي او در سريال " رسم عاشقي " را با شخصيت الهه تا حدودي شبيه به هم دانسته بود، با آنكه موقعيت و شرايط زندگي اين دو كاركتر تفاوت زيادي با يكديگر دارند، گفت:  به عقيده من هم شخصيت هاي اين دو سريال و هم بازي من در هر كدام از اينها بسيار متفاوت است. چون هر كدام از اين كاركترها از نظر جنس بازي، رفتار، خانواده و حتي زمان حيات بسيار متفاوت هستند. از طرف ديگر، نقشي كه من در سريال " رسم عاشقي " بازي كردم، يك نقش منفي بود، در حالي كه در اين سريال نقش مثبت را ايفا كردم . هر چند كه من در مجموع از حاصل كار خودم در نقش توران چندان راضي نبود. اما توران شخصيتي زيرك و منفي داشت و من يك دفترچه 100 برگ از ويژگي هاي اين شخصيت را يادداشت كرده بودم كه به اين خاطر به نظرم تفاوت بسيار زيادي ميان اين دو شخصيت و در نتيجه بازي من وجود دارد.
وي ادامه داد:  به هر حال هر بازيگر از ويژگي هاي شخصيتي متفاوتي برخوردار است كه با توجه به اين خصوصيات در نقش خود تغيير ايجاد مي كند. اما پس از بازي من در فيلم " اين زن حرف نمي زند " و " خاك سرخ " كه شخصيت هاي كم حرفي را ايفا كردم، طي نقدهايي كه از بازي من صورت گرفت، اين مساله عنوان شد كه لاله اسكندري در سكوت بازي مي كند و توانايي ايفاي نقش هاي پرديالوگ را ندارد. من هم پس از آن به سراغ نقش هايي رفتم كه اين مساله را نشان دهم كه من هم مي توانم در بازي خود بخندم و هميشه در انتظار نباشم. اما اگر ما به دنبال ايفاي نقش هاي بسيار متفاوت از سوي بازيگران هستيم، بايد اين ريسك از سوي كارگردان ها صورت بگيرد كه از بازيگران نقش هاي متفاوت و متمايزي را بخواهند و من طي چند سال گذشته تلاش كرده ام تا در هر اثر با توجه به تمامي محدوديت هايي كه از نظر تنوع مضموني وجود دارد، نقشي را بپذيرم كه با ساير كارهايم متفاوت باشد.
اين بازيگر درباره اين كه سينما و تلويزيون ما بازيگر را به سمت كارهاي كليشه اي


 

سوق مي دهد، اظهار داشت:  پس از پخش سريال " خاك سرخ " من پيشنهادهاي زيادي براي حضور در آثار جنگي داشتم. اما من براي اينكه كليشه نشوم، سعي كردم كار بعدي ام را به گونه اي انتخاب كنم كه با نقشم در اين سريال متفاوت باشد. ليلاي خاك سرخ با الهه مشق عشق بسيار تفاوت دارد. اما همانطور كه گفتم در سينماي ما از بازيگر تكرار و كليشه سازي مي خواهند. براي نمونه وقتي در يك فيلم به دنبال دختري شلوغ و شيطان هستند، به سراغ ماهايا پطروسيان مي روند. چون وي در ابتداي حضور خود در سينما در فيلم " پرده آخر " نقش يك دختر شيطان را بازي كرده بود. تعداد بازيگراني همانند پرويز پرستويي كه امكان حضور در نقش هاي مختلف را پيدا مي كنند، بسيار اندك است. از طرف ديگر، كمبود بودجه و فشار توليد باعث ايجاد شرايطي مي شود كه سطح بازي يك بازيگر را تحت تاثير قرار مي دهد و در سريالي كه چندين پلان براي انجام يك حركت گرفته مي شد به خاطر كمبود وقت ما مجبور شديم كه چندين صحنه را به صورت سكانس - پلان بگيريم.
حسن جوهرچي كه نقش برادر الهه را در مجموعه " مشق عشق" بازي مي كرد، درباره ويژگي هاي حضورش در اين سريال گفت:  در سينما و تلويزيون ايران بازيگر به جز كار خود بايد حواسش به نكات زياد ديگري هم باشد. يعني تصويربرداري، طراحي صحنه و لباس، صدا، نور و ... چون در كشور ما فعاليت ها حرفه اي صورت نمي گيرد. در دنيا هر شخصي كه به عنوان يكي از عوامل توليد قرار مي گيرد، آن را در حرفه اي ترين شكل آن ارايه مي كند. اما گاهي پيش مي آيد كه براي ساخت يك سريال تصويربرداري خبري به گروه مي دهند. اما در اين سريال با درايت تهيه كننده سر جاي خود قرار داشت و بازيگر به خوبي مي توانست به نقش  خود توجه كند. اين نوع فعاليت تهيه كننده نيازمند دانش و مديريت است.
وي درباره پاسخ به اينكه پس از بازي در سريال " در پناه تو " در نقش خود كليشه شده است، اظهار داشت:  در تمامي دنيا حتي در سينماي هاليوود هم بازيگران با توجه به ويژگي هايي كه از آن برخوردارند، كليشه مي شوند. چون به شكل خاصي بازي خود را ارايه مي دهند و شيوه آنها نيز به همين شكل پذيرفته مي شود. از طرف ديگر، وقتي يك كارگردان به دنبال ويژگي هاي فيزيكي و رفتاري خاصي در ميان بازيگران مي گردد، چند گزينه را پيش روي خود قرار مي دهد و با گزينه هاي ذهني خود تماس مي گيرد كه توافق بر سر مسايل مالي، داشتن وقت آزاد از سوي بازيگر و قبول نقش مسايلي هستند كه در زمينه حضور يا عدم حضور يك بازيگر در اثر مورد نظر دخيل مي شوند.


جوهرچي با تاكيد بر اينكه رسانه ها با تاثيري كه بر روي افكار عمومي مي گذارند مي توانند نسبت به تغيير تفكر عمومي كارگردان ها اقدام كنند، يادآور شد:  كارگردان ها وقتي مي بينند كه يك بازيگر در يك نقش خاص مورد توجه مخاطب قرار گرفته است، پس از آن براي ايفاي نقش هايي سراغ بازيگر مي روند كه شبيه به همان كار باشد و به فكر دادن نقشي متفاوت به بازيگر نيستند. در حالي كه رسانه ها مي توانند  با نقد علمي و دقيق نسبت به حضور بازيگران در نقش هاي متفاوت  در خصوص آگاه كردن افكار عمومي اقدام كنند و شرايطي را به وجود بياورند كه كارگردان ها نسبت به دادن نقش هاي متفاوت به بازيگران ريسك پذيري بيشتري داشته باشند.


كمند امير سليماني كه نقش شيرين را در اين سريال ايفا مي كرد، درباره اين مساله اعتقاد دارد: هر بازيگري از تكنيك به خصوصي بهره مي برد. ميزان محبوبيت بازيگر از نظر تماشاگر نسبت به نقشي كه به او مي سپارند، تاثير مستقيم و به سزايي دارد. براي نمونه بيننده ممكن است بازيگري مانند حسن جوهرچي را شخصيتي مهربان و خونگرم بشناسد و همين مساله روي تفكر كارگردان هم تاثير مي گذارد. البته اين مشكل هم وجود دارد كه گاهي يك بازيگر نقش متفاوتي را بازي مي كند، اما با آنكه نقش را خوب بازي مي كند، در آخر بيننده به او مي گويد كه اين نقش به شما نمي آيد. تماشاگران سالها است كه من را با نقش آذر سريال پدر سالار مي شناسند. وقتي من در فيلم قرمز يك نقش منفي را ايفا كردم. بيشتر كساني كه من را ديدند، بازي من در اين فيلم را تحسين كردند. اما در آخر به من مي گفتند كه اين نقش به شما نمي آمد!
وي ادامه داد:  اين مساله مطرح مي شود كه تلويزيون سطح دانش و توقع بيننده را پايين مي آورد. نوع برخورد و استفاده كارگردان ها از بازيگران هم مي تواند بخشي از همين تغيير سطح ذايقه مخاطب باشد. چون بازيگران در نقش هايي تكراري و كليشه اي باقي مي مانند و دچار رشد و پيشرفت كاري نمي شوند. در حالي كه اگر تلويزيون به عنوان پرمخاطب ترين رسانه كشور در جهت ايجاد شرايط كاري متفاوت بازيگران اقدام كند، بدون ترديد روي سطح بازيگري در كشور تاثير مي گذارد.
كورش تهامي كه نقش اصلي " مشق عشق " را بازي مي كرد، در پاسخ به اينكه سطح بازي وي در تئاتر يا سينما با تلويزيون بسيار متفاوت است، توضيح داد:  در تئاتر بازيگر از اين فرصت برخوردار است كه بتواند با نقش كلنجار برود و در طول تمرين به زواياني مختلف نقش و متن برسد. اين طولاني بودن زمان مكاشفه بازيگر را به سمت ايفاي نقش بهتر هم هدايت مي كند. گاهي تمرين يك نمايش 9 ماه طول مي كشد. در حالي كه براي نمونه در همين سريال مشق عشق تمرين و اتود و گفت و گوي ما درباره نقش با كارگردان در زمان هاي كوتاهي صورت مي گرفت كه براي تعويض نور يا دوربين به وجود مي آمد. تا جاي كه من تجربه كرده ام تنها كارگرداني كه در سينما به اندازه تئاتر روي حضور بازيگران حساسيت دارد، ابراهيم حاتمي كيا است كه در فيلم " به رنگ ارغوان " با وي همكاري داشتم.


وي خاطر نشان كرد:  به عقيده من بازي خوب بازيگران به نگاه خوب كارگردان ارتباط دارد. گذشته از اينكه متن هم بايد خيلي خوب نوشته شده باشد كه اگر بهترين كارگردان با يك متن متوسط يا بد كار كند، نمي تواند اثر قابل توجهي را ارايه دهد. متاسفانه چيزي به اسم روخواني يا تمرين در تلويزيون و حتي سينماي ما وجود ندارد. بسياري از اوقات حتي كارگردان هم از نقش چيزي نمي داند و با توجه به انتخاب بازيگر انتظار كه او نقش را در بياورد. به همين خاطر هم من كارهاي مناسبتي نمي كنم و حاضر نيستم در هر نقشي حضور پيدا كنم.
مجيد اوجي، تهيه كننده اين سريال درباره شرايط توليد اين اثر توضيح داد:  سريال هاي تلويزيوني از نظر مالي در شرايط خوبي ساخته نمي شوند. در بسياري اوقات بودجه يك فيلم سينمايي 90 دقيقه اي بيشتر از يك سريال 13 قسمتي است كه در مدت زماني بيش از 600 دقيقه ارايه مي شود. همين مساله و كمبود زمان باعث مي شود كه كيفيت سريال ها كاهش يابد. از طرف ديگر، تهيه كنندگان تلويزيون در برخي اوقات مجبور هستند براي ساخت آثار خود از اعتبارشان استفاده كنند. اما تا چه اندازه اعتبار يك كارگردان مي تواند موثر باشد و كيفيت سريال را ارتقا دهد.
وي درباره اينكه چگونه به بهرام بهراميان اعتماد كرده است كه نخستين تجربه كارگرداني سريال را پشت سر مي گذارد، اظهار داشت:  بايد به جوان ترها ميدان داد و از آنها استفاده كرد. به هر حال قديمي ها پس از مدتي از اين عرصه كنار مي روند و بايد شرايطي براي فعاليت جوان تر ها فراهم باشد. اين براي نخستين بار نبود كه من براي ساخت يك سريال به كارگرداني جوان اعتماد مي كردم. براي نخستين بار من به حميد لبخنده براي ساخت سريال اعتماد كردم يا سيروس مقدم كارگرداني است كه براي  اولين بار كارگرداني و ادامه توليد شيخ مفيد را به او سپردم و در چند سريال ديگر با من كار كرد.

کد خبر 184038

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha