اين شاعر و منتقد جوان ادبيات ، در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با بيان اين مطلب ، به تشريح جريانات شعري امروز و ضريب ماندگاري آن پرداخت و افزود : شعر نو ، از زمان " نيما " تا حال حاضر، تحولات و تغييرات خاص و چمشگيري داشته در واقع عمر هشتاد ساله شعر نوي فارسي، اگرچه كوتاه است، اما تجربيات بسيار خوب و سريعي را به خود ديده است.
رضا قنبري تصريح كرد : نوآوري و سنت شكني، همواره در پيشرفت و تكامل شعر نو، موثر بوده. اما لزوما هر سنت و بدعتي هم عاملي براي اثر گذاري و پيشرفت در شعر معاصر نيست. در حال حاضر در كشورمان ، به ادعاي برخي از شاعران، بيش از 20 مكتب و موج و سبك شعر وجود دارد!؛ هر اهل فني اگر كلاهش را قاضي كند، به اين همه بدعت و نام گذاري شعري، با ديده خشك و ترديد مي نگرد. عده اي شاعران ما، به جاي اينكه انرژي خود را صرف شعرشان كنند و از طريق شعرشان به موفقيت و اعتبار دست پيدا كنند، سعي مي كنند با نام گذاري ها و سخن پردازي پيرامون نام گذاري هايشان به معروفيت و موفقيت دست پيدا كنند .
اين شاعر جوان معاصربا ذكر نمونه هايي در اين زمينه ياد آور شد : يكي مدعي است كه شعر " متفاوط ! " مي گويد و تنها نوآوري اش اين است كه " تفاوت " را " تفاوط " نوشته است ! ، ديگري از" شعر حركت " دم مي زند و كسي ديگر هم " شعر پسا پست مدرن "! . هر منتقد و شاعر حرفه اي مي داند كه موج يا جريان شعري ، صرفا با نامگذاري و سخن پردازي شكل نمي گيرد . يك جريان اصيل ، محصول تغييرات و تبديلات اجتماعي ، محيط زيستي و فكري شاعر، و نيازهاي يك جامعه است ؛ نه اين كه با سليقه و متد كسي ، يك جريان شعري شكل بگيرد . انقلاب شعري نيما و شاملوهم ، محصول نيازها و شرايط جامعه شان بود نه صرفا سليقه و ميل شخصي و تفنن .
رضا قنبري : بايد به سراغ مسئولان دانشگاهي رفت و از آنها پرسيد چرا منتقد پرور نيستند و چرا از مراكز دانشگاهي كشور منتقد قوي و جدي ، بيرون نمي آيد؟ ، چرا نقد در كشور ما آكادميك و آموختني نيست و دانشگاه هاي ما محل رشد و شكل گيري منتقد ادبي نيست ؟ |
وي در ادامه ياد آور شد : شاعران دهه هفتاد ، دقيقا آينه جامعه خودشان بودند و چيزي بر ارزشهاي شعر فارسي اضافه كردند. شعر دهه هفتاد فرزند خلف شعر " نيما " ست و ادامه منطقي شعر " نيما " در دهه هفتاد و شعر شاعران آن ديده مي شود . در دهه هفتاد ، شاعران شاخص و خوبي هم داشتيم ؛ " علي عبدالرضايي " ، " شهرام شيدايي " و " نازنين نظام شهيدي " از شاعران خوب و مهم در دهه هفتاد هستند.
به گفته رضا قنبري ، شعر دهه هفتاد محصول يك حركت جمعي و يك شعور ناخودآگاه در ميان شاعران جوان بود كه تحت تاثير جامعه شان و شرايط اجتماعي، يك حركت پويا و ماندگار را در شعر ايجاد كردند. شعري كه همسو با مردم است و از زبان و ذهن مردم كشورمان جدا و غريبه نيست ، بر خلاف شعرعده اي از شاعران كه غير قابل فهم و محصول تفنن است . من حساب برخي از شاعران كه دنبال زبان بازي و تفنن هستند و سعي در نامگذاري هاي عجيب و غريب دارند ، را از شاعران و شعر اصيل دهه هفتاد جدا مي دانم .
اين شاعر و منتقد جوان ادبيات ، به نظريه اي كه در خصوص " بحران شعر " در وادي ادبيات معاصر رايج است ، اشاره كرد و گفت : " بحران شعر" هرگز وجود نداشته و ندارد . شما اول مشخص كنيد كه منظور از بحران شعر و خود كلمه " بحران " چيست ؟ " بحران " درعلم جامعه شناسي به شرايط و وضعيتي گفته مي شود كه نرم و نظم جامعه به هم ريخته باشد و نوعي آشفتگي و عدم تعادل ديده شود و راه برون رفتي هم براي اين وضعيت وجود نداشته باشد. با اين تعريف ، آيا شعر ما دچار بحران است؟! .
وي شمارگان اندك كتابهاي شعر در جامعه فعلي را دليلي براي وجود " بحران شعر " ندانست و اظهار داشت : تيراژ كم كتابهاي شعر، فقط مختص به كشور ما نيست ، در آمريكا و اروپا هم كتابهاي شعر در تيراژ 500 و 700 نسخه چاپ مي شود ، اين در حالي است كه در كشورما ، تيراژ كتب شعر، هزار تا سه هزار نسخه است و برخي آثار به چاپ دوم و سوم هم مي رسند . در كشور ما به مراتب وضع شعر و شعر خواني بهتر است.
در آمريكا و اروپا هم كتابهاي شعر در تيراژ 500 و 700 نسخه چاپ مي شود ، اين در حالي است كه در كشورما ، تيراژ كتب شعر، هزار تا سه هزار نسخه است و برخي آثار به چاپ دوم و سوم هم مي رسند . در كشور ما به مراتب وضع شعر و شعر خواني بهتر است . |
قنبري اضافه كرد : البته من بايد اين نكته را هم به شما بگويم ، كه " نقد نويسي " كار پر درد سر و پر زحمتي است و گاه باعث دشمن تراشي ( ! ) هم مي شود ، به همين علت كمتر كسي سراغ نقد نويسي مي رود ! يك منتقد بيشتر از دوست، دشمن دارد و گاه به خاطر نقدي كه نوشته، حتي دشنام مي شوند. با اين احوال، همين پنج منتقد پست كلفت فعال هم، قابل قبول است!
وي در پايان درباره جوايز شعرو تاثير آن برفضاي شعري كشور گفت : در حال حاضر فقط يكي - دو جايزه درحوزه شعر داريم. اين در حالي است كه در حوزه داستان ، چندين جايزه و مسابقه وجود دارد . به هر حال وجود همين يكي - دو جايزه شعر هم فعلا غنيمت است و فضاي شعر ما را كمي رقابتي و بحث برانگيز مي كند. اما مطمئنا گستره شعر فارسي امروز ايران ، نيازمند جوايز بيشتر و حتي مهمتري است .
نظر شما