به گزارش خبرگزاري "مهر"، متن كامل مصاحبه رسول ملاقلي پور با دكتر محسن رضايي كانديداي نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در فيلم تبليغاتي "دولت عشق" به شرح ذيل مي باشد:
رسول ملاقلي پور : آقا محسن! اينور و آنور گفتند كه قرار است من فيلم تبليغاتي شما را بسازم. فيلم تبليغاتي هم پول مي خواهد. من هم خبردار نبودم وقتي كه آمدم ببينم ماجرا چيست، فهميدم كه اصلا نه پول داريد و نه امكانات. به هر جهت با ارادتي كه به خودتان دارم گفتم كه به جاي فيلم سازي خودم چند تا سوال از شما انجام دهم. آقا محسن ! با اين وضعيتي كه شما داريد و با اين فقر تبليغاتي و فقر مالي براي چه مي خواهيد بياييد وسط؟
محسن رضايي: خوب! من همان انگيزه اي كه مرا فرستاد به جبهه كه وطنم را آزاد كنم و همان انگيزه هايي كه تقريبا قريب سي و پنج سال است كه من را رها نمي كند يك انگيزه در من پيدا شده كه نمي دانم اسم آن را چه بگذارم، وطن دوستي بگويم، وطن پرستي بگويم يا به قول مولوي ديوانگي بگويم. الان يك فرصت هاي تاريخي براي ايران پيدا شده است در منطقه ما از دوران صفويه تا الان اين وضع براي ما نبوده است .اطراف رو كه نگاه مي كني ديگر هيچ قدرتي در اطراف ما نيست. نه عراقي هست، نه عثماني ها هستند نه شوروي هست. شما درست است كه هنرمند هستيد و ممكن است وضعتان بد نباشد ، اما ...
ملاقلي پور: نه حضرت عباسي اينطور نيست آقا محسن! اگر من فيلم تبليغاتي شما را نمي خواهم بسازم به خاطر اين است كه پول نداريم، پول مي خواهم و مي روم يك فيلم مي سازم ...
رضايي: بالاخره از زاغه نشينان كه وضعتان بهتر است ...
ملا قلي پور: از زاغه نشينان بهتر است خدا را شكر! اميدوارم زاغه نشينان مثل ما شوند! اما اساسا هنرمندان مستقل در كشور ما از نظر وضع مالي فوق العاده وضعشان خراب است.
رضايي: حالا ببينيد! بالاخره در اين كشور فقر هست، بيكاري هست، گراني هست، چه بسا جواناني كه شب مي خواهند بروند خانه، از شرم و حيايي كه نگاه پدر و مادرشان را نمي توانند پاسخ دهند، به خانه نروند و بگويند من اگر دوباره بروم پدر و مادرم مي گويند پس چرا شغلي پيدا نكردي، ممكن است از خجالت به خانه نروند. اين آسيب هايي است از اين طرف و نقاط قوت خيلي بي سابقه اي هم در ايران هست. شما تا چشمت كار مي كند در اين مملكت طلا است. معادن عظيمي دارد. منابع نفت و گاز و سرزمين هاي متنوع و آب و هواي مختلف و غير از اين ها يك منبع عظيمي مثل انسان داريم. يك انسان ايراني فوق العاده باهوش است ذهنش دوبرابر چيني ها و آسياي جنوب شرقي ها است . اصلا ايراني ها آدمهاي با كلاسي هستند، با شخصيت و توانمند هستند. رهايشان كنند دوباره يك تمدن بزرگ درست مي كنند. خيلي از اين اطراف را زير بليط خود مي برند.
ملاقلي پور: اين منابع و اين ثروتي كه مي گوييد و اين هوش ايراني كه مي گوييد اولا اين ثروت كجا مي رود كه اينقدر فقر هست و چرا ما چنين وضعيتي را پيدا كرده ايم با دست خالي فكر مي كنيد مي توانيد كاري كنيد؟ چرا به عهده ديگران نمي گذاريد؟
رضايي : آقا رسول! ما 15 سال خودمان را در حاشيه نگه داشته ايم. البته راهمان هم نمي دادند!
ملاقلي پور: آقا محسن! با آمريكا مي خواهي چه كار كني؟
رضايي: بگذار اول سوال اول را جواب بدهم. چه عجله اي داري تو ؟! اگر بمانم و تاييد كنم اين وضعيت را اين همراه شدن با چيزهايي است كه من نقد جدي به آنها دارم و اگر بيايم در صحنه مشكلات هست ولي ما مرد مشكلات هستيم. امروز آمديم دل را به دريا بزنيم و بياييم در صحنه تا انشاء الله اين وضع را تغيير دهيم. من معتقدم بدون تغيير آرايش قدرت، زندگي مردم بهبودي پيدا نمي كند. من گره را اينجا ديدم. حالا اگر قرار شد افرادي بيايند كه همان آرايش قدرت حفظ شود و فقط آدمها عوض شوند، تاثيري نمي گذارد.
ملاقلي پور: خداوكيلي آقا محسن! كي آدمها عوض شدند. آنها را از اينجا برداشتند، جاي ديگر گذاشتند.
رضايي: درست است اما در بين كانديداها دو نوع آدم هستند. آدمهايي كه آمدند جا به جا شدند. خسته شدند از يك جا مي خواهند جاي ديگر بروند. يك عده هم آمدند آدمهايي هستند كه قبلا كسان ديگري بودند و الان افراد ديگري مي آيند ولي آرايش قدرت عوض نمي شود. من آمدم مي خواهم آرايش قدرت را عوض كنم.
ملاقلي پور: آقا محسن ! در جامعه اي كه اكثرا مردمي هستيم كه تحقير شده ايم ؛ اين يك واقعيت است. تحقير از جانب كساني كه صاحب قدرت هستند و خيلي از آنها خودتان مي دانيد كه صاحب انديشه نيستند. مگر شما مي توانيد با مافياي اقتصادي و مافياهايي كه در همه جا ريشه دوانده است، مقابله كنيد و جلوي آنها بايستيد. واقعا فكر نمي كنيد آقاي محسن رضايي خودش در يك مقطعي خودتان را بفروشيد و ول كنيد ؟ نمي ترسي از مردن، آقا محسن!
رضايي : نه !
ملاقلي پور: يك دفعه يك دانه گلوله به شما بزنند و بعد هم بگويند مثلا منافقين او را زدند. اسراييل او را زده است و همه هم باور مي كنند.
رضايي: من كه الان به صحنه آمده ام به همه اين مسايل فكر كرده ام. به بدتر از اينها هم فكر كرده ام كه اصلا بخواهند آبروي مرا ببرند و مشكلات جدي براي من درست كنند. قبلا هم كمتر از اين براي ما اتفاق نيفتاده است. آقا رسول! يك زماني ما در سه جبهه مي جنگيديم. يكي با عراقي ها بود و بعثي ها كه به نظر من آسانترين جنگ بود. اين حداقل سه جبهه بود كه درگير بوديم يكي با عراقي ها كه آمريكا و شوروي و همه اينها پشت سرش بودند، يك طرح جناح هاي سياسي و سياست مداران و يك هم بحث مسايل عاطفي بود كه ما با آن مواجه بوديم. لذا من فكر كردم الان هم كه بيايم اين اوضاع خواهد بود فكر مي كنم اگر بتوانم نيت خود را پاك نگه دارم و به خدا توكل كنم فكر نمي كنم مانعي بتواند سر راه ما بايستد و انشاء الله به لطف الهي اينها را خرد مي كنيم و نمي گذاريم چيزي سر راه مردم و نظام، بايستد و بخواهد مانع پيشرفت ما شود. شما نمي توانيد قدرت را به دست افرادي دهيد كه به عدالت اعتقاد نداشته باشند و مرتب به آنها بگوييد كه عدالت را رعايت كنيد. خوب اين كه يك تناقض است. من نمي دانم كه شما اصلا مي دانيد كه براي همه جرايم قانون هست ولي براي بي عدالتي قانوني وجود ندارد. 25 سال از جمهوري اسلامي مي گذرد، همه هم مي گويند عدالت ولي يك قانون جامعي به اسم قانون برابري و عدالت در اين مملكت نيست.
- عدالت قانون مي خواهد و آدم دل و جرات كار مي خواهد كه قانون را پياده كند و اگر آدم متخلف ديدند ديگر رحم نكنند من شنيدم عده اي گفتند ما نگران هستيم فلاني بيايد اگر اين آقايان كه نگران هستند با دزدان و غارتگران مرتبط هستند بايد بترسند چون من از تمام اختياراتم استفاده مي كنم و دستشان را از بيت المال و جان و مال مردم قطع مي كنم اگر اين افراد نگرانند بگذاريد نگران نباشند .
ملاقلي پور: چقدر اهميت قائل هستيد به مسائل فرهنگ و سينما
رضايي: آقا رسول! در زندگي اجتماعي هم از فرهنگ شروع مي كنيم با اصحاب فرهنگ، هنر، موسيقي، ادبيات، شعر، سينما، يعني اين نيروي مهيج و مشوق ملت ايران است كه مي تواند نيرو و انگيزه قوي بدهد و موتور جامعه را از جا بكند و با تمام توان به سوي افق روشن حركت كنيم. خيلي ايده داشتم كه ادامه ندادم ولي حتما اگر خداي متعال امكان دولت را به من دهد من حتما از فرهنگيان هنرمندان نخبگان دانشگاهيان و اينها كه مي توانند تفكر كنند و انگيزه بدهند تشويق كنند يك وقت جدي برايشان خواهم گذاشت.
- در زندگي سياسي ام به اين نتيجه رسيده ام كه ما بدون فرهنگ به جايي نمي رسيم. ما نمي خواهيم به هنرمندان خط و تئوري دهيم برعكس است ما مي گوئيم اگر كشور را مي خواهيم به صورت جدي و اساسي بياندازيم بايد اين پتانسيل هنرمندان و معلمان را به طور واقعي به كار گيريم. ما مديريت مي خواهيم بكنيم ما مي خواهيم از اينها فكر و ايده و انرژي و كمك بگيريم. من دست تك تك هنرمندان و فرهنگيان را مي بوسم كه بيايند به ما كمك كنند كشوررا راه بيندازيم با فرهنگ و اقتصاد علم تكنولوژي فن آوري دانشگاه، همه اين منطقه را مي شود گرفت و ايراني مقتدر درست كرد. به شرط اينكه مردم حركت كنند. مردم همواره به دولت نگاه مي كنند دولت هم چيزي پيدا مي كند و از پنجره بيرون مي اندازد. اين سقوط است كشورداري نيست. دولتمردان ما مردان اداري حكومت و وزارتخانه ها نيستند مردان اداري جامعه نيستند ما اگر بخواهيم جامعه را اداره كنيم بايد از تمام اقشار و پتانسيل هاي جامعه استفاده كنيم كه يكي از آنها فرهنگيان و هنرمندان هستند.
ملاقلي پور: گير نمي دهيد كه چرا با آستين كوتاه به وزارتخانه مي آئيد؟
رضايي: هركس يك سليقه اي دارد چه اشكالي دارد شما آستين كوتاه داشته باشيم.
ملاقلي پور: آقا محسن چقدر مي گيري بروي كنار اصلا از قدرت بروي كنار، گير ندهي و كار نداشته باشي . به شما ربطي ندارد چه اتفاقاتي در اين مملكت مي افتد؟ فرض كنيد انحصار توزيع مواد مخدر در ايران را به شما بدهند كسي كه نمي داند الان هم كه ماشاء الله پر است من مي بينم خيلي جاها پليس هم ايستاده تحت پوشش پليس هم مواد مخدر توزيع مي شود . شنيدم درآمد خيلي زيادي هم دارد فرض كن توزيع مواد مخدر را به شما بدهند برو چند جزيره بخر دست زن و بچه ات را بگير و تمام كمبود محبت هايي را كه داشته اند را جبران كن آنجا زندگي كن وزارت دفاع را بگير برو وزارت كشور را بگير ظاهرا مي گويند بعضي از اين كانديداها مي آيند كه يكي از اين وزارتخانه ها را حداقل بگيرند شما كه پول نداريد الحمد الله هزينه كنيد اين حرفهايي را هم كه زديد براي صاحبان قدرت بوي خون مي دهد چقدر مي گيري بروي كنار؟
رضايي: يا با گلوله كنار مي روم يا اينكه مردم نخواهند. در اين 15 سال هم كه كنار بودم از كسي چيزي نگرفتم. يادم است در دوران جنگ وقتي نياز شد كه ميرحسين موسوي بماند آمديم تهران اول با آقاي هاشمي و دوستان ديگر صحبت كرديم كه اختلاف نداشته باشيد اگر قرار است ما آنجا بجنگيم شما در اين كه نخست وزير چه كسي باشد دعوا مي كنيد بچه هاي بسيجي و رزمنده گروه گروه به تهران مي آيند كه در جنگ شما شركت كنند. اينكار را نكنيد. حريف كه نشديم رفتيم پيش امام. گفتم با اين اختلافاتي كه راه انداخته اند نمي شود جنگ را اداره كرد. امام فرمود: چه كار بايد كرد؟ گفتم اجازه دهيد مير حسين موسوي چهار سال ديگر بماند تا جنگ را جلو ببريم. همان شب امام با مسئولان تماس گرفته بودند و گفته بودند كه نظرم مير حسين موسوي است و بايد بماند. بنابراين من نيازي به پست و قدرتي ندارم كه آن را با پول معامله كنم من پست و قدرت را براي مستقر كردن عدالت مي خواهم جواب كنار رفتن من يا گلوله است يا اينكه مردم نخواهند. مردم اگر نخواستند كه نمي شود كاري كرد من كه نمي خواهم خودم را تحميل كنم. من آمده ام به مردم خدمت كنم.
ملاقلي پور : با آمريكا مي خواهي چه كار كني؟
رضايي: آمريكائيها قدرت بزرگي در دنيا هستند اما آدم هاي ساده اي هستند تسليم شان شوي حسابي سوءاستفاده مي كنند اگر بخواهي با آنها بجنگي دمارت را در مي آورند. استراتژي ما پرش از روي آمريكا است. ديواري است اگر شما با سر به آن بخوري سرتان مي شكند اگر تسليم مانع شوي از بين مي روي بايد از اين مانع پريد و عبور كرد، داخل ايران و منطقه اهرم هايي داريم كه از اين اهرم ها مي توانيم استفاده كنيم و از اين مانع بپريم اما لازمه اش اين است كه يك دولت كارآمد و مردمي و مقتدر با يك برنامه قوي اقتصادي و فن آوري داشته باشيم. در داخل ايران بايد قدرت پرش را پيدا كنيم. ما بنا داريم طرحي به اسم جنبش نوسازي و توسعه پايدار را در كشور شروع كنيم. فكر نو، دولت نو، برنامه نو يك دولت كاملا متفاوت با گذشته اگر بياوريم كه بتواند قدرت ملي را توليد كند. صنعت را نوسازي كند، وضع كشاورزي را درست كند، يك مديريت كارآمد درست كند ما از روي آمريكا مي پريم. پرش خواهيم كرد نه با او جنگ مي كنيم نه تسليم مي شويم.
ملاقلي پور: جوانان را مي خواهيد چه كار كنيد؟ خيلي از مسئولين در خفاء مي گويند كه اين نسل، نسل تنبل بي خاصيت و ... بسياري از القاب را به كار مي برند اما در ظاهر در جهت هايشان از آنان حمايت مي كنند. من به اين نسل سر خورده مي گويم. من خوم را سرخورده مي دانم با اينكه جوان نيستم نسل جوان بدتر از من است با نسل جوان چه كار مي خواهي كني؟
رضايي: اميدم بعد از خدا به جوانان است. تكيه اصلي من به جوانان است. جوانان ايران را من يك سرمايه بسيار عظيم مي دانم از پول ، طلا و جواهر آلات از زمين و منابع طبيعي از همه اينها اين ثروت موثرتر و قوي تر و كليدي ترند چرا اين حرف را مي زنم؟ هر كسي يك تجربه اي دارد شما تخصص تان كار كارگرداني است زحمت كشيده ايد فيلم هايي ساخته ايد مردم استفاده كرده اند، خود شما تجربه داريد.
ملاقلي پور: اما كاملا تحقير شده
رضايي: حالا انشاء الله تحقير را هم درست مي كنيم، من تجربه ام كار با جوانان است. وقتي امام به من حكم داد مرا صدا زد گفت: سنت چقدر است؟ گفتم 27 سال دارم. گفت : فردا حكم فرماندهي سپاه را به تو مي دهم با بچه هاي انقلابي برويد مساله جنگ را جلو ببريد.
ملاقلي پور: فاميل روحاني داشتيد كه به امام وصل باشد؟
رضايي: خير نه پدرم روحاني بوده نه فاميلي داشتم حتي با مسئولين كشور هم قبل از انقلاب رابطه اي نداشتم. بنابراين بحث جوانان اصلا عصاي حضرت موسي اين انقلاب است. لذا من يكي از اميدهاي خودم را بعد از خداي متعال به اين بسته ام كه بتوانم جوانان را بياورم در صحنه با كمك اينها مشكلات را حل كنيم. چرا؟ چون معتقدم جوان مشكل نيست مشكل گشا است ولي ميداني داده نمي شود عرصه اي باز نمي شود من در شعارهايم گفته ام مي خواهيم 30 درصد مديريت كشور را به جوانان منتقل كنيم يك عده صدايشان در آمد كه اين حرفها چيست؟ چرا شعار مي دهيد؟ مگر مي شود يك جوان 30 ساله وزير شود؟ حالا اگر ما ثابت كرديم كه نسل سومي ها كمتر از نسل قبلي نيستند شما چه كار مي كنيد؟
ملاقلي پور: آقا محسن خيلي از آنها فسيل شده اند مي ترسند. الان در جامعه ما اينجوري شده است كه آدمها مجبورند كه يا جذب جناح چپ باشند يا با جناح راست باشند. پيشنهادي است كه بارها به من شده است. آقاجان، نفهم، بي شعور، برو در يكي از اين جناح ها، اين جناح حمايتت مي كند آن جناح به تو باج مي دهد آقا محسن شما رئيس جمهور شوي دوست داري ؟؟؟ را بكنند؟ چطور مي شود آدم هايي كه مي خواهند مستقل زندگي كنند تحت بدترين شرايط در اين جامعه هستند از هر طرف به آنها فشار مي آيد شما فكر مي كنيد واقعا رئيس جمهور شويد اين فشارها را بر مي داريد مي گوئيد شما آزاد هستيد آنطور كه خدا شما را خلق كرده است جوانان مي خواهند آزاد باشند نه به معناي بي بند و باري كمتر كسي پيدا مي شود بگويد كه مي خواهم بي بند و بار باشم مست كنم و عربده بكشم در خيابان كم پيدا مي شود همه دنبال ناموسشان هستند همه دنبال زندگي و آرامش و امنيت هستند اما آزادي فكر كردن و آزادي عمل و انديشه كه وقتي راه مي روي يغه ات را نگيرند تفتيش عقايد كنند كه تو اين وري هستي يا آن وري هستي؟ دائم حالتو بگيرند. وقتي آدم صبح تا شب درگير مسائل است نمي تواند خلاقيت داشته باشد جلوي خلاقيت او گرفته مي شود خداوكيلي آقا محسن جرات داري جلوي اين مسائل بايستي؟
رضايي: مشكل از زماني شروع شد كه بي اعتمادي جاي اعتماد را گرفت. اوائل انقلاب ما به جوانان اعتماد كرديم اينها رفتند كارهاي بزرگ كردند اما در 15 سال گذشته روز به روز به جوانان بي اعتمادي شد. اين باعث شد مراقبت ها و محدوديت ها افزايش پيدا كند و محيطي بوجود آمد كه اين محيط براي جوان خيلي تنگ و تاريك شد. اين سيكل بايد شكسته شود. من هم قبول دارم قبل از اشتغال و مسكن و ازدواج اول جوان بايد يك نفس راحت بكشد يك تنفس بكند يعني احساس كند كه يك آدم آزاد شده است اما آزادي زماني اتفاق مي افتد كه به او مسئوليت دهند از جوان بخواهند كه اين كشور در اختيار شما است و آبادي و پيشرفت و توسعه و سربلندي كشور از او بخواهند ايران مقتدر را از او بخواهند كشور را به او تحويل دهند و بگويند 10 سال ديگر ما را به اينجا برسان اگر اين اتفاق بيفتد ديگر كسي نمي تواند بهانه گيرد كه چرا شما جوانان را آزاد كرديد؟ بله من به جوانان آزادي بسيار بيشتر از دوره آقاي خاتمي مي دهم اما اين بار ديگر جوانان صاحب مسئوليتي شده اند حتي آزادي خطاها به آنها بدهيم.اگر "باكري ها" اجازه نداشتند در جنگ خطا كنند نمي توانستند خرمشهر را آزاد كنند. اينكه شما مي خواهيد كاري كنيد كسي خطا نكند مي شود زندان پادگان. اين پادگان و زندان توانايي شما را مي گيرد اين اوضاع بايد عوض شود ما بايد جوانان را فرا بخوانيم كه جوانان بياييد بيرون كمك كنيد بياييد دست ما را بگيريد ما به شما نيازمنديم اين كشور متعلق به شماست اداره كشور را به آنها بدهيم چرا بترسيم. بايد به جوان آزادي بدهيد براي اينكه ايران را سربلند كند تكريم بايد كرد دستش را بوسيد تا خطايي مي كند زود به او گير ندهند تا اشتباهي مي كند با او برخورد نكنند پسر من مي خواهد متفاوت با من فكر كند مگر محكوم است كه مثل من فكر كند اين چه حرفي است ؟
ملاقلي پور: تلويزيون مي گفت قرار است مشكل مسكن جانبازان و قطع نخاعي ها در فلان شهر حل شود. سالها از جنگ گذشته در اين جامعه كه به جانباز رحم نمي كنند...
رضايي: نمي خواهم اسمش را بياورم شيميايي است چند ماه آمد پيش من مشكل داشت وام مي خواست وقتي نتوانستم وامي را كه مدت سه چهار روز مي خواست تهيه كنم خيلي از خودم بدم آمد. زماني ما به او نياز داشتيم او نياز مردم را حل كرد حالا او به ما نيازمند شده كه نمي توانيم نيازش را حل كنيم.
ملا قلي پور: خيلي آدمهاي خوبي هستند كه در پي انتقام نيستند. آقا محسن مي بخشيد يك قسم بخور كه چيزهايي كه مي گويي از ته دلت است و اگر روزي به قدرت رسيدي يك ذره كوتاه نيايي. قسم بخور و اميدوارم به حق پنج تن آل عبا كه اگر قسمت را زير پا گذاشتي و سست شدي بچه هاي مردمي كه شما فرمانده اش بودي از تو نگذرند و در پل صراط رو به رويت ايستاده باشند كم نيستند!
رضايي: حالا اگر من قسم بخورم شما قبول مي كنيد.
ملاقلي پور: من قبول مي كنم از چشمانتان متوجه مي شوم دروغ مي گوئيد يا راست مي گوئيد الان را باور مي كنم بعد اگر تغيير كنيد آن را خدا مي داند قسم بخوريد اگر روزي به قدرت رسيديد از اين مواضع كه گفتيد يك ذره عقب ننشينيد نه از گلوله بترسيد نه از اعتراض مردم بترسيد اعتراض مردم را به جان و دل بپذيريد همان طور كه گلوله را به جان و دل مي پذيريد.
رضايي: شما مي دانيد كه من به حضرت زهرا خيلي علاقه دارم در جنگ هر زمان كم مي آورديم وقتي به دامن اين خانم پناه مي برديم عجيب بود اصلا مانع ها را از سر راه بر مي داشت. من به حضرت زهرا سوگند مي خورم كه اگر خداي متعال اين امكان را به ما بدهد ما با تمام قدرت از اين قدرت براي خدا و مردم استفاده كنيم و تا آخر هم بايستم.
نظر شما