به گزارش خبرنگار مهر، مراسم سالگرد درگذشت سیمین دانشور عصر دیروز جمعه 18 اسفند در محل منزل سیمین دانشور و جلال آلاحمد و با حضور خانواده این دو نویسنده و جمعی از روزنامهنگاران و نویسندگان برگزار شد.
در این مراسم عظیم زرینکوب برای حاضران قطعاتی از اشعار فارسی را به همراه آواز خواند و در ادامه غلامرضا امامی به نمایندگی از خانواده دانشور به سخنرانی پرداخت.
وی در ابتدا با اشاره به اینکه از سخن گفتن در مجالس ترحیم مردگان و تجلیل زندگان ابا دارد، گفت: یاد سیمن در دل ما جاودانه است و همین برای سخن گفتن بهانه من شده است.
امامی ادامه داد: من با این خانه سالهاست آشنایم. اگر آجرهای این خانه زبان داشتند، میگفتند که سیمین در روزگار زندگیاش در اینجا چه دید و چه گفت. این خانه، خانه دل ما بود و هست. خانهای که به دست شوق و عشق جلال آل احمد به دانشور آجر به آجرش با مهر روی هم قرار گرفت و پس از سفر دانشور به آمریکا از طرف آل احمد به او هدیه شد.
وی ادامه داد: دانشور با همه اطرافیان خود مهربان بود؛ با دوست و دشمن. من حتی یک بار او را خشمگین و عصبانی ندیدم. سعی میکرد همیشه مشکلگشا باشد. پزشکان بسیاری را سراغ دارم که بیماران را با معرفی و هزینه او درمان میکردند و به همین خاطر است که میگویند اینجا خانه دلمان بوده است.
این نویسنده ادامه داد: صفت دیگر دانشور، سادگیاش بود. او به سادگی همین خانه زیست. پیچیده نبود و بسیار زلال و شفاف مانند آئینه زندگی کرد. وقتی با او سخن میگفتی، دیوار حائلی برای سخن گفتن پیش رویت نبود و به درد دلهایت گوش میداد، نگاهت میکرد و سعی داشت گرهای بگشاید. چشم زیبایش را برای زیبا دیدن جهان باز کرده بود و سعی داشت شادیای که در درون داشت را برای زیبا کردن جهان به کار ببرد.
نویسنده کتاب شمعها افزود: هرگز ندیدم دانشور در طول زندگیاش مشکی بپوشد؛ به همین خاطر به او میگفتم ممکن نیست کسی شما را ببیند و این سادگی را در زندگیتان حس نکند.
وی در ادامه با اشاره به بخشی از وصیتنامه سیمین دانشور گفت: او در وصیت خود عنوان داشته در مرگ من نه سیاه بپوشید و نه مراسم عزا برپا دارید. اگر امکان داشت با توافق دوستان در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شوم و اگر نشد هرکجا که برای وراث راحتتر است. خواهان آنم که خانهام بنیاد سیمین و جلال آل احمد شود.
امامی همچنین در ادامه به بخشی از وصیتنامه دانشور خطاب به نویسندگان اشاره کرد و گفت: دانشور در وصیتنامهاش خطاب به هنرمندان و نویسندگان نوشته است: باید از ذهنتان آب تازه بیرون بیاید نه آب در جوی مانده. باید تازه شد، نو شد و مدام تکامل یافت. باید دم به دم تحول پیدا کرد و اگر دیدید نمیتوانید بنویسید و تمام شدهاید، نوشتن را رها کنید.
امامی در ادامه با انتقاد از برخی اظهارنظرها در مورد زندگی دانشور و آلاحمد گفت: اخیرا شنیدهام که گفته شده دانشور به خانوادهاش کمک مالی کرده است؛ در حالی که هرگز این اتفاق نیفتاده است. چراکه خانواده او به ویژه خواهرش و مادرش از حیث مالی بینیاز از داشتههای او بودهاند. از طرف دیگر این روزها صحبت از سفر دانشور به نجف میشود؛ در حالی که سیمین و جلال هرگز باهم به نجف سفر نکردهاند. این سفر را تنها جلال آن هم در دوران نوجوانیاش رفت.
مترجم کتاب «قصهها» ادامه داد: آنچه سیمین را زیبا میکرد، هنرمندیاش بود. او در کلام هنرش جاودان شد و جاوادانه ماند، مرگ او هم به همین خاطر باورشدنی نیست. من از مرگ او نگران نیستم، او خوب و پاک آمد و زندگی کرد و به پاکان پیوست. زندگیاش راحت و ساده بود و به همین شکل چشم بر هم گذاشت.
امامی افزود: آل احمد و دانشور با وجود اینکه فرزندی نداشتند، تمام فرزندان ایران را فرزند خود میدانستند و خود دانشور گفت بود من مادر همه ملت ایران هستم. این روزها خیلی سعی دارند او را پیچیده کنند؛ در حالی که او اینگونه نبود و نگاهی به سیاست نداشت. هرچند که شویش سیاسی نگاه میکرد و آن را وسیله بهتر شدن جهان میدانست، اما دانشور تنها از جنبههای احساسی گاه به برخی سیاستمداران عشق میورزید. از سیاستمداران کهن امیرکبیر را دوست داشت و از جدیدترها محمد مصدق. یادم هست در دوران زندگیاش با آلاحمد در ایام سال نو کارت پستالی مزین به تصویر مصدق و امیرکبیر را با قطعه شعری امضاء میکردند و به دوستانشان هدیه میدادند.
وی با اشاره به محبت دانشور به خلیل ملکی گفت: دانشور روایت میکند روزی برای دیدار ملکی به بیمارستان میرود و در آنجا میبیند که دستان ملکی به تخت بیمارستان بسته شده است. در آنجا ملکی به او روی میکند و میگوید میبینی؛ در بیمارستان هم دستم بسته است.
وی در پایان با انتقاد از جریاناتی که سعی در سیاسی نشان دادن زندگی دانشور دارند، گفت: او هیچ نقابی به سیمایش نداشت و از مقام و موقعیتش دکان دو نبش باز نکرد. به گوهر انسان و آگاهی باور داشت و تا پایان عمر آن را حفظ کرد، به زیبایی جهان را دید و انسان و انسانیت را دوست داشت. یادمان باشد زمانه را دفتری است که آموزگار نیکی برای ماست و دانشور به همین سبب در دفتر زمانه زنده میماند.
نظر شما