پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۵ تیر ۱۳۸۴، ۱۰:۳۷

نگاهي به نخستين ساخته سينمايي دكتر علي رفيعي؛

"ماهي ها عاشق مي شوند" فيلم خوشمزه اي است

"ماهي ها عاشق مي شوند" فيلم خوشمزه اي است

فيلم سينمايي "ماهي ها عاشق مي شوند" كه نخستين تجربه كارگرداني دكتر "علي رفيعي" درعرصه سينما محسوب مي شود، برخلاف انتظار ها، اثري جذاب، روان، ساده و تاثيرگذار از آب در آمده است.

دكتر علي رفيعي بيش از اينكه يك سينماگر باشد، نامي شناخته شده براي اهالي تئاتر به شمار مي رود كه در عرصه نمايش  هيچگاه متني از خود را بر صحنه نبرد و همواره آثاري را به تصوير كشيد كه از جمله نمايشنامه هاي شناخته شده ايران و جهان به شمار مي روند و متون شاخصي بوده اند. اما در عرصه سينما، دكتر رفيعي اقدام به كارگرداني اثري كرد كه متن آن نوشته خودش بود. همين مساله باعث شد تا رفيعي اثري كاملا" ايراني بسازد كه در برقراري ارتباط با مخاطب تا حدود زيادي موفق عمل كند.
با آنكه فيلم سينمايي " ماهي ها عاشق مي شوند " به وسيله كارگرداني ساخته شده است كه از تئاتر مي آيد و با مفاهيم و معاني بلند فلسفي - اجتماعي اين هنر آشنايي دارد، اما در عرصه سينما به شدت توجه خود را به برقراري ارتباط با عموم مخاطبين معطوف كرده است و به جاي استفاده از مفاهيم دشوار و داستاني پيچيده و چند لايه، اثري را بر پرده آورده  كه بسيار ساده، صميمي، روان و تاثير گذار است. فيلمي كه به عنوان نخستين اثر در كارنامه سينمايي سازنده اش هيچ نشاني از پرچانگي و ديالوگ نويسي هاي طولاني و خسته كننده ندارد و به طور كامل وابسته تصوير است و اين مهمترين ويژگي فيلم به شمار مي رود.



اين فيلم، داستان بسيار ساده اي دارد. عزيز كه حدود 22 سال از زادگاهش دور بوده است، زماني به خانه بر مي گردد كه از اقوام، خانواده و نزديكانش هيچ كسي باقي نمانده است. او به سراغ خانه قديمي پدري مي رود كه به صورت امانت در اختيار آتيه قرار گرفته بود. آتيه كه زماني نامزد عزيز به شمار مي رفت، اما به دليل سفر طولاني و بي دليل عزيز ازدواج كرده بود، سالها قبل شوهرش را از دست داده و اين خانه را تبديل به يك رستوران با غذاهاي محلي كرده است. وقتي عزيز باز مي گردد همه تصور مي كنند كه او آمده تا خانه پدري اش را پس بگيرد. همين موضوع باعث كش و قوس در داستان مي شود.
سازندگان اين فيلم براي تصوير كردن قصه خود، دو هوشمندي به خرج داده اند كه باعث شده است اين قصه ساده و تا حدودي كليشه اي را تبديل به اثري گرم و جذاب كنند كه مي تواند براي هر بيننده اي تبديل به يك خاطره خوب شود. نخست اينكه، انتخاب رستوران و استفاده درست از آن در اين فيلم به عنوان محل اصلي وقوع اتفاقات، شرايطي را فراهم آورده است كه علاقمندي به غذاهاي مختلف به عنوان يكي از علايق ايراني ها در فيلم به تصوير كشيده  شود و از سويي موقعيتي به وجود بيايد كه محيط تا حدود زيادي خانوادگي جلوه كند. در اين اثر، كارگردان سعي كرده است غذا را به عنوان محور اصلي ايجاد انرژي جسمي در نظر بگيرد كه نوع پخت و استفاده از آن در محيطي گرم و خانوادگي لذت استفاده از اين خوراك را چند برابر مي كند.

اين مساله زماني بيشتر مشخص مي شود كه عزيز وقتي همه اعضاي خانواده كوچك آتيه در كنار هم جمع شده اند، به اين مساله اشاره مي كند كه در زمان كودكي همواره آرزو داشته است، غذا تمام نشود. چون دلش مي خواست كه همه افراد خانواده در كنار هم جمع باشند. اين موضوع شايد اشاره اي عميق به اين مطلب باشد كه در شرايط امروز جامعه ما غذا خوردن تبديل به امري اجباري و تكليفي شده است كه كمتر كسي به ماهيت دور هم بودن و لذت بردن از غذا در كنارهم، توجه چنداني نشان مي دهد. مطلبي كه مدتهاي زيادي است در ميان هياهوي زندگي ماشيني و روزمرگي هاي خسته كننده به فراموشي سپرده شده است.
نكته هوشمندانه ديگر اين فيلم، به انتخاب لوكيشن در شمال كشور با خصوصيات ويژه بر مي گردد. يعني بيشتر فيلم وقتي به انتخاب لوكيشن در شهرهاي شمالي كشور دست مي زنند به طور انحصاري دريا، كوه يا جنگل را مد نظر قرار مي دهند. در حالي كه اين فيلم از محل وقوع داستان استفاده همه جانبه اي كرده است. لوكيشن اين فيلم در وهله نخست موجب شده است، رستوران مورد نظر فيلم بتواند از غذاهاي بسيار متنوع و رنگارنگ شمالي بهره ببرد و رنگ و بوي خاصي به فيلم بدهد. همچنين در محلي كه براي فيلمبرداري انتخاب شده، توانايي در استفاده همزمان از فضاهاي جنگل، كوه، دريا و محيط هاي شهري و تلفيق اين محيط ها تنوع بصري بسيار زيادي براي فيلم به ارمغان آورده است.
البته وقتي صحبت از تصاوير اين فيلم مي شود، بايد به فيلمبرداري فوق العاده اثر هم اشاره كرد. كادر بندي هاي چشم نواز فيلم    در صحنه هاي مختلف به راستي مثال زدني است. قرار گيري عزيز و دوستش كه وكيلي را به او معرفي مي كند، در قاب بسيار زيبايي از افق، تصاوير بسيار زيباي بندر كنار درياي خزر در شب، كافه تك افتاده رحمت (دوست عزيز) كه انگار در دل دريا قرار گرفته است، قاب بندي هاي بسيار زيبا از بازار و بشقاب هايي كه از انواع غذاهاي شمالي پر مي شوند و چشم اندازهاي مه آلود از تراس خانه عزيز و بازگشت رضا به خانه در مه سنگين صبحگاهي  نمونه هايي از اين قاب بندي هاي زيبا هستند كه  به اين وسيله فيلم را ديدني كرده است. حتي استفاده از دريا هم به درستي صورت گرفته است. وقتي شرايط روحي عزيز حكايت  از خستگي، ناآرامي و فشار روحي دارد، حضور او در كافه رحمت به هنگام توفاني بودن دريا است. اما وقتي آتيه از بيمارستان باز مي گردد و همگي حضور دوباره او در خانواده را جشن مي گيرند، به هنگام آفتابي بودن هوا و آرام بودن دريا فيلمبرداري شده است.


نكته قابل توجه ديگر در اين فيلم، قدرت قابل توجه كارگردان در بازيگرداني  است. به اين مفهوم كه بازيگران در اين فيلم به مفهوم واقعي كلمه نقش هاي خود را زندگي مي كنند و اين مساله تا جايي پيش مي رود كه به هيچ وجه بازي بازيگران ديده نمي شود. در عين حال با توجه به ساده بودن شخصيت هاي داستاني به نظر مي رسد بازيگران از خود اثر فوق العاده اي به جا  نمي گذارد. در حالي كه  بازي بسيار روان، يكدست و هماهنگ ميان نقش پردازان جاي ترديدي براي مخاطب باقي نمي گذارد كه بتواند شخصيت ها را باور كند و همين ويژگي در تحريك حس همذات پنداري آنها بسيار موثر واقع مي شود. در كنار اين مساله، طراحي بسيار زيباي صحنه و لباس فيلم را نبايد از ياد برد كه در انعكاس وضعيت دروني شخصيت ها بسيار موفق عمل كرده است. تغيير لباس ها به رنگ قرمز در هنگام حضور عزيز و استفاده از لباس هايي نو با رنگ آبي به وسيله آتيه، مرتب شدن طبقه بالاي رستوران و استفاده از رنگ هاي بسيار گرم و قهوه اي كه فضايي صميمي و خانوادگي را به تصوير مي كشد، نمونه هايي از اين طراحي خوب صحنه و لباس است.
در فيلم " ماهي ها عاشق مي شوند "، كارگردان فيلم، درعين سادگي مشهودي كه در فيلم موج مي زند و از قصه بسيار معمولي بهره مي برد، صميميت و صداقتي چشمگير در بيان دارد كه ذهن مخاطب را به خود متوجه مي كند. بدون ترديد اين فيلم را  نمي توان اثري جاوادن، جسارت آميز، متفاوت يا فوق العاده قلمداد كرد؛ اما استفاده درست كارگردان از مولفه هايي كه درعين سادگي، حرف هايي هم براي گفتن دارد، فيلم را خالي از محتوا نكرده است. به عبارت ديگر، فيلم با اشاره هاي كلي كه در مورد ثروت، تلاش، كنارهم بودن و توجه به همنوع نشان مي دهد و در جايي از فيلم با بيان اين مضمون كه جوان بودن در اين دوره نكته مثبتي به شمار نمي رود كه از زبان رضا مطرح مي شود، مطالب ساده اجتماعي و درعين حال عميقي را به مخاطب يادآور مي گردد.
البته فيلم درلايه هاي پنهان تر خود، اشاره اي لطيف و زيبا به مساله "تنهايي درعصر كنوني" دارد. آدم هايي كه در اين داستان    وجود دارند، هر كدام به نوعي از تنهايي رنج مي برند. عزيز، سالها دور از خانه و خانواده بوده است. آتيه حتي درهنگام زنده بودن شوهرش تنها و رها شده بود و وقتي همسرش مي ميرد، اين بار، علاوه بر تنهايي خود، بايد بار مسووليت دخترش را نيز به دوش بكشد. گلي زني تنها و آرزومند ازدواج است و توكا و رضا، هر كدام بدون داشتن پشتوانه و ياور، به تنهايي براي ايجاد شرايطي مساعد در زندگي شان تلاش مي كنند.  اما فيلم اين تنهايي را تلخ و گزنده نمي گويد. بلكه از آن به عنوان يك مشكل عمومي ياد مي كند و راه حل بسيار ساده اي را پيش روي مخاطبش قرار مي دهد. افراد تنها، وقتي در كنار هم قرار مي گيرند، با درك عميقي  كه نسبت به همديگر دارند، ارتباطي كامل تر و سالم تر مي توانند با يكديگر برقرار نمايند و به جاي تنهايي، با هم بودن را تجربه كنند.
درمجموع بايد به اين مساله توجه داشت كه در شرايط كنوني، سينماي ايران، بيش از هر چيز، نيازمند "مخاطب" است و فيلم هايي كه درعين داشتن مفاهيم  ارزشمند و انساني، بتواند بيننده را هم به سالن هاي سينما بكشانند. اين گونه آثار، به صرف سرگرم كننده بودن نبايد مورد بي اعتنايي قرار بگيرند. چرا كه سينماي كشور ما، نيازمند آثار سرگرم كننده، آبرومند و برخوردار از اصالت ايراني هم هست.

کد خبر 201963

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • فریال ۰۰:۵۷ - ۱۴۰۳/۰۷/۰۱
      1 0
      از سال ۱۴۰۳ مینویسم به سال ۱۳۸۴ ( سال ۸۴ من ۴ سالم بود). خیلی برام دیدن این فیلم با اون همه رنگ و لعاب و البته کامل گرمای انجا رو حس کردم.