خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: در بخش دوم از نشست با عوامل فیلم "حوض نقاشی" بیشتر از بازی سپهراد فرزامی و فرشته صدرعرفایی در این اثر سینمایی صحبت کردیم و سپهراد با سخنان شیریناش فضای نشست را حال و هوای خوبی بخشید. همچنین اشارههایی به شیوه داوری در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر و برخوردی که با "حوض نقاشی" شد داشتیم.
بخش سوم و پایانی از نشست فیلم "حوض نقاشی" که با حضور منوچهر محمدی تهیهکننده، مازیار میری کارگردان، فرشته صدرعرفایی و سپهراد فرزامی بازیگر نقش سهیل در محل خبرگزاری مهر برگزار شد، با صحبتهای فرشته صدرعرفایی ادامه پیدا کرد. این بازیگر در صحبتهای خود تحلیلی از شخصیتپردازی بازیگران فیلم "حوض نقاشی" ارائه کرد.
فرشته صدرعرفایی در این فیلم نقش مرضیه ناظم مدرسه سهیل را که پسری از پدر و مادری کمتوان ذهنی است، بازی میکند. زنی که ناخواسته وارد جریان زندگی سهیل و بحرانی که این پسر با آن روبهرو است شده و به گفته خود این بازیگر دست آخر از طریق این پسر، گمشده وجودش را هم می یابد.
همچنین عرفایی در صحبتهای خود این فیلم را سمبل تلاش برای زندگی و مقاومت در برابر شرایط بحرانی عنوان کرد و گفت که با ورود سهیل به زندگی مرضیه و آشنایی ناظم مدرسه با زندگی سهیل وجوه ناشناخه انسان شناخته میشود.
در ادامه این نشست مازیار میری به شکلگیری گروه "حوض نقاشی" و دلایل انتخاب شهاب حسینی و نگار جواهریان برای بازی در نقش رضا و مریم و ظاهرشدن این دو در نقش افراد کم توان ذهنی اشاره کرد و منوچهر محمدی تهیه کننده این فیلم سینمایی هم از شکسته شدن قواعد نگاه کلیشهای به بیماریهای خاص در این فیلم سینمایی صحبت کرد.
* آقای محمدی در صحبتهای خود به نگاه ویژه به زن در آثار سینماییای که تولید میکند اشاره و تاکید کرد که همواره قصد دارد وجوه و عناصری چون مقاومت، ایستادگی و تلاش برای زندگی را با وجود یک زن به عنوان منجی نشان دهد. خانم صدرعرفایی شما تا چه اندازه موافقید شخصیتهای زن فیلم "حوض نقاشی" توانستهاند این تاثیرگذاری و مقاوم بودن را از خود نشان دهند؟
صدرعرفانی: بیانصافی است اگر نقش مرد و به ویژه رضا را در این فیلم نادیده گرفت. اتفاقا نباید وجوه ناشناخته رضا را به عنوان فردی معلول با توان ذهنی کم نادیده گرفت. تلاش رضا برای زندگی کردن و جمع کردن خانواده کوچک خود کنار هم ستودنی و تحسین برانگیز است. میبینیم که وقتی رضا بیکار می شود چقدر برای یافتن کار تلاش میکند که نماد بارز این تلاش، موتورسواری اوست و وقتی میبیند که نمی تواند موتورسواری کند با موتور می دود.
در واقع وجود همه این عناصر کنار هم معنا پیدا میکند و انسانها را کنار هم مینشاند. واقعا بی انصافی است که تنها از استقامت زن در این فیلم بزنیم چراکه برای من کاراکتر رضا خیلی ارزشمند بود و معتقدم "حوض نقاشی" نوع دیگری از نگاه به زندگی را به بیننده یادآوری میکند.
* در ابتدای بحثمان به این نکته اشاره کردیم که فیلم در یک سوم اولیهاش چندان روابط باورپذیری از یک خانواده با زوجی کمتوان ذهنی به تصویر نمیکشد. مشکلی که در ادامه فیلم کمرنگ میشود و ما به مرور بحرانهای پسربچه را با والدیناش شاهد هستیم. این چالشها به نوعی فیلم را نجات میدهد.
عرفایی: این بحران طبیعی است چون سهیل، رضا و مریم در ابتدا در دنیای سادهتر و به نوعی دستنخوردهتری زندگی میکردند اما با بزرگ شدن سهیل و ورودش به اجتماع او رفته رفته میفهمد که زندگیاش با دیگران متفاوت است و آگاه شدن به این تفاوت سلامت ذهن و جسم سهیل را تحتالشعاع قرار میدهد و رفته رفته به بحران تبدیل میشود.
به اعتقاد من سهیل بزرگ شده و به تعریف استاندارد از آدمها رسیده است و این تعریف او را به مقایسه پدر و مادرش به عنوان کم توانان ذهنی با والدین سالم وادار میکند. اما آنچه در این فیلم مهم است اینکه شان وجودی انسان را در میان تعاریف متفاوت، به مخاطب یادآوری میکند.
* با این اوصاف میتوان این بخش از فیلم را هشداری به جامعه برای پاس داشتن کرامت انسانی دانست.
عرفایی: نمیتوان با قاطعیت این حکم را صادر کرد. اما میتوان گوشزد کرد که چرا تا این اندازه به خودمان سخت میگیریم. شاید اگر توقعهای عاطفی خود را از رابطه با یکدیگر پایین بیاوریم و ساده و کودکانه به مسائل اطراف نگاه کنیم و دست از قضاوت کردن برداریم، زندگی را زیباتر ببینیم. درست مانند نگاه زیبا و کودکانهای که مریم و رضا به زندگی دارند و در سایه چنین نگاه سادهای است که تلاش برای زندگی کردن شکل میگیرد و در عین حال کرامت انسانی نیز بیشتر حفظ میشود.
* اتفاقی که برای مرضیه میافتد و با سر زدن به زندگی مریم و رضا در صحنه پختن پیتزا و دیدن جزئیات زندگی و رابطه آنها، تصمیم میگیرد سری هم به زندگی شخصی خود و رابطه با همسرش بزند. اینطور نیست؟
عرفایی: دقیقا همینطور است. مرضیه با دیدن زندگی این دو انسان کمتوان ذهنی و آرامشی که بر آنها حاکم است از خودش سئوال میکند که چه اتفاقی در زندگی شخصیاش افتاده که اینچنین دچار فراموشی نسبت به خود شده است. مرضیه با قدرت درمییابد که درگیر بازی نابرابر آدم بزرگها شده و کودکی و سادگی را فراموش کرده است؛ سادگیای که می تواند باعث نزدیکی افراد در روابط اجتماعی شود.
*ورود سهیل به زندگی مرضیه در ابتدا برای نجات پسرک است اما رفته رفته این معادله دوطرفه میشود و شاگرد و ناظم هر دو نقش ناجی همدیگر را بازی میکنند.
عرفایی: با ورود سهیل، مرضیه متوجه نقصی در زندگی خود میشود و آن هم فراموش کردن خودش است. اما یادمان باشد که سهیل هم به دلیل آگاه شدن از یک نقص در زندگیاش به مرضیه پناه میآورد. او میآید چون پدر و مادرش مثل باقی پدر و مادرها نیستند و از تعریفی که درباره والدینش میشود خجالت می کشد و بعد از این خجالت است که تلاش پسربچه برای دیده نشدن پدر و مادرش آغاز می شود و در نهایت در فیلم می بینیم که با همکلاسی اش برای نشستن کنار پنجره دعوا می کند و می خواهد کنار پنجره بنشیند و مدام حیات مدرسه را دید بزند تا مبادا والدین اش به مدرسه بیایند. درست از همین لحظه است که وارد بحران می شود؛ چراکه بعد از اینکه همکلاسی های سهیل متوجه پدر و مادری مغایر با تعریف استاندارد انسان سالم میشوند دیگر نمی خواهند با او دوستی کنند و البته سهیل شرایط بحران را از سر می گذراند و متاسفانه در عمومیت نگاه جامعه است که به این نتیجه می رسد که لابد پدر و مادرهای همکلاسیها بهتر هستند.
* اما سهیل تا پایان داستان این بحران را پشت سر نمیگذارد حتی این موضوع رفته رفته به ضعف پسرک تبدیل میشود.
عرفایی: سهیل تفاوت را باور کرده است و پذیرش این تفاوت برای او به نقطه ضعف تبدیل شده است و بعد از آن هم احساس می کند گمشدهای دارد. این احساسی است که همه آدمها در شرایط عادی هم دارند و اینجا است که وقتی ناظم به زندگی سهیل ورود پیدا میکند بخش فراموش شده زندگی خود را هم می یابد.
*توجه به بخش فراموش شدهای که اشاره کردید شاید یکی از وجوه شباهت کاراکتر مرضیه در فیلم "حوض نقاشی" و ریحان در اثر "کافه ترانزیت" از جهت تلاش و استواری برای پیدا کردن این بخش از وجود گمشده باشد.
عرفایی: نه با شما هم عقیده نیستم. خیلی از زنهای فیلمها شخصیتی استوار و محکم دارند و در سینمای ایران نمونههایی از این بانوان را کم نداریم. اما به عقیده من کاراکتر ناظم در فیلم "حوض نقاشی" وجوه دوگانهای دارد یعنی از یک سو زن خانواده است و از سوی دیگر جایگاه اجتماعی ویژهای دارد اما زمانی که بیننده وارد زندگی شخصی او میشود متوجه تضادهایی می شود و میفهمد که اتفاقا زندگی شخصی موفقی ندارد. از همین جهت معتقدم مرضیه در "حوض نقاشی" با ریحان در "کافه ترانزیت" متفاوت است. به نظرمن ریحان زن قویای نبود بلکه با شرایط کنار میآمد و این کنار آمدن به معنای انتخاب ریحان نبوده است. درست مانند اتفاقی که برای مریم و رضا میافتد و مجبور میشوند با شرایط کنار بیاییند.
* مگر مرضیه برای تغییر تلاش میکند؟
عرفایی: به اعتقاد من مرضیه بیش از آنکه برای تغییر تلاش کند و یا اینکه مجبور به کنار آمدن با شرایط باشد و یا حتی نماد استقامت باشد، زندگی خودش را گم کرده و زنی است که دوپاره شده است و این گمشدگی به دلیل نداشتن رفیق در زندگی شخصی اش است به این معنا که شوهر مرضیه با او رفاقت نمی کند و این همان گم شده زندگی مرضیه است؛ اتفاقی که در زندگی رضا، مریم و سهیل به زیبایی میتوان دید. این سه نفر در جمع کوچک خانوادگی خود با یکدیگر رفاقت میکنند.
* آقای میری ایده اولیه فیلمنامه از کجا آمده بود و آیا از اول هم مساله کمتوانان ذهنی مطرح بود؟
میری: زمانی که از طرف منوچهر محمدی برای ساخت فیلم سینمایی"حوض نقاشی" دعوت به همکاری شدم، از همان ابتدا می دانستیم که قرارست یک عاشقانه درباره انسان بسازیم. یک ایدهای من داشتم و یک طرحی منوچهر محمدی و درباره این دو ایده و طرح، سئوالاتی بین ما رد و بدل شد تا اینکه به نقطه اشتراک رسیدیم. منوچهر محمدی می دانست می خواهد درباره چه موضوعی فیلم بسازد اما در سئوال و جوابها و گپ زدنهای بسیار دنبال کارگردانی می گشت که دغدغهای شبیه او داشته باشد.
*جزئیات فیلمنامه چطور پیش رفت؟
میری:اولین کاری که کردیم این بود که بازیگران فیلم را به دلیل شرایط ویژهای که کاراکترها دارند، انتخاب کردیم چون بازیگران باید از ایده اولیه تا نهایی شدن فیلم در جریان جزئیات فیلمنامه قرار میگرفتند.
* موضوع افراد کمتوان ذهنی از ابتدا در اصل فیلمنامه بود؟
میری: بیماری از ابتدا بود اما روی بیماریهای مختلف تحقیق کردیم و دنبال شرایط خاصی از بیماریهایی از این دست گشتیم که قابلیت پرداخت در یک فیلم سنیمایی را داشته باشد. در نهایت به این شکل از بیماری رسیدیم.
*اشاره کردید که از شکلگیری ایده اولیه فیلمنامه به بازیگرانی که قرار بود نقش کمتوانان ذهنی را بازی کنند فکر میکردید، چطور به شهاب حسینی و نگار جواهریان رسیدید؟
میری: من دنبال این بودم که به رنگآمیزی درستی از این دو کاراکتر برسم تا به ورطه اغراق نیفتم و حس مشترک من و منوچهر محمدی این بود که این دو بازیگر میتوانند از پس کار برآیند. انصافا آنها هم از هیچ تلاشی برای رسیدن به نقش خود دریغ نکردند. به مرکز توانبخشی عقب ماندگان ذهنی رفتند و از نزدیک رفتار آنها را مشاهده کردند. حتی فرشته صدرعرفایی که اصلا قرار نبود در نقش مشابه نگار جواهریان بازی کند به این مرکز رفت و همراه گروه بود تا نوع برخورد اطرافیان را با افرادی که دچار عقبماندگیهای ذهنی از این دست هستند، درک کند.
*حامد محمدی از چه زمانی به عنوان فیلمنامهنویس به "حوض نقاشی" اضافه شد؟
میری: حامد نخستین کسی بود که به اتاق دربسته من و محمدی وارد شد و در جریان شکلگیری ایده قرار گرفت و تا پایان فیلمبرداری پای کار ایستاد. در کل روحیه کار گروهی در پروژه "حوض نقاشی" وجود داشت و این همراهی اتفاق فرخندهای بود و اگر صنعت سینما را یک کارگروهی بدانیم به بهترین شکل ممکن انجام شد.
* در چه مقطع از کار به انتخاب شهاب حسینی و نگار جواهریان رسیدید؟
میری: در طول کار و صحبتهای فراوان درباره اینکه بازیگران دو کاراکتر رضا و مریم چه کسانی میتوانند باشند و بدون اینکه حساسیتی روی آدم خاصی وجود داشته باشد به انتخاب این دو بازیگر رسیدیم و یکی از بزرگترین شانسهای گروه این بود که همه اتفاقها روی خوششان را به ما نشان دادند و معتقدم قدرت دیگری در طول پروژه همراه ما بود.
از همین رو به محض اینکه با نگار جواهریان صحبت کردیم به پروژه پیوست و بعد هم شهاب حسینی آمد. به همین ترتیب از روز اول می دانستیم که انتخاب بازیگر کودک کار سختی است چون انتخاب بازیگر در زمان تعطیلی مدارس بود اما با کمک گروه به سپهراد فرزامی رسیدیم و پس از دیدن او انتخاب نهایی انجام شد.
* گروه با فیلمنامه کامل آماده کار شدند؟
میری: خیر. بازیگران با طرح دو صفحهای به پروژه پیوستند. زمانی که من با شهاب درباره این فیلم حرف زدم هنوز فیلمنامه ای نوشته نشده بود و تنها ایده کار را شنید.
*غیر از نگار جواهریان و شهاب حسینی به بازیگران دیگر برای این دو نقش فکر کرده بودید؟
میری: خیر. اصلا نمی شد به گزینههای دیگری غیر از این دو بازیگر فکر کرد.
* چرا؟
میری: به این دلیل که بدون وجود آنها بخشهایی از فیلم به هیچ عنوان شکل نمی گرفت و اگر در حال حاضر"حوض نقاشی" در جای خوبی ایستاده به دلیل حضور بازیگران و گروه خوب تولید بود.
* اگر این دو نفر نقش را نمیپذیرفتند چه کسانی را جایگزین میکردید؟
میری: شهاب حسینی و نگار جواهریان اولین گزینه و خوشبختانه آخرین گزینه ما بودند. اگر آنها نقش را رد میکردند ناگزیر میشدیم به بازیگران دیگر فکر کنیم اما با اولین انتخابهای خود جواب مثبت گرفتیم.
* فکر نمیکنید انتخاب دو بازیگر حرفهای برای ایفای نقش کمتوانان ذهنی انتخاب درستی نبود. باورپذیری این دو کاراکتر سخت است و اگر میخواستید راه سختتر را بروید بهتر بود از دو کمتوان ذهنی استفاده میکردید و از آنها بازی میگرفتید.
میری: ما هم نگران باورپذیری نقشها بودیم. اما آنچه ما را دلگرم میکرد قابلیتهای این بازیگران بود. البته این نگرانی درباره نگار جواهریان وجود نداشت چون این بازیگر امتحان خود را با بازی در فیلم" طلا و مس" و به نوعی" اینجا بدون من" پس داده بود. درباره شهاب حسینی هم به قدرت بازیگری او ایمان داشتم.
* اگر در ورطه اغراق میافتادید؟
میری: اگر در این ورطه میافتادم قطعا میباختیم. من باید به گونهای عمل می کردم که این بیماری هم حس شود و هم حس نشود. همین راه رفتن روی لبه باریک کار مرا دشوار میکرد. البته حامد محمدی در مرحله نگارش فیلمنامه به مراکز توانبخشی سر میزد تا به نقطه خوبی در نگارش متن رسید و به افراط و تفریط در بیان نیفتاد.
*بحث به اینجا که رسید جای خالی شهاب حسینی و نگار جواهریان در این گفتگو احساس میشود. شهاب حسینی که کاملا درباره این فیلم سکوت کرده و نگار جواهریان هم تنها در یک جلسه نقد حاضر شد و چند کلمهای هم بیشتر نگفت. این برخورد بازیگران حتی این شائبه را ایجاد کرد که شاید از بازی خودشان و این همکاری راضی نبودهاند.
محمدی: شکل قرارداد در سینمای ایران برخلاف سینمای غرب اینگونه نیست که بازیگران تعهد کنند در تمام مراحل فیلم حضور داشته باشند. در سینمای غرب این حضور تبدیل به قواعدی در فرم قرارداد شده است. حال اگر این بازیگران در مراحل مختلف اکران حضور ندارند به دلیل عدم تعهد رسمی با تهیهکننده است بنابراین پس از پایان فیلم حق انتخاب برای حضور در محافل سینمایی پس از اکران را دارند.
* آقای محمدی بد نیست این سئوال را از شما هم بپرسم که چرا افراد کمتوان ذهنی مسئله شما در فیلم "حوض نقاشی" شدند؟
محمدی: تا جاییکه من یادم هست حضور افرادی از این دست در سینمای ایران بیشتر به عنوان زینت المجالس بوده که یا مورد شوخی و استهزا قرار می گرفتند و یا ترحم مخاطب را برمیانگیختند. اما حوض نقاشی برای اولین بار کاراکترهایی از جنس کم توان ذهنی را به عنوان قهرمان داستان معرفی میکند. من دوست دارم سوژه هایی از این دست را کار کنم. بنابراین زمانی که ایده این طرح شکل گرفت مدام به این فکر می کردم که چه کنم سخت ترین مسیر را به بهترین شکل ممکن طی کنم.
سهراب سپهری جنس شعرش از شاعران همدورهاش متفاوت و تصاویری در کلام خود میسازد که بینظیر است. به عنوان نمونه عبارت "آب را گل نکنیم. در فرو دست انگار کفتری میخورد آب". مفهوم گل نکردن آب در این شعر می تواند از یک مفهوم عمومی، اجتماعی و سیاسی شروع شود و تا روابط خانوادگی پیش برود. بنابراین رفتن من سراغ این شخصیتها و ساخت سوژههایی از این دست و همچنین دشوار کردن مسیر ساخت این فیلم مرا یاد این شعر سهراب سپهری انداخت.
* و در پایان اینکه انتخاب بازیگر سئوالی بود که از مازیار میری پرسیده شد. نظر شما به عنوان تهیهکننده این فیلم چیست؟
محمدی: انتخاب این بازیگران به عنوان کسانی که پیشینه و سابقه قابل قبولی در سینمای ایران دارند از این جهت که هیچگاه خودشان را به گیشه نسپردند و وارد جریان سینمای تجاری نشدهاند اهمیت دارد. اما در عین حال همه ما از حضور این دو بازیگر در این دو نقش متفاوت کلیدی می ترسیدیم و این ترس هم مقدس بود. برای غلبه بر این ترس مقدس مجبور شدیم مدتی کار را عقب بیندازیم تا جزئیات بازی در این دو نقش به درستی از آب درآید. در این مدت فرشته صدرعرفایی بازیگر خوب سینما به دلیل تجربه شخصی و حرفهای که دارد در کنار دوستان جوان قرار گرفت و این برای ما نعمت بود. همچنین وجود روح جمعی توسط سایر عوامل چون طراحی صحنه، لباس، چهره پردازی و غیره از ویژگیهای خوب این کار سینمایی بود.
--------------------
گفتگو از بیتا موسوی، پریسا ساسانی، نغمه دانش آشتیانی
نظر شما